eitaa logo
تکلیف بزرگ
589 دنبال‌کننده
813 عکس
935 ویدیو
206 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
واضح است که و انسان‌ها از و نیت‌های آنان نشأت می‌گیرد. و هر کسی همان‌گونه که می‌اندیشد و نیت می‌کند عمل می‌کند. ➕ به تعبیر قرآن کریم «کل یعمل علی شاکلته» هر کس براساس (فکر و نیت خود) عمل می‌کند. (اسراء- 84) ↩️حال اگر مجموعه افکار و نیات انسان‌ها را به دسته و و الهی و شیطانی تقسیم کنیم، بنابراین اعمال و رفتار انسان‌ها یا در جبهه حق و خیر و الهی قرار دارد یا در باطل و شر و شیطانی. در بعد رفتاری و عملکردها طبیعی است که هر کس براساس نوع عملکرد و اعمال و کردار خویش جزا و پاداش داده می‌شود. 🔺 اما سؤال زمانی مطرح می‌شود که انسان به هر دلیلی نمی‌تواند و موفق نمی‌شود و نیات خود را به منصه برساند و جنبه عینی و عملیاتی به آنها بدهد. در اینجا محاسبه الهی چگونه خواهد بود و چه آثاری برافکار و نیات خیر و شر انسان‌ها مترتب می‌شود؟⬇️
🔰سرنوشت عجیب "محمد امین" حسابدار مالی میرزای بزرگ شیرازی: 🔻در عصر زندگی مرجع بسیار علی قدر جهان تشیع حضرت آیه الله العضمی صاحب فتوای تنباکو مرد بسیار ثروتمندی در شهد شیراز زندگی میکرد. 🔺 تا این که این مرد قصد سفر واجب نمود و شروع به جمع آوری مال و اموال خویش کرد وآماده ی سفر شد بعد از جمع کردن اموال و باز ستاندن تمام ها و ادای دینش به اکثریت مردم جمع اموالش به 1000 سکه آن زمان رسید هر چه به اطرافش نگاه کرد نتوانست راپیدا کند که آن قدر به وی اعتماد داشته باشد تا بتواند تمام سرمای و تجاربی که بدست آورده را به وی بسپارد از طرفی نیز قادر به پول تا مکه با خود نبود چرا که بیم آن داشت که سارقان و راهزنان در راه اموالش را مصادره کنند و دیگر آهی در بساط نداشته باشد . 🔺نه می توانست اموالش را به کسی بسپارد و نه می توانست آن هارا با خود حمل کند از آنجا که سفر حج چندین ماه نیز طول می کشید از دست ها دلش به هیچ وجه اجازه این که اموال را در خانه پنهان کند را نمی داد ازظرفی مستطیع شده بود و حج هم بر گردنش واجب گشته بود . 🔺تاجر پس از مدتی فکر و اندیشه به این نتیجه رسید که اموالش را با خود تا حمل کند و در آنجا سراغ بزرگ عالم تشیع میرزای شیرازی رفته و پول هایش را به او بسپارد. 🔻لاجرم عزم سفر کرد و با هزار بیم و هراس پس از گزراندن گردنه های هولناکی که در بین مسیر بود خوشبختانه سالم به رسید در کربلا نزد میرزا رفته و موضوع را با او در میان می گذارد میرزا لحظه ای می کند و وسپس بالبخند رو به تاجر کرده می گوید شخصی با نام امین در نجف زندگی می کند که در امانتداری و درستکاری شهره عام و خاص است من نیز تمام کار های داری ام را به این مرد بزرگوار می سپارم پیشنهاد من به تو این است که با من پول هایت را به وی بسپاری به نجف برو و سراغ محمد امین را بگیر و وقتی پیش او رفتی بگو این 1000 سکه را برای تو نگاه دارد. 🔻 تاجر با اطمینان عجیبی که به میرزای شیرازی داشت به نجف می رود و با اندکی پرسش محمد امین را ملاقات می نماید و جریان صحبت هایش را باآقا برای او تعریف می کند محمد امین اطاعت امر نموده پول هارا از تاجر می ستاند . 🔻تاجر با احوال پرسی های خود مانی از محمد تشکر و کرده و خوشحال از این که با خیال آسوده به مکه می روم راه مکه را پیش می گیرد. 🔺رفتن و باز گشتن وی از مکه تقربا حدود 6 ماه به طول می انجامد حاجی از مکه یک سره به نجف و خانه محمدامین می رود.ولی با خبر وی مواجه می شود .از این خبر خیلی شکه شده و سریعا سراغ پول هایش را از می گیرد و لی ورثه نیز ادعای بی اطلاعی از چنین مال هنگفتی می نمایند تاجر همچون مال باختگان به این سو و آن سوی نجف رفته و سراغ تک تک دوستان و آشنایان محمد امین می رود اما گویا 1000 سکه آب شده وبه زمین فرو رفته است و احدی از وجود آن خبری ندارد. 🔻 دست از پا دراز تر به کربلا نزد میرزای شیرازی رفته و جریان را برای وی تعریف می کند و به او میگوید " من به ضمانت شما تمام هستی ام را به او اما اکنون اثری از آثار آن نمی یابم "میرزا اندکی تفکر کرده و به تاجر می گوید نترس پول هایت را پیدا خواهیم کرد محمد انسان و بزرگواری بود در احادیث آمده روح انسان های پاک پس از از بدن در قبرستان وادی السلام نجف جمع می شوند به وادی السلام برو و این ذکر ها را که به تو می آموزم در آن جا بخوان ملک ظاهر شده به آنان بگو من از طرف میرزا آمده ام محمد امین را به پیش من بیاورید که سؤال هایی از او دارم و قتی محمد پیش تو آمد سراغ پول هایت را از او بگیر. 🔻تاجر تعریف می کند با تعجب بسیاری به وادی السلام نجف رفتم و ذکر هایی که میرزا به من آموخته بو را در آنجا خواندم ناگهان دو ملک را از دور مشاهده کردم ترس بر اندامم مستولی شد وقتی آن ملک ها به پیش من رسیدند به آنها گفتم من از طرف آمده ام با محمد امین کار دارم آن را نزد من بیاورید.ملک ها رفتند و اندکی بعد پیش من برگشتند و گفتند محمد این جا نیست. 🔺خیلی ناراحت شدم و پیش میرزا رفتم و تمام داستان را تعریف کردم .رنگ از رخسار میرزای شیرازی پرید و گفت یعنی آیا او انسان بدی بوده؟! ومن خبر نداشتم . 🔺میرزا ذکر های دیگری به من آموخت و گفت برو و این هارا در وادی السلام نجف بخوان ملک های عذاب پیش تو ظاهر می شوند به آنان بگو میرزا مرا سراغ محمد امین فرستاده وقتی آن ها محمد را آوردند که خدا کند پیش آنان نباشد سراغ پول هایت را از وی بگیر و از قول من به او بگو تو را چه شده که با آنه همه نیکی و اعمال سر از اینجا در آوردی؟
🔰پیامبر اکرم (ص): قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى : لِيَأذَن بِحَربٍ مِنّي مَن آذى عَبدِيَ المُؤمِنَ ، وَليَأمَن مِن غَضَبي مَن أكرَمَ عَبدِيَ المُؤمِنَ . 🔺خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرمود : «هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد ، به من اعلان مى دهد ، و هر كس بنده مؤمن مرا احترام كند ، از خشم من در امان است» . ➕مـی‌خواستم بـنشینم و همان‌جا زار زار کنم. برای یـک شـوخی بـی‌مورد سـال عبادت‌هایم را دادم. بـرای یـک بـی‌مورد، بـهترین اعمال من محو می‌شد. 🔺 چقدر حساب خدا دقیق است. چقدر کارهای نـاشایست را بـه حـساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم. ➖در ایــن زمـان، جـوان پـشت مـیز گـفت: ایـنجاست که ساله منتظر شماست! این شخص اعـمال خوبی داشته و باید به برزخی برود، اما مـعطل شـماست. بـا گفتم: از چه کسی حرف می‌زنید؟ یـکی از پـیرمردهای مسجدمان را دیدم که در مـقابلم و در کـنار هـمان جـوان ایستاده. خیلی ابراز ارادت کرد و گفت: کجایی؟ چند ساله منتظرت هستم. بـعد از کمی صحبت، این پیرمرد ادامه داد: 👌زمانی که شـما در مـسجد و بـسیج، مـشغول فعالیت فرهنگی بـودید، را در جـمع بـه شما زدم. برای همین آمده‌ام که حلالم کنید. آن صـحنه برایمی‌ادآوری شد. من مشغول فعالیت در مـسجد بودم. کارهای فرهنگی بسیج و... این پیرمرد و چـند نـفر دیگر در نشسته بود. بعد پشت ســـر مـــن حـــرفی زد کــه واقــعیت نــداشت او بـه مـن بدی زد. او ما را زیر سؤال برد. عـجیب‌تر اینکه، زمانی این تهمت را به من زد که من ابــتدای در بـسیج بـود و نـوجوان بـودم!! آدم خـوبی بـود. اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بـود. بـه جـوان پـشت میز گفتم: 😊 درسته ایشان آدم خوبی است، اما من همین‌طوری نمی‌گذرم. دست من خــالی اســت. هــر چــه مــی‌توانی از او بـگیر.(۱) جـوان هـم رو بـه من کرد و گفت: این بنده خدا یک انجام داده که خیلی بابرکت بوده و ثواب زیادی برایش می‌آید. او یـک را در شـهرستان شما، خالصانه برای رضـای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می‌کنند. اگـر بـخواهی ثواب کل حسینیه‌اش را از او می‌گیرم و در نــامه عــمل شــما مــی‌گذارم تـا او را بـبخشی. بـا خـودم گفتم: «ثواب ساخت یک حسینیه به‌خاطر یـک تـهمت؟! خـیلی خـوبه.» بـنده خدا این پیرمرد، خـیلی نـاراحت و افـسرده شـد، اما چاره‌ای نداشت. ثـواب یـک وقـف بـزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفـت بـه سـمت بـهشت بـرزخی. برای تهمت به یک نوجوان، یک حسینیه را که با اخلاص وقف کرده بود، داد و رفت! امـا تـمام حـواس مـن در آن لـحظه بـه این بود که وقتی کسی به‌خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خـیراتی را از دسـت مـی‌دهد، پـس مـا که هر روز و هـرشب پـشت سـر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت؟! ما که بـه‌راحتی پـشت سـر مسئولین و دوستان و آشنایان خــــودمان هـــرچه مـــی‌خواهیم مـــی‌گوییم... بـاز جـوان پـشت مـیز به عظمت آبروی مؤمن اشاره کرد.(۲) ۱.تـازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم «هرکسی (در روز جــزا بـرای خـودش) گـرفتاری دارد و هـمان گـرفتاری خـودش بـرایش بـس اسـت و مـجال این نـــیست کــه بــه فــکر کــس دیــگری بــاشد.» ۲.آیـه ۱۹ سـوره نـور مـی‌فرماید: «کسانی که دوست دارنـد زشتی‌ها در میان مردم باایمان رواج یابد، برای آنــان در دنـیا و آخـرت عـذاب دردنـاکی اسـت ...» امـام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه می‌فرماید: هر کس آنچه را درباره‌ی مؤمنی ببیند یا بشنود، برای دیــگران بــازگو کـند، از مـصادیق ایـن آیـه است
سوال⁉️ خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: خداوند كسي را نمي دهد مگر اينكه خودش بخواهد اما در جايي ديگري آمده است: خداوند نمي خواهد آنها شوند رابطه اين چيست؟ آيه اي که مورد استناد اين پرسش بود چنين است «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم»[1] خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند، كه در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است[2]، يك قانون كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني سرنوشت ساز و حركت آفرين و هشدار دهنده! اين قانون كه يكي از پايه هاي اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز و هر كسي در دست خود شما است و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اوّل به خود آنها بازگشت مي كند.[3] و اين يك سنّت تغيير ناپذير الهي است. فيض و رحمت خدا بيكران و عمومي و همگاني است، ولي به تناسب شايستگي ها و لياقت ها به مردم مي رسد. در ابتدا خدا نعمتهاي مادّي و معنوي خويش را شامل حال اقوام مي كند. چنانچه نعمتهاي الهي را وسيله اي براي تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند و شكر آن را كه همان استفادة صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار، بلكه افزون مي سازد؛ امّا هنگامي كه اين مواهب وسيله اي براي طغيان و سركشي و ظلم و بيدادگري و تبعيض و ناسپاسي و غرور و آلودگي گردد، در اين هنگام نعمت ها را مي گيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مي كند. بنابراين دگرگونيها همواره از ناحية ما است وگرنه مواهب الهي زوال ناپذير است.[4] پس آنچه كه اين آية شريفه در مقام بيان آن است اين است كه سعادت و خوشبختي و شقاوت و بدبختي همة انسان ها و سرنوشت دنيوي و اخروي آنها را خودشان رقم مي زنند. و خود راه ضلالت و گمراهي و يا هدايت و رستگاري را بر مي گزينند. در مقابل اين آيات، آيات ديگري وجود دارد كه هدايت و ضلالت را به دست خداوند مي داند: «من يهد الله فهو المهتدي و مَن يُضلِل فأولئك هم الخاسرون»[5] آن كس را كه خدا هدايت كند هدايت يافته «واقعي» اوست و آن ها را كه گمراه سازد زيانكاران آنهايند. يا در آية 213 سورة بقره مي خوانيم «و الله يهدي من يشاء الي صراط المستقيم» خداوند كسي را كه بخواهد به راه راست هدايت مي كند. و در آيه 93 سورة نحل آمده است: «ولكن يضلّ من يشاء و يهدي من يشاء» ولي او هر كسي را بخواهد هدايت مي كند و هر كسي را بخواهد گمراه. و شبيه اين تعبير كه هدايت و ضلالت را فعل خداوند مي شمرد و هر دو را به او نسبت مي دهد در بسياري از آيات قرآن مجيد به چشم مي خورد.[6] در مورد اين كه رابطه بين اين دو دسته از آيات و نحوة جمع آنها چگونه بايد باشد، تفاسير مختلفي[7] ارائه شده است. و ما در اين جا دقيق ترين تعبيري كه با همة آيات هدايت و ضلالت سازگار است و همة آنها را به خوبي تعبير مي كند، بي آنكه كمترين خلاف ظاهري در آن باشد را، بيان مي كنيم. هدايت در لغت به معناي دلالت و راهنمائي تؤام با لطف و دقت است[8] و آن را به دو شعبه تقسيم كرده اند: «ارائه طريق» و «ايصال به مطلوب» و به تعبير ديگر «هدايت تشريعي» و «هدايت تكويني». با اين توضيح كه: گاه انسان راه را به كسي كه طالب آن است، با دقت تمام و لطف و عنايت نشان مي دهد، اما پيمودن راه و رسيدن به مقصود به عهدة خود اوست. «هدايت تشريعي، ارائه طريق». ولي گاه دست طالب را مي گيرد و علاوه بر ارائه طريق او را به مقصد مي رساند «هدايت تكويني، ايصال به مطلوب». هدايت تشريعي به معناي ارائه طريق جنبة عمومي و همگاني دارد و هيچ قيد و شرطي در آن نيست. چنانكه در آية 3 سورة دهر آمده «انّا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكر گذاري كند يا كفران. و در آية 51 آل عمران مي خوانيم. و انك لتهدي الي صراط مستقيم: تو همة انسان را به صراط مستقيم دعوت مي كني.[9] 👇👇