eitaa logo
تکلیف بزرگ
572 دنبال‌کننده
664 عکس
701 ویدیو
186 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰سرنوشت عجیب "محمد امین" حسابدار مالی میرزای بزرگ شیرازی: 🔻در عصر زندگی مرجع بسیار علی قدر جهان تشیع حضرت آیه الله العضمی صاحب فتوای تنباکو مرد بسیار ثروتمندی در شهد شیراز زندگی میکرد. 🔺 تا این که این مرد قصد سفر واجب نمود و شروع به جمع آوری مال و اموال خویش کرد وآماده ی سفر شد بعد از جمع کردن اموال و باز ستاندن تمام ها و ادای دینش به اکثریت مردم جمع اموالش به 1000 سکه آن زمان رسید هر چه به اطرافش نگاه کرد نتوانست راپیدا کند که آن قدر به وی اعتماد داشته باشد تا بتواند تمام سرمای و تجاربی که بدست آورده را به وی بسپارد از طرفی نیز قادر به پول تا مکه با خود نبود چرا که بیم آن داشت که سارقان و راهزنان در راه اموالش را مصادره کنند و دیگر آهی در بساط نداشته باشد . 🔺نه می توانست اموالش را به کسی بسپارد و نه می توانست آن هارا با خود حمل کند از آنجا که سفر حج چندین ماه نیز طول می کشید از دست ها دلش به هیچ وجه اجازه این که اموال را در خانه پنهان کند را نمی داد ازظرفی مستطیع شده بود و حج هم بر گردنش واجب گشته بود . 🔺تاجر پس از مدتی فکر و اندیشه به این نتیجه رسید که اموالش را با خود تا حمل کند و در آنجا سراغ بزرگ عالم تشیع میرزای شیرازی رفته و پول هایش را به او بسپارد. 🔻لاجرم عزم سفر کرد و با هزار بیم و هراس پس از گزراندن گردنه های هولناکی که در بین مسیر بود خوشبختانه سالم به رسید در کربلا نزد میرزا رفته و موضوع را با او در میان می گذارد میرزا لحظه ای می کند و وسپس بالبخند رو به تاجر کرده می گوید شخصی با نام امین در نجف زندگی می کند که در امانتداری و درستکاری شهره عام و خاص است من نیز تمام کار های داری ام را به این مرد بزرگوار می سپارم پیشنهاد من به تو این است که با من پول هایت را به وی بسپاری به نجف برو و سراغ محمد امین را بگیر و وقتی پیش او رفتی بگو این 1000 سکه را برای تو نگاه دارد. 🔻 تاجر با اطمینان عجیبی که به میرزای شیرازی داشت به نجف می رود و با اندکی پرسش محمد امین را ملاقات می نماید و جریان صحبت هایش را باآقا برای او تعریف می کند محمد امین اطاعت امر نموده پول هارا از تاجر می ستاند . 🔻تاجر با احوال پرسی های خود مانی از محمد تشکر و کرده و خوشحال از این که با خیال آسوده به مکه می روم راه مکه را پیش می گیرد. 🔺رفتن و باز گشتن وی از مکه تقربا حدود 6 ماه به طول می انجامد حاجی از مکه یک سره به نجف و خانه محمدامین می رود.ولی با خبر وی مواجه می شود .از این خبر خیلی شکه شده و سریعا سراغ پول هایش را از می گیرد و لی ورثه نیز ادعای بی اطلاعی از چنین مال هنگفتی می نمایند تاجر همچون مال باختگان به این سو و آن سوی نجف رفته و سراغ تک تک دوستان و آشنایان محمد امین می رود اما گویا 1000 سکه آب شده وبه زمین فرو رفته است و احدی از وجود آن خبری ندارد. 🔻 دست از پا دراز تر به کربلا نزد میرزای شیرازی رفته و جریان را برای وی تعریف می کند و به او میگوید " من به ضمانت شما تمام هستی ام را به او اما اکنون اثری از آثار آن نمی یابم "میرزا اندکی تفکر کرده و به تاجر می گوید نترس پول هایت را پیدا خواهیم کرد محمد انسان و بزرگواری بود در احادیث آمده روح انسان های پاک پس از از بدن در قبرستان وادی السلام نجف جمع می شوند به وادی السلام برو و این ذکر ها را که به تو می آموزم در آن جا بخوان ملک ظاهر شده به آنان بگو من از طرف میرزا آمده ام محمد امین را به پیش من بیاورید که سؤال هایی از او دارم و قتی محمد پیش تو آمد سراغ پول هایت را از او بگیر. 🔻تاجر تعریف می کند با تعجب بسیاری به وادی السلام نجف رفتم و ذکر هایی که میرزا به من آموخته بو را در آنجا خواندم ناگهان دو ملک را از دور مشاهده کردم ترس بر اندامم مستولی شد وقتی آن ملک ها به پیش من رسیدند به آنها گفتم من از طرف آمده ام با محمد امین کار دارم آن را نزد من بیاورید.ملک ها رفتند و اندکی بعد پیش من برگشتند و گفتند محمد این جا نیست. 🔺خیلی ناراحت شدم و پیش میرزا رفتم و تمام داستان را تعریف کردم .رنگ از رخسار میرزای شیرازی پرید و گفت یعنی آیا او انسان بدی بوده؟! ومن خبر نداشتم . 🔺میرزا ذکر های دیگری به من آموخت و گفت برو و این هارا در وادی السلام نجف بخوان ملک های عذاب پیش تو ظاهر می شوند به آنان بگو میرزا مرا سراغ محمد امین فرستاده وقتی آن ها محمد را آوردند که خدا کند پیش آنان نباشد سراغ پول هایت را از وی بگیر و از قول من به او بگو تو را چه شده که با آنه همه نیکی و اعمال سر از اینجا در آوردی؟
. 🤔 ای بااااباااا من در تربیت بچه خودم ماندم حالا بروم دیگری را درست کنم یا مسئولین را درست کنم⁉️😒😣 🔍 شنیده اید می‌گویند حرف ملای ده را کسی نمی‌خواند❓یک ضرب المثل است. حرف بزرگ ده را کسی نمی‌خواند😑 گاهی وقتها دیده اید مثلا حاج آقای این میرود آن مسجد سخنرانی میکند حاج آقای آن مسجد را دعوت میکند مسجد خودش بیاید سخنرانی کند⁉️ چرا بعضی این کار را می‌کنند⁉️ چون وقتی کسی دیگر می آید حرف میزند این همان نیست😃 خب حالا ممکنه بچه، حرف مامان و بابا را آنقدری که باید شاید نخرد🙃 مامانم هست دیگه❗️ بابام هست دیگه❗️ ولی وقتی ای هم همان مطلب را داد، طرف میفهمد نه بابا من فکر می‌کردم افکار مامان بابام قدیمی هست، سنتی بیخودی میخواهند گیر بدهند😒 بعد می‌بیند همه دارند می‌گویند همین را😳 می‌بیند مامان بابا در تربیت تنها نیست😩 عزیزم! پسرم! دخترم! گلم! ببین همه دارند همین حرف رامی‌گویند، همه می‌‌گویند ، همه می‌گویند ❌ معلم می‌گوید، معلم فیزیک می‌گوید، بگوید، غریبه رهگذر در خیابون بگوید، کاسب محل می‌گوید، آقای ریشو می‌گوید، اون آقای ریش نداره می‌گوید، خانم مانتویی می‌گوید، خانم چادری بگوید، اصلاح طلب بگوید، اصول گرا، پرسپولیسی بگوید، استقلالی بگوید ووو.. این طرف ببیند نه بابا همه با هر نگاهی دارند همین حرف را به من می‌زنند🧐 پس مامانم میگوید، بابام می‌گوید🙄 ولی وقتی مامان بابای خودم حرفی را میزنند خیلی حساب نمی‌کنم، دیگری بگوید حساب میکنم🤓 چرا چون از بس پدر و مادر امر و نهی کرده اند تأثیرش کم شده عادی شده، روزمره شده خدای ناکرده برایمان حالا همه شما باید در تربیت فرزند من به من کمک کنید، چون حرف من برایش شده، ولی شماها که رهگذر، غریبه، معلم، هم محل، هستید بگید این حرف شماها را میخرد💶💰 منم متقابلا قول میدهم در بچه شما به شما کمک کنم. هر کسی در تربیت فرزند دیگری به اوکمک کند. اصلا کی گفته قرار است که مامان و بابا بچه شان را به تنهایی تربیت کنند❓ما و شما اگر خوب تربیت شدیم مطمئن باشید نتیجه این است که همان حرفی که از می‌شنیدیم از دیگرانی هم شنیدیم همان ها را، همان را و فهمیدیم که خب پس پدر راست می‌گوید🤭 شعرش چیست ⁉️ توی ده ، حسنی تک و تنها بود، باباش هر چی میگفت بریم حموم، ناخناتو بگیر، موهاتو کن هر چی میگفت این گوش نمیداد🙉 میگفت پدر است دیگر...😌 ولی وقتی دید تذکر میده، باهاش بازی نمیکنه، الاغه بهش سواری نمیده🐴 غازه تحویلش نمی‌گیره🦆 همه میگن، موی بلند، روی سیاه، وا بیا برو حموم 🛁🚿 دیگه لازم نشد باباش دو بار بگه😉 اجرایی حرف پدر و مادر در ، این است که همه بگن👌مگه شما عموها و داییها و عمه ها و خاله های این بچه نیستید⁉️ (إنما المؤمنون اخوه)چرا بهش نمیدهید⁉️ چرا همونجور که دلم برای بچه خودم می سوزد، دلم برای بچه دیگران نمی‌سوزه؟؟ 🤨 تا دل آنها هم متقابلا برای بچه من بسوزد💔 مشکل الان پدر مادرها این است که می‌خواهند خودشان بچه را کنند، نمی‌شود🤷🏻‍♂ که تربیت هم کار بسیار سختی است و همین هم باعث شده خیلیها دیگه ترک بکنند🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ https://eitaa.com/fatemi5