eitaa logo
تکلیف بزرگ
595 دنبال‌کننده
620 عکس
642 ویدیو
179 فایل
🔸ارتباط @alam_yalam_beanallaha_yara @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💜💙💜💙 💜💙💜💙 💙💜💙 💜💙 💙 💙دیگران را و به هر کسی که با کلام و یا نگاهش و یا عملش ما را آزار داده ، کنیم 💜استغفار کنیم که ان شاءالله اورا ببخشد ، تا خدا نیز مارا ببخشد 👌 💙 دارم این تاثیرات بسیار مثبتی در زندگی شما خواهد گذاشت باشد ما از خدا کرده ایم که به ما معرفتی بدهد که از کنده شویم و شویم 💜در لذتیست که در نیست 👌 بگذارید مردم هر چه می خواهند بگویند مگر مهم است؟🤔 💙 مگر قرار است ما با مردم به بهشت و یا با بدگویی آنان به جهنم برویم؟؟🤔 قرار است خدا ، مارا به بندگی مان محک بزند ، نه بندگان خدا اثرات زندگی با این تکلیف : 👇 1⃣ احساس 2⃣ پیروی از هوای نفس 3⃣پیروی از ی انبیاء 4⃣ داشتن آرام 5⃣ نداشتن هیچ گونه توقع از دیگران 6⃣احساس دوست داشتن دیگران 💜زندگی با این حس که فقط خدا برای من مهم است و من آنگونه زندگی می کنم که مورد توجه خداوند قرار گیرم نه توجه بندگان خدا ، آنچنان ارامشی را به شما هدیه میدهد ، ه که با هیچ چیز آن را عوض نخواهید کرد. 💙 میدانم که توجه بندگان خدا ، نه در این دنیا و نه در ان دنیا دردی را از من دوا نخواهد کرد. پس من مانند خدایم و امامانم ؛ را بزرگ می کنم و دیگران را می بخشم. 👌 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• @fatemi222
خاطره من از در 🎡🎢🎠 من و خانواده م وارد فضای پارک شدیم و همین جور که داشتیم به سمت میرفتیم دور و اطراف کسایی که بودند به چشم میخوردند👩🏻👱🏻‍♀ خدا رو شکر تعدادشون خیلی زیاد نبود... ولی باز توی دلمون میخوردیم 😔😢 توی راه سعی میکردیم به اوناییکه از ‌کنارمون رد میشن بدیم(عزیزم سرتونو بپوشونین.گناهه هااااا....) فکر کنم لفظ( گناهه هاااا ) خیلی بود...چون بعضیا با کراهت سرشون میکردن😒 منو دخترام سوار ،دختربزرگم رفت اون عقب نشست😬منو کوچیکه جلو...ردیف جلویی مونم یه دختر بچه ای بود با ی بلند و هیکل درشت...اما مشخص بود سنش کمه🤏 تصمیم گرفتم موقع پیاده شدن بهش بدم،ولی چون سنش ‌کمتربود مدام بهش میزدم که ذهنیت بدی ازم نداشته باشه☺️ همین طور که داشتیم تاب میخوردیم،دخترِ داشت نگامون میکرد و صداهای عجیب و غریبی از خودش درمیاورد🙄درحالیکه سرعت حرکت کم بود و بقیه ساکت...اما چون مردا هم سوار بودن یکم نداشت🤐 با لبخندگفتم نترس عزیزم،دیگه تندترازین نمیره،خیالت راحت👌وشروع کردیم به صحبت کردن که آروم شد😓🤗 ازلحن صحبتام خیلی خوشش اومده بود و مدام ازم میکرد😍راستشو بخوایین منم ازش خوشم اومده بود میگفت شما چه خوبین با بقیه فرق دارین😍(فهمیدم منظورش ) گفتم چطووووور؟! 😃 یواشکی گفت بخاطر اینکه گیر نمیدین(با دستش به اشاره کرد💁‍♀) گفتم خب هرکس اینو میگه بدون خیلی دوسِت داره و براش 👌...گفت چطور؟! آروم گفتم خب چون دوست ندارن مردا بد نگات کنن و فکرای بد نسبت بتو تو سرشون بیاد😉(خودش گرفت چی میگم😁) خندید گفت آره...😅 گفتم حالا که اینهمه و خدا دوسِت داره،بهتر نیست با گوش کردن به حرفش، خدا رو خودت بکنی😍❤️ و بنفع خودمونه😌 خداروشکرحرفام به دلش نشسته بودو مدام و میکرد🤩 منم تا میتونستم قربون صدقه ش میرفتم😚☺️ تا اینکه پیاده شدیم و هر کدوم رفتیم سمتی... یکم بعد که رفتیم قسمت 🏎در کمال دیدم شال پوشیده و ازون مهمتر،موهای بافته شده شم دیده نمیشد😍😍😍 اصلا باورم نمیشد 😢یعنی حرفام روش گذاشته بود؟!😃 موقع ماشین سواری مدام نگام میکرد و با چشماش ازم میخواست🙂 منم کم نذاشتم و مدام بهش و قلب و😘میفرستادم.... گذشت... و من در حالیکه دست پسر کوچیکمو گرفته بودم و میزدیم،دیدم از دور دوتا خانم و چنتا دختر بچه دارن میان که از در خروجی برن بیرون... دیدم همون دختره ست،شالشم افتاده بود😩ولی تا منو دید فوری سرش کرد🤪همون طور که بای بای کنان از کنار هم رد میشدیم به مامانش گفتم خیلی خوبی دارین خدا حفظشون کنه☺️تشکر کردن و رفتن بعدش با تصور کردن چهره مادرِ متوجه شدم اون وسطا به مامانِ هم داده بودم😁 در کل شااااید من و م کار بزرگی نکرده باشیم...ولی همین که احساس غم و غصه ی اولیه مون تبدیل به احساس رضایت خداوند و لبخند شد و بقیه ی شبمون رو بی و احساس گناه سپری کردیم، برامون کافیه🙃🙂 داشتم به این حرف رهبر عزیزمون، که میفرمودن شکننده ترین چیزهاست و ریشه گناه میخشکه...فکر میکردم🤔 واقعا اگه بشه و همه مومنین و به واجب دینی شون عمل کنن ،هم جلوی و عادی شدن گناهان گرفته میشه 💯و هم برادری مون رو در عمل به نشون دادیم🤝 💠به آمرین بپیوندید