فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه خاطرخواهی سراغ دارم
رو دست همه خاطرخواها...
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
هدایت شده از منبرک فاطمی
سبک زندگانی رضوی
https://eitaa.com/fatemi222/3540
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟
عباسعلی گفت: امام گفته.
مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه.
خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته.
اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست.
گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.
یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود…
پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن..
حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره…
تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند
گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد.
گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده!
پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید…
عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه…
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭
جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.
گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین!
گفتن مادر بیخیال. نمیشه…
مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم.
گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین.
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟
گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند.
مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید.
و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد…
(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)
شادی روح پاک شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم
بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🌴
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 چقدر دلمون برا این صدا تنگ شده 😭
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 لحظه اصابت تیر بر پیشانی نوجوان بسیجیِ راننده لودر و بر سینه جوانی دیگر هنگام زدن خاکریز در خط مقدم جبهه های دفاع مقدس 😭
♦️ در فیلم دیدیم که به سرعت پس از شهادت نفر اول، راننده دیگری جای سنگرساز بی سنگر را خالی نمی گذارد،
🔷حقیقتاً شجاعتی وصف ناپذیر می خواست نفر دوم باشی و روی آن صندلی بنشینی...
#شجاعت
🔺خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
شجاعت در میدان خطر
https://eitaa.com/fatemi48/317
ثبات قوم شهدا در مسیر انقلاب
https://eitaa.com/fatemi48/315
خواستند گمنام بمانند
https://eitaa.com/fatemi48/304
آقای صیاد یک روحانی است
سپهبد علی صیاد شیرازی حدود ۱۷سال
با آیتالله بهاءالدینی مراوده داشت
و دستپرورده ایشان بود.
شاگردی او در این مكتب او را
استادی ورزیده در اخلاق و اخلاص
ساخته بود. آقا از او تعبیر میكرد:
《 آقای صیاد یک روحانی است كه یک مشت روحانی را به دور خود جمع كرده است.》
وقتی طلبههای شیراز خدمت آیتالله بهاءالدینی رسیده و از ایشان درس خواستند و گفته بودند:
ما را هدایت كن، درسی به ما بده
آیتالله بهاءالدینی فرموده بودند:
《بروید از صیاد شیرازی درس زندگی بگیرید، اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید و هم آخرت.》
به نقل از حسین حیدری كاشانی
از شاگردان آیت الله بهاءالدینی
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
--------‐‐---------------------------------------------
نفوس مطمئنه
🌸🍃﷽🍃🌸 ✋ داستانهای ناب از شهدا ۱_انفاق و جوانمردی جوانمرد قصاب https://eitaa.com/fatemi48/176 اما
سلام
ضمن عرض خوش آمد به همه عزیزانی که تازه وارد کانال شدند هر روز میزبان خاطره یکی از شهدا هستیم.
واقعیتش اینه که خاطرات شهدا باعث میشود زنگارهای قلب انسان برطرف شود.
شما هم بهترین خاطراتی که مشاهده کردید برای ما ارسال نمایید.
✍خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داریم کم کم به سالگرد عزیزانمون نزدیک میشیم💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمنده ای که کنار جاده زائران کربلا شهید شد!
شهید#رضا_پناهی
خاطرات شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 و اینم عاقبت جوانی پر از معنویت...✨
تشییع باشکوهی که حتی برای علما و فرماندهان هم کم سابقه بود...
شهید مدافع حرم🕊🌹
#محمدهادی_ذوالفقاری
خاطرات شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار این لحظه چند ....
دیدار فرزند شهید والامقام شهید سرهنگ دوم حسن طاهری
#اطلاعیه
🔸 تشییع پیکر پاک و مطهر شهدای مدافع امنیت فردا برگزار خواهد شد
◽ مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهدای مدافع امنیت شهید سرهنگ دوم حسن طاهری و شهید ستواندوم سجاد زارع مقدم روز دوشنبه مورخ ۲۷ شهریورماه رأس ساعت ۸ صبح از محل مصلی امام علی (ع) شهرستان نهبندان به سمت چهار راه معلم آن شهرستان برگزار می گردد.
◽ لازم به ذکر است شهید ستواندوم سجاد زارع مقدم پس از تشییع در شهرستان نهبندان برای خاکسپاری به شهرستان قاین انتقال خواهد یافت که مراسم تشییع همان روز (دوشنبه) ساعت ۱۳:۰۰ در شهر قاین از محل مسجد جامع به سمت گلزار شهدا برگزار خواهد شد.
◽ ضمنا شهید سرهنگ دوم حسن طاهری نیز برای تشییع خاکسپاری به زادگاهش شهرستان #گناباد انتقال خواهد یافت.
کانال خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
✅ #وصیت_شهدا
✍ خواهرم، این انگشتان باید سالها بر سر فرزندم کشیده می شد تا بزرگ شود و در پیری عصای دستم باشد.
من به این امید فرزندم را از نوازش این انگشتان محروم کردم که تو با انگشتانت چادرت را سفت سفت بگیری...
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوربین_خدا
♦️این ویدئو را با صدا ببینید!
سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمیخوری؟ گفت: دارم خودم را تنبیه میکنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه میکنی؟ گفت: یادت است آن روزی که بچههای تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند. گفتم: خوب. گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟
....آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبهها را مگر چه کسی میبیند؟ آدمهایی مثل خودت. ولی با اینحال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما میدانی که سالهاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که میخواهی زندگی میکنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکردهای؟ این فکر مرا اذیت میکند که چرا بندههای خدا را به خدا ترجیح دادم؟ بنابراین خودم را تنبیه میکنم!
🌹خاطره ای به یاد #شهید ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله لشکرپنج نصر
✍خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
کلام شهـید آیتﷲ سیدمحمد بهشتی:
🕊🕊 شهـادت
در راہِ آرمانِ الهی، معشوق ماست
آیا شنیدہ ای عاشقی را
از معشوق بترسانند !!
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
هدایت شده از تبیان گناباد
بسم رب والشدا والصدیقین
🌹قابل توجه اساتید ارجمند ، عموم مردم شهید پرور گناباد
همه با هم دعوتیم
در مراسم نورانی تشییع و تدفین شهید حسن طاهری که قرار است با عطر وجود خویش ، دل و جانمان را جلا بخشد ودر بهشت قاسم آرام گیرد .
فرصتی است که برای درد دل و استغاثه با اربابمان آقا امام زمان (عج ) منتظر حضورتان هستیم .
زمان :سه شنبه 1402/6/28
ساعت : 8 صبح
مکان :گناباد پلیس راهنمایی و رانندگی (جنب باغ ملی)
🇮🇷 @Tebyangonabad
نفوس مطمئنه
بسم رب والشدا والصدیقین 🌹قابل توجه اساتید ارجمند ، عموم مردم شهید پرور گناباد همه با هم دعوتیم در
.
فردا میهمان داریم
میهمانی با عطر #بهشت
#شهید_حسن_طاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلقه نهصد تومانی... 💍
#اخلاقی
#ربیع_الاول
#امام_زمان
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
یکی از فرماندههان دفاع مقدس تعریف می کند که در یکی از شبهای عملیات باید از محلی میگذشتیم و از طرفی نیروهایی که قرار بود سیم خاردارها را برش بزنند شهید شده بودندو ما هم دیگر چیزی همراهمان نبود.
روحانی بزرگواری در جمع ما ترکش خورده بود و روی زمین افتاده بود. این روحانی گفت من که دارم شهید میشوم؛ روی سیم خاردارها میخوابم شما از روی بدن من رد شوید. روی سیمهای خاردار خوابید و بعد هم به شهادت رسید.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خاطره ۲ دقیقه ای رو از دست ندید
خاطره ای شنیدنی از نوجوان چهارده ساله دفاع مقدس
وقتی جعبه مهمات باز کردم فقط گریه کردم....😭
ایثار
جهادتبیین
https://eitaa.com/fatemi222/6226
روایت دردناک دختر سوری از ماندن در محاصره داعشیها
پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی
افتاد و من نبودم خودتان را بکشید
از پدرم پرسیدم چرا ؟؟
گفت چون اگر خودتان را نکشید
داعشیها بلایی سرتان میاورند.
که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید.
فردای انروز چند خانواده از خانواده های
منطقه به دست داعش اسیر شدند
که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها
را سربریده و دختران و زنان را برده
بودند.اینجا بود که مجبور شدیم یکی از
خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی
افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم
خودش را بکشد..و در اخر برادرم که 12
سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که
این کار را انجام دهد و ما نه شب
داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین
و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم با
گریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت
جدا نکن چون هر لحظه ممکن است
که اوضاع جوری شود که از ان استفاده
کنی و نگذاری که ما زنده به دست این
داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم
نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم
امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی
ما را میکشند..چند روزی را با این اوضاع
بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز
بعد داشتم نماز صبح میخواندم که شلیک
گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی
شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه
را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت
بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت
بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها
در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را
بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند.
یکساعت بعد محاصره شکسته شد.
خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی
روستا با دیدن نیروهای ایرانی از
خوشحالی گریه شوق میکردیم و
بالاخره این کابوس حقیقی تمام
شد.انروزها را هیچ وقت فراموش
نمیکنیم که چگونه شب را به صبح
و روز را به شب میرساندیم..
شادی روح تمام شهدای مدافع حرم صلوات
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم 🌹🌺🌹
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹توصیه میشه بعضی از مسئولین این کلیپو ببینن
🔹سهمیه مخصوص جهت مسئولین
✍فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
❤️دیگه سفارش نکنم ها!!!
🌹از بر شدم مآمآن
❤️باز بگو دلم آروم شه...
🌹سعی کنم تیر نخورم.
❤️دیگه؟
🌹اگه خوردم شهید نشم؛
❤️دیگه؟
🌹اگه شهید شدم پلاکم رو گم نکنم
❤️دیگه؟
🌹اگه گم کردم زیر آفتاب نمونم!
+دست علی به همرات....💔
🕊شادی روح بلندشان صلوات
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281