eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
32 عکس
30 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
71874_13991229120529_149241.ogg
149.2K
🎊 سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام 🎉 🎤مداح : محمدرضا محمدی (ناعم) میاد از آسمون صوت شادی میگه با اهل عالم منادی گل بریزیدهمه پای آقا رسیده موسم عیش وشادی غرق صفاشده مدینه آقام امیرمه جبینه زاده زین العابدینه مولامولامولا،،، خوش آمدی امام باقر۳ اومداونکه شه عالمینه عاشقارو آقام نورعینه گل میریزه مَلک زیرپاهاش نوهٔ شاه عالم حسیـــنه عشق حبیبم آبرومه غصه وغم دیگه تمومه میلادباقرالعلومه مولا مولا مولا خوشآمدی امام باقر۳ روی لوح دل من نوشته عشق توبهترین سرنوشته همه ٔ اهل عالم میدونن که مدینه برامون بهشته تویی امیرمه جبینم اسم تو حک به روی سینم به پای عشق تو میشینم مولا مولا مولا خوش آمدی امام باقر۳ چی میشه آسمون بازبباری حالاکه عیده وغم فراری میپره مرغ دل تامدینه میکنه توسینه بیقراری چشام به یاداون میباره دلم توسینه بیقراره آقای من حرم نداره مولامولامولا خوش آمدی امام باقر۳ میشنوم ازسما این صدارو میبره بانگاهش دلارو اومده تابگیره به دستش پرچم نهضت کربلارو بایدبه عشق اوبنازیم به سوی دشمناش بتازیم یه روزبراش حرم بسازیم مولامولامولا خوش آمدی امام باقر۳ 🔍 جستجوگر: | | علیه السلام ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
برخیز نگارا که بهار طرب آمد عید عجم و جشن نشاط عرب آمد از کثرت انوار یکی روز و شب آمد پایان جمادی شد و ماه رجب آمد ماهی که شود ملک جهان خلد مخلّد از یمن قدوم دو علی و دو محمّد بر اهل ولا عید مؤیّد شده امروز در جلوه رخ داور سرمد شده امروز لبخند، عیان بر لب احمد شده امروز میلاد همایون محمّد شده امروز در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد فخر دو جهان، سیّد سجّاد پدر شد امشب صدف بحر ولایت گهری زاد یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد در خانۀ خورشیدِ ولایت قمری زاد یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد این است که دو فاطمه را نور دو عین است پور دو علی باشد و نجل حسنین است این گوهر یکدانۀ دریای عقول است در مکتب دین دوستی‌اش اصل اصول است ماه دو علی، مهر دل آرای رسول است فرزند حسین است و عزیز دو بتول است مولای همه عبد خداوند مقام است تا حشر امام است، امام است، امام است این محور دین اختر تابنده‌ی علم است در قلب زمان، نور فزاینده‌ی علم است آرنده‌ی علم است و نماینده‌ی علم است گویند علم است و شکافنده‌ی علم است در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش پیغمبر اسلام فرستاده سلامش دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش جبریل امین گم شده در وادی سیرش شیرینی جان، قصه‌ی شیرین عُزیریش علم همه یک قطره زدریای کمالش دیوانه شود عقل به توصیف جلالش ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرناب ای سائل انوار رُخت مهر جهانتاب بی مهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب فرزند پیمبر، پدر هفت امامی هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی انوار دل از روی نکوتر زمه تو جن و بشر و خیل ملائک سپه تو جان همه خوبان جهان خاک ره تو شد باعث بینائی جابر نگه تو ما را زگنه نیست به جز روی سیاهی ای چشم خداوند، کرم کن به نگاهی مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را حبّ تو صفا داده بقیع دل ما را وصف تو همی شور دهد محفل ما را اینگونه سرشتند از اول گل ما را تا حشر گُل مهر تو روید زگِل ما آوای تو پیوسته برآید زدل ما تو کعبه‌ای و کعبه گرفتار بقیعت پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت جان و دل ما شمع شب تار بقیعت تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت این درد فراقی که به جان است دوا کن بر ما ز ره لطف، گذرنامه عطا کن ای بوسه‌گه یوسف زهرا دهن تو نقل دهن ما همه نَقل سخن تو جان همه قربان تو و جان و تن تو صد شکر که (میثم) شده مرغ چمن تو غیر از گل مهر تو به گلزار نبوید جز مدح تو و عترت اطهار نگوید ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
✨ هلال ماه رجب! ناز كن به ماه تمام ز يازده مه ديگر تو را سلام سلام سلام بر تو كه در دامن تو مي‌تابد فروغ حسن خدا از جمال چار امام ولادت دو محمد، ولادت دو علي كدام ماه، چنينش سعادت است و مقام؟ چه ماه روح فزايي كه درنخستين شب امام پنجم ما شد ولادتش اعلام خدا به فاطمه بنت حسن گلي بخشيد كه عطر باغِ حسيني از او رسد به مشام . . . میلاد با سعادت امام پنجم حضرت مـحـمـد بـاقـر علیه السلام بر همه شیعیان تـبریـک و تـهنیـت بـاد
دل را به سر موی تو بستم بند است امید من به مویی جز اشکِ ندامتی که دارم پیش تو ندارم آبرویی باید که نماز وصل خوانم از گریه گرفته‌ام وضویی من در شب آرزو ندارم جز وصل تو هیچ آرزویی ای عشق! بیا که نیست ما را غیر از مدد تو چاره جویی ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
ای مسیحای سامرا هادی آفتاب مسیر ما هادی علی ابن محمد ابن علی نوه‌ی اول رضا هادی نیست جز دامن کرامت تو پرده‌ی خانه خدا هادی ذکر هر چارشنبه‌ام این است یا رضا! یا جواد! یا هادی! به مَلَک هم نمی‌دهم هرگز گریه‌ی زائر تو را هادی یک شبی را کنار ما ماندی سر سجاده جامعه خواندی تو دعا را معرفی کردی مرتضی را معرفی کردی با فراز زیارت سبزت راه ما را معرفی کردی مرتضی و حسین و فاطمه و مجتبی را معرفی کردی نه فقط اهل بیت را بلکه تو خدا را معرفی کردی سامرایت غریب بود اما کربلا را معرفی کردی با تو ما مرتضی‌شناس شدیم تا قیامت خدا شناس شدیم ریشه‌های محبت ما تو مزرعه‌های سبز دنیا تو خواهش سرزمین پائین من اشتیاق بهشت بالا تو گاه ابلیس می‌شوم بی تو گاه جبریل می‌شوم با تو می نمی‌دانم این که من دارم به تو نزدیک می‌شوم یا تو... چه کسی از مسیر گمراهی داده ما را نجات؟... آقا تو تو مرا با ولایتم کردی آمدی و هدایتم کردی دوست دارم گدای تو باشم سائل دست‌های تو باشم مثل بال و پر کبوترها دائماً در هوای تو باشم دوست دارم که از زمان ازل تا ابد خاک پای تو باشم یا دعای قنوت من باشی یا قنوت دعای تو باشم ما فقیریم، سفره‌ای وا کن سامرایی حواله‌ی ما کن با تو این عقل‌ها بزرگ شدند اعتقادات ما بزرگ شدند پای دل‌های شیعیان آن قدر گریه کردید تا بزرگ شدند با نگاه تو، با محبت تو اِبن سکّیت‌ها بزرگ شدند خوب شد بچه‌های هیئت ما پای درس شما بزرگ شدند بچه‌های قبیله ما با کربلا کربلا بزرگ شدند بی تو دل های ما بهار نداشت مثل یک شاخه‌ای که بار نداشت ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
ای کعبه‌ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله‌ی جان، روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی آیینه‌ی اجلال نبی کیست؟! تویی تو چارم علی از آل نبی کیست؟! تویی تو تو اختر برج نبوی، شمس هدایی ماه علوی، آینه‌ی حُسن خدایی فرمانده‌ی مُلک قَدَر و جیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند تو جانی و در کالبد کلّ وجودی تو وجه خدا آینه‌ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه‌ی خلق و خداوند ودودی از فیض تو منّت به سر خلق نهادند با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند ای گوهر توحید به درج دهن تو روییده به هر سو گل وحی از چمن تو انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو ما جامعه داریم ز فیض سخن تو زین جامعه دل سوی تولای تو راهی‌ست هر جمله‌ی آن جلوه‌ای از وحی الهی‌ست از سامره خیزد به فلک نور حقایق دل‌ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی‌خور خوان کرمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی، کنیه‌ی زیبای تو هادی من آبرو از خاک درِ سامره دارم من خاطره‌ها از سفر سامره دارم من جلوه‌ی طور از شجر سامره دارم من عشق دو قرص قمر سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست تو حجّت حق، خلق به تأیید تو بنده توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده در بین قفس رام تو شیران درنده کردند چو بر ماه جمال تو نظاره پروانه صفت دور تو گشتند هماره نور تو که از صبح ازل تافته در دل خاموش نگردد به هزاران متوکّل هرگز نشود محو، حق از فتنه‌ی باطل آری نرسد بار کج خصم به منزل قرآن همه را با سخن وحی دهد پند هر چیز بُوَد فانی جز وجه خداوند ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت آوَخ که رسید از ستم خصم عذابت گِریم به تو و غُصّه‌ی بی حدّ و حسابت افسوس که بردند سوی بزم شرابت بر خیرگی خصم و به بی شرمی او اُف خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف تو آیه‌ی تطهیری و رجس از تو به دور است دل جای خدا و دهنت چشمه‌ی نور است وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است مست می و مست ستم و مست غرور است با آن شرف و عزّت و اجلال معانی می‌خواست که در محفل او شعر بخوانی خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش از روی سرش خورد زمین تاج غرورش گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش لرزید ولی در پی اظهار ندامت می‌زد همه دم تیشه به طوبای امامت فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت افسوس که مسموم شدی چون پدرانت آوَخ که ز تن رفت برون تاب و توانت سوزد جگرم بر تو و غم‌های نهانت «میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد باشد که به خاک حرمت چهره گذارد ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
اشعار مکه و مدینه صفاى مدينه در بارگاه لطفت خواندى مرا مدينه ويرانه دلم را دادى صفا مدينه لبريز اشك و آهم دادى مرا پناهم در سينه آه دارم بر لب دعا مدينه تا بگذرد خداوند از عبد روسياهى آورده ام به همره جرم و خطا مدينه ديدار اين حرم را اين خاك محترم را لايق نبودم امّا كردى عطا مدينه يك عمر در گدازم از آتش منيّت من آمدم كه گردم از خود جدا مدينه بيمار نفس خويشم غير از شفا نخواهم خود را كشانده ام تا دارالشّفا مدينه بودم به گفتگويت آوردى ام بسويت دل با حريم پاكت شد آشنا مدينه هر زائرى از اينجا سوغات مى برد، من از لطف دوست دارم سوغات ها مدينه اشكِ براى زهرا بوسيدن حريمش با خويش مى برم من اين هديه را مدينه گشتم ولى نديدم آن قبر بى نشان را بر گو مزار زهرا باشد كجا مدينه يك كربلاست جنب شط فرات امّا يك كربلا تو دارى در خويش يا مدينه همچون بقيع ويران ويرانه شد دل من زد شعله بر وجودم اين كربلا مدينه «ياسر» اگر شكسته ست آيينه وجودش دارد به شوق رويت شور و نوا مدينه در بهشت مدينه اى آمده از خاك شهيدان سرافراز خاك كف پايت به سماوات كند ناز اى آمده از وادى ايثار و شهادت افكنده به شهر نبوى رحل اقامت اى ترك وطن كرده تورا سوزدل اينجاست همراه تو عطر نفس يوسف زهراست در هر نفست بوى مناجات مدينه ست اين فيض زيارت همه سوغات مدينه ست چون بود تو را آه نفس گير به سينه دعوت ز تو كردند بيايى به مدينه اى زائر دل سوخته شهر مدينه اى عطر سرشك تو روان بهر مدينه اى داشته بر آل نبى عرض ارادت اين شهر بود شهر نبى شهر عبادت اى دوست نگهدار ز جان حُرمت او را در هر قدمى بوسه بزن تربت او را اينجا همه خاطره ها آينه گردند ياد آر كسانى كه تو را بدرقه كردند اينجا ز نبى دم بزن و آل كريمش پروانه شو و بال بزن گرد حريمش اينجا اثر از لطف به آه تو ببخشند وز مرحمت دوست گناه تو ببخشند اى آن كه دلت گشت به آيينه قرينه بر بال ملك گام نهادى به مدينه زينت بده با شمع دعا محفل خود را تطهير كن اينجا ز گناهان دل خود را اين شهر مدينه ست كه با شوكت و احسان آيينه به پابوسى تو عرش نشينان اكنون تو و اين روضه چون جنّت احمد اکنون تو و اين عطر جنان، عطر محمّد اكنون تو و اين سوز دل و آتش سينه اى آمده با دعوت زهرا به مدينه مرغ دل خود را بده اينجا پر و بالش بر فاطمه مهمانى و بر احمد و آلش بنگر به مدينه به مقامات رفيعش بنگر به مدينه به غم انگيز بقيعش اى شهر مدينه بنگر آتش جان را پاسخ بده اين پرسش دل سوختگان را بر گو تو كنون بر همه اى شهر مدينه كو رهگذر فاطمه اى شهر مدينه جز ناله نخوانده ست دلم آيه در اينجا جز بال كبوتر نبود سايه در اينجا اى زائر يثرب من و تو همچو كبوتر از لطف نشستيم در اين باغِ معطّر باغى كه چهار آينه نور در اويند باغى كه در آن اهل زمين آينه جويند باغى كه در آن خيمه زده شعله خورشيد حتّى گل سنگ از اثرش سوخت و خشكيد اين باغ بقيع است و حريمش حرم عشق ما زائر اين باغ شديم از كرم عشق حريم غم انگيز اى مدينه چه بهارى چه هوايى دارى چه نسيمى چه حريمى چه صفايى دارى اى مدينه چه بهشتى ست تورا در آن سوى ليك اين سوى چه دلگير فضايى دارى آن طرف روضه جان بخش حريم احمد اين طرف آه چه اندوه سرايى دارى اى مدينه به غريبى تو مى سوزد دل چه بقيعى چه غم شعله نمايى دارى اى مدينه چه غم انگيز حريمى ست بقيع واى من واى تو هم كرب و بلايى دارى اى مدينه توبچشم وتوبه لبها وتودر حنجره ات چه سرشكى چه فغانى چه نوايى دارى اى مدينه به سراپرده تو «ياسر» ديد بروى شانه خود تيره لوايى دارى در حصار آفتاب درتودارد جان و دل پروانه سان منزل بقيع شمع گلهاى تو باشد چلچراغ دل بقيع ريزد از نخل گلويم ناله در ناله ز غم غير از اين ديگر ندارد حنجره حاصل بقيع كاروان جان مشتاقان به شوق ديدنت لحظه در لحظه ببندد سوى تو محمل بقيع نُه فلك تر كرده لب از چشمه سار رحمتت دارى اى درياى عشق ازچارسو ساحل بقيع سينه هامان وامدار وادى سوزان توست زين شرار غم رهاگشتن بود مشكل بقيع اى كه مى سوزد حريمت در حصار آفتاب نام تو شد باعث گرمىّ هر محفل بقيع لاله هاى اشك خود را در تو پرپر مى كند گر بدانى «ياسر» افتاده را قابل بقيع شعله در پيكر الا اى شهر پيغمبر مدينه ز گلزار جنان برتر مدينه دلت لبريز اندوه غريبى رخت آيينه كوثر مدينه بيادت بعد از اين مرغ دل من زند سوى تو بال و پر مدينه ز من ديدى شرار ناله ها را ز من سوز جگر بنگر مدينه بدان حالى وداعت مى كنم من كه دارم شعله در پيكر مدينه بياد غربت خاك بقيعت دلى دارم ز غم مضطر مدينه كجا جسم حسن شد تيرباران كجا بشكسته اين گوهر مدينه كجا زهرا در اينجا خورده سيلى كجا شد غنچه اش پرپر مدينه كجا زد دشمنش با تازيانه به پيش ديده حيدر مدينه زدند آتش حريم كبريا را نگشتى از چه خاكستر مدينه چه شد دست على را بست دشمن مرا مى سوزد اين باور مدينه درون سينه دارد «ياسر» از غم دلى چون شورش محشر مدينه https://eitaa.com/fatemi
سفر عشق دیدگان باور ندارند این همه لطف و صفا عشق بازی با خدای عاشق مهر و وفا خانه کعبه کجا و من کجا آنجا کجا به به از الطاف یزدان در حق صاحب جفا کی کنم باور خدایا این همه لطف و صفا من که در حقت بسی کردم فقط جور و جفا من که در بد عهدی ام شرمنده از درگاه تو ای خدا زیبنده باشد مر تو را صدق و صفا از ازل خواندی هزاران بار ما را با وفا در جوابت نه بیاوردیم از روی جفا ما فقط یک بار گفتیم ای خدا و ای اله با هزاران شوق فرمودی اجابت با وفا! گفتم آنَک با خودم تا کی کنم جور و جفا لحظه ای بر خود بیا و محو شو از این صفا لحظه ای در دل بگفتم ذکر لبیک اله تا به خویشم آمدم خود را بدیدم در صفا کار ما نبود خدایا صحبت از صدق و صفا بس که در حقت بسی من کرده ام جور و جفا از ازل فرموده بودی تو ألستَ رَبکُم؟ گفته ام قالو بلی لکن نکردم من وفا تا که پوشیدم لباس و کسوت اهل وفا ناگهان گشتم خجل چون کرده بودم بس جفا غبطه خوردم من به حال آن لباس ساده چون بس که با خود داشت رنگ سادگی صدق و صفا
بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه کی بود یا رب که رو در یثرب و بطحا کنم گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه کز دو چشم خونفشان آن چشمه را دریا کنم صد هزاران وی درین سو دلبرا امروز شد نیست صبرم بعد از این کامروز را فردا کنم یا رسول الله به سوی خود مرا راهی نما تا ز فرق سر قدم سازم ز دیده پا کنم آرزوی جنت المأوا برون کردم ز دل جنتم این بس که بر خاک درت مأوا کنم خواهم از سودای پا بوست نهم سر در جهان یا به پایت سر نهم یا سر درین سودا کنم هر دم از شوق تو معذورم اگر هر لحظه جامی آسا نامه شوقی دگر انشا کنم جامی ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
به کامم برسان یا رب، امسال بدان رکن و مقامم برسان کام من دیدن کعبه است و به کامم برسان دولت وصل تو هر چند که خاص است، دمی عام گردان و بدان دولت عامم برسان جز به کام مدد عون تو نتوان آمد راه عشق تو، بدان قوت و کامم برسان صبرم از پای در آمد، تو مرا دست بگیر به سر تربت این صدر همامم برسان چون هلال ار بپسندی که بمانم ناقص به جمال رخ آن بدر تمامم برسان هندوی آن درم ار خواجه جوازی بدهد صبح بیرون برو روز است به شامم برسان گر بدان روضه گذارت بود، ای باد صبا عرضه کن عجز و زمین بوس و سلامم برسان اوحدی مراغه ای 🕋مکه و مدینه https://eitaa.com/fatemi414/528
در آرزوی حرم و مکّه هوس کعبه و آن منزل و آن جاست مرا آرزوی حرم و مکّه و بطحاست مرا در دل آهنگ حجاز است و زهی یاری بخت گر یک آهنگ دراین پرده شود راست مرا از خیال حجر الاسود و بوسیدن او آب زمزم همه در عین سویداست مرا دلم از حلقه آن خانه مبادا محروم کز جهان نیست جز این مرتبه درخواست مرا از هوا و هوس خویش جدا باش ای دل خاک آن خانه و آن خانه خدا باش ای دل عمر بگذشت زتقصیر حذر باید کرد به در کعبه اسلام گذر باید کرد گردِ ریگی که از آن زیر قدم ها ریزد سرمه وارش همه در دیده سر باید کرد آب و نان و شتر و راحله تشویش دل است خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد روی چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک از خود و هستی خود جمله سفر باید کرد سر تراشیدن و احرام گفتن سهل است از سر این نخوت بیهوده بدر باید کرد شرح احرام و وقوف و صفت رمی و طواف با دل خویش به تقریر دگر باید کرد هر دلی را که زتحقیق سخن بویی هست شناسد که سخن را به جز این رویی هست یا رب امسال بدان رکن و مقامم برسان کام من دیدن کعبه است به کامم برسان دولت وصل تو هر چند که خاص است دمی عام گردان و بدان دولت عامم برسان گربدان روضه گذارت بود ای باد صبا عرضه کن عجز و زمین بوس و سلامم برسان اوحدی مراغه ای
مرثیه مناسب حجاج بیت اله الحرام کاش یک شب شمع بودم در شب تار بقیع تا سحر می‌سوختم چون قلب زوار بقیع کاش می‌شد مخفی از وهابیان سنگدل می‌نهادم نیمه شب صورت به دیوار بقیع قبه و قبر و رواق و خانه و گلدسته داشت ای مدینه از چه ویران گشت آثار بقیع نیست حق گریه‌اش بر چار قبر بی‌چراغ زائری کز راه دور آید به دیدار بقیع ماه، زائر، اختران، اشکند و گنبد، آسمان صورت مهدی شده شمع شب تار بقیع آب، خون و دانه اشک و ناله‌اش سوز جگر هر که شد مرغ دل زارش گرفتار بقیع گر زنان را نیست ره در این گلستان، غم مخور شب که خلوت می‌شود زهراست، زوار بقیع اینکه آثارش بوَد باقی میان دشمنان دست حق بوده‌ست از اول نگهدار بقیع گر به دقت بنگری بر این امامان غریب می‌چکد پیوسته اشک از چشم خونبار بقیع بس که آغوشش پر است از لاله‌های فاطمه بوی جنت خیزد از دامان گلزار بقیع ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
tasnimnews_com_روضه_امام_هادی_ع_5776274827463623797.mp3
6.19M
🔊روضه امام هادی (علیه‌السلام) باصدای حاج منصور ارضی