eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
31 عکس
29 ویدیو
31 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست در امتداد خلقت زهرا رقیه است @hosenih چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است حتماً شنیدی زینت مولاست زینب انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است تسبیح و مهر کربلا داریم اما تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است ما را نترسان از حساب و از قیامت وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است با سر به روضه آمدم دستم بگیرد چون علّت این دعوت زهرا رقیه است آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است @hosenih از درد پهلو با پدر چیزی نگفته چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد منم حسین و تو عباس، پس رواست که عمه کنار پیکر تو دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد @hosenih بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب قدم بر لب پدر بگذارد **** خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد* شاعر: ‏ *میلاد حسنی © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ساکن روزهای بی نورم.. گم شده آیه های مستورم زرد بودم سیاه و سرخ شدم رنگ رنگم شبیه منشورم @hosenih صورتم را گرفته ام‌ با دست چون که روبنده نیست مجبورم جور شد دیدن تو اما حیف شرمسارم ز وضع ناجورم رد شلاق ها کنار هم است گاهی از دور مثل هاشورم سن‌ و سالی ندارم اما من بین زنها به پیر مشهورم بس که لاغر شدم مشخص نیست شبحم،آدمم و یا حورم‌.. با تمسخر نگاه میکردند خسته از دختران مغرورم در بساطم که نیست نقل و نبات نوش جان کن ز گریه ی شورم @hosenih میشود روی سینه ام باشی؟! کمکم کن نمیرسد زورم گفتی از حرف آن سفیر بگو ولی از من مخواه معذورم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستت کجاست تا که بگیری به بر مرا یا لطف کن بگیر به بر یا بِبَر مرا آن سنگدل که خواست سرت را جدا کند ای کاش کشته بود ز تو زودتر مرا @hosenih آن طایرم که واشدن پر ندیده ام صیّاد دون شکست همه بال و پر مرا مرهون عمه هستم اگر زنده ام هنوز هر جا رهاند بعد تو از هر خطر مرا هر جا که خواست خصم زند تازیانه ام می گشت عمه با همه نیرو سپر مرا  با آب چشم خون ز رخت پاک می کنم یاری اگر کند ز وفا چشم تر مرا @hosenih من مفتخر به عالم و شرمنده از توام کاین‌گونه با سرت زدی از لطف سر مرا هر طفل جا به دامن لطف پدر کند "افکنده ای چو اشک چرا از نظر مرا" شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیینه دار زینب و زهرا رقیه کوچکترین انسیة الحورا رقیه پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود آدم اگر می گفت اول یا رقیه @hosenih خورشید در منظومه‌ی عشق حسینی صد سال نوری راه دارد تا رقیه جا داشت روی شانه‌ی کعبه اباالفضل جا داشت روی شانه‌ی سقا رقیه آرام تر از هر زمانی بود اصغر می خواند تا بالا سرش لالا رقیه پا بر مغیلان می نهد اما محال است روی سر موری گذارد پا رقیه این طفل بی آزار را آزار دادند زجر بدی را دید در دنیا رقیه زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه مقتل که می خواندم شبی با خویش گفتم پیدا نمی شد کاش در صحرا رقیه وقتی که پیدا شد خمیده راه می رفت شد پیرتر از زینب کبری رقیه حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست جز دست گرم و بوسه‌ی بابا رقیه دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد تنها سر آمد دیدنش اما رقیه... حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟ یاللعجب نشناخت بابا را رقیه! @hosenih خود را مرتب کرد تا در چشم بابا باشد همان دردانه‌ی زیبا رقیه از بوسه اش جان میگرفت، اینبار اما جان داد با بوسیدن لب ها رقیه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پناه قلب سوزانم حسین جانم، حسین جانم دلیل چشم گریانم حسین جانم، حسین جانم به یاد خشکی لب های تو هر لحظه می سوزم به یاد تو پریشانم حسین جانم، حسین جانم @hosenih قرار قلب زار من، تویی دار و ندار من تویی آرامش جانم حسین جانم، حسین جانم تمام افتخار من همین باشد که با لطفت برایت دیده گریانم حسین جانم، حسین جانم تویی عشقم، تویی جانم، تو هستی دین و ایمانم بوَد نام تو درمانم، حسین جانم، حسین جانم به روی شانه ام سنگین شده بار گناهانم سراپا عیب و نقصانم، حسین جانم، حسین جانم در این تاریکی و ظلمت سرای بی کسی و غم تو هستی ماه تابانم حسین جانم، حسین جانم شکوه عشق پاک تو گرفته کل دنیا را الا سلطان خوبانم حسین جانم، حسین جانم فراق کربلا آخر مرا از پا می اندازد ز هجرانت پریشانم حسین جانم، حسین جانم مرا دعوت کن آقا جان شب جمعه حرم باشم ضریح توست درمانم حسین جانم، حسین جانم @hosenih به یاد روضه های تو لب مشک است اشک من شبیه ابر بارانم حسین جانم، حسین جانم سر تو روی نیزه آیه ی کهف و رقیم می خواند الا قاری قرآنم حسین جانم، حسین جانم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب جمعه به دل هوا دارم در سرم شور کربلا دارم شب جمعه دوباره پر بزنم در خیالم به دوست سر بزنم @hosenih گوشه ی قتلگاه می آیم با دم آه آه می آیم مادرش آمده است می دانم روضه ی "یابُنَیَّ" می خوانم دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت دل من پا به پای زهرا رفت (تا كه او بيشتر نفس ميزد بيشتر ميزدند زينب را) (تيغشان مانده بود در گودال با سپر ميزدند زينب را) شب جمعه است روضه خوان زهراست مجلسی گوشه ی حرم بر پاست یکی از گودی زمین می خواند یک نفر روضه اینچنین می خواند (لب گودال خواهر افتاده ته گودال مادر افتاده) (آن طرف تر برادری تنها بین یک مشت خنجر افتاده) (عزت آب و آبروی حرم زیر یک چکمه بی سر افتاده) @hosenih شب جمعه است مبتلا شده ایم باز مهمان کربلا شده ایم رو به سمت حرم بایست به او السلام علی الحسین بگو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به نام آنکه دلم را زده به نام حسین که جلد کس نشوم تا که هست بام حسین @hosenih خوش است اینکه شب جمعه جان دهم از شوق بدون دغدغه در پاسخ سلام حسین غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به لطف بند تعلق شده غلام حسین چقدر حال جهان مرا عوض کرده شده است گریه به کام من و به نام حسین برای گریه نبود و به لطف توبه نبود خدا گذشت از آدم به احترام حسین @hosenih به این امید که یک جمعه عاقبت بدمد به برق تیغ دعا صبح انتقام حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر شانه های زخمی خود کوه غم دارم من در محرم بیشتر میل حرم دارم @hosenih عشق به شش گوشه مرا از زندگی انداخت از دوری اش یک کربلا در سینه غم دارم این اشک را از لقمه های سفره ی بابا این مهر را از شیر پاک مادرم دارم گفتند کل الخیر فی باب الحسین آری من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم با خلوت بارانی خود هر شب جمعه در سر هوای شعرهای محتشم دارم دلتنگی ام چندین برابر شد در این شب ها مهدی زهرا را میان روضه کم دارم @hosenih درد فراق کربلا بی خانمان ام کرد شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ذوالجناح آمده پا تا به سرش خونین است اشک می ریزد و چشمان ترش خونین است ذوالجناح آمده سر را به زمین می کوبد همه ی دشت میان نظرش خونین است ذوالجناح آمده از شاه خبر آورده به نظر می رسد اما خبرش خونین است ذوالجناحا پدرم کو؟ تو چرا تنهایی؟ چه خبر بوده؟ چرا پس سپرش خونین است؟ (ای فرس با تو چه رخ داده که خود باخته ای؟) نکند شاه تو افتاده، سرش خونین است با نگاهی که پدر لحظه آخر می کرد عمه ام گفت که دیگر سفرش خونین است شاعر : حسین ایزدی
... 🔸نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت 🔸نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت   🔸هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید 🔸عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید   🔸بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد 🔸اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد به قصد فرج... بگو یاحسین... - ورود به کانال روضه - سروش 👈 sapp.ir/roze14 - ایتا 👈 eitaa.com/roze14 - تلگرام 👈 t.me/roze1
قرآن چرا به روی زمین اوفتاده است شمر لعین به صفحه او پا نهاده است دیدم به چشم فاطمی خود عمو حسین زهرا کنار مقتل تو ایستاده است بعد از علی اصغر تو نوبت من است این جرعه ها آخر و دردی باده است دستم شکست ناله زدم فاطمه مدد عباس مرتضی به من این یاد داده است زهرا اگر که سینه شکسته به راه عشق عبداللهت به راه تو سینه گشاده است بر روی دامن تو عمو دست و پا زدم این سرنوشت عاشقی عشق زاده است باید تو را به خیمه زینب برم عمو بنگر که لرزه بر تن عمه فتاده است ای دشمن سواره به نامردی آمدی از روی اسب نیزه مزن او پیاد ه است بوی حسن گرفته تمامی قتلگاه گویا دگر زمان گذشتن ز جاده است
توصیه میرزای بزرگ: میرزای شیرازی همیشه به روضه خوانها ومرثیه خوانها توصیه می کردند: که تا می توانند مصیبت علی اصغر را بخوانند ودرایام محرم خصوصاً به وعاظ واهل منبر توصیه می کردند که بیشتر مصیبت علی اصغر را بخوانند چرا؟ چون که نظر مرحوم میرزای بزرگ این بود که علی اصغر سند مظلومیت امام حسین علیه السلام می باشد. چرا نباشد در حالی که آن طفل نه توان گرفتن شمشیر را داشت ونه توان تکلم نمودن واز حق خود دفاع نمودن،چه سندی بالا تر از این می توان یافت که بر تارک تاریخ بدرخشد وفریاد مظلومیت پدر را به جهانیان تا قیامت برساند . نقل از حضرت آیت الله حاج سید محمد شیرازی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم روضه علی اصغر علیه السلام: مختصات : ۱- امام حسین علیه السلام برای تشنگی علی اصغر از علی اصغر خجالت کشید. ۲- امام حسین علیه السلام برای علی اصغر از همسرش رباب خجالت کشید. ۳- تنها خونی که روی زمین ریخته نشد خون علی اصغر بود. ۴- تنها جایی که امام حسین علیه السلام خطاب به دشمن فرمود: مُنُّوا علی الحسین.بیایید منت بگذارید علی را سیراب کنید. ۵- تنها شهیدی که امام بر او نماز خواند. ۶- تنها شهیدی که امام بدن او را قبل از دفن به خونش آغشته کرد. ۷- تنها شهیدی که امام او را دفن کرد. ۸- تنها شهیدی که برای برگرداندن آن امام حسین علیه السلام متحیر بود میرفت و برمیگشت تا بلکه رباب برگردد زیرا در مقابل خیمه ها رباب منتظر ایستاده بود. ۹- تنها جایی که خدا به حسین علیه السلام تسلیت گفت در مصیبت علی اصغر علیه السلام است. ۱۰ - تنها شهیدی که به امام حسین علیه السلام خطاب شد او را به ما بسپار. دَعهُ یا حسین فان له مرضعا فی الجنة. او را به ما بسپار برای او در بهشت مرضعه و دایه ای می باشد. ۱۱- تنها شهیدی که بدرستی قبر او معلوم نیست ولو در خواب حضرت را دیدند که فرمود قبر او روی سینه من است اما در این صفت به جده اش حضرت زهرا سلام الله علیها و عمویش حضرت محسن علیه السلام اقتدا کرده است . ۱۲-تنها شهیدی که  امام سجاد علیه السلام کرارا از قاتل او خبر میگرفت و مرتب او را نفرین می کرد . می فرمود: اللهم اذقه حر الحدید اللهم اذقه حر النار. ۱۳-تنها شهیدی که در خوردن تیر سه شعبه با عمویش حضرت عباس علیه السلام و پدرش امام حسین علیه السلام شریک است. ۱۴-تنها شهیدی که او را نبش قبر کردند بدن را بیرون آوردند و سر از بدن جدا کردند. سفارش امام زمان علیه السلام به روضه علی اصغر علیه السلام: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مشکلی با حکومت پیدا کرده بود فرمود بروید متوسل بشوید به امام زمان علیه السلام تا آقا عنایتی بفرمایند. چند نفر از علما (برخی میگویند مرحوم آیت الله العظمی اراکی و بهاءالدینی و گلپایگانی و بافقی) به مسجد جمکران رفتند تا صبح متوسل شده بودند مرحوم آیت الله بافقی فرموده بود برویم من جواب را گرفتم . آمدند محضر حاج شیخ. ایشان بیان نموده بود که حضرت بقیةالله فرمودند به شیخ بگویید برای رفع مشکلتان  در حرم عمه جانم فاطمه معصومه سلام الله علیها روضه علی اصغر بخوانید مرحوم حاج شیخ دستور برگزاری مجلس روضه را در حرم بی بی صادر میکنند روز اول که روضه را خواندند مشکل حل شد اما حاج شیخ سه روز روضه علی اصغر گرفت. توسل میرزای قمی: میرزای قمی هر وقت با مشکلی مواجه میشد میفرمود بروید یک ذاکری را یاورید بیاید برایم روضه علی اصغر علیه السلام را بخواند ماجرای ابوخلیق: از ابوخلیق که در کربلا بود پرسیدند  گاهی در کربلا دل تو سوخت گفت : بله آنجا که حسین علیه السلام برای طفلش آب خواست اما یک مرتبه قنداقه روی دستش پر از خون علی اصغر شد امام حسین علیه السلام  از کجا فهمید که علی اصغر شهید شد؟ نقلها متفاوت است ۱- همینطور که علی را روی دست گرفته بود گردن علی شل شد و روی دست بابا خم شد ۲- علی بر روی دست بابا دست و پا زد امام حسین علیه السلام متوجه شد دید علی را تیر زدند ۳-مرحوم حاج شیخ عباس قمی میفرمایند همینطور که امام حسین علیه السلام از آنان آب طلب می فرمود و دَمُهُ یَجری علی صدر الحسین علیه السلام یک وقت متوجه شد بر روی سینه اش خون تازه از گلوی علی اصغر جاری است مقتل: وقتی صدای گریه و ناله اهل حرم را شنید به خیمه ها رفت تا آنان را آرام سازد فرمود ناولونی علیا ابنی الطفل حتی اودعَه علی را گرفت و سر را پایین آورد و بوسید تا خدا حافظی کند بعد او را به خواهرش ام کلثوم علیهاالسلام داد فرمود مراقب او باشید یا اختاه اوصیک بولدی الأصغر خیرا ، فانه طفل صغیر عرض کرد این کودک تشنه است دوباره حضرت او را گرفتند در آغوش خود قرار دادند به سوی دشمن آوردند مقابل دشمن فرمود: یا قوم ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل ،اما ترونه کیف یتلظی عطشا همهمه میان لشکر شد که مگر یک ظرف آب برای طفل چقدر است باید به طفل آب داد عمر سعد لعنةالله علیه دید خوف اختلاف است صدا زد حرمله بزن گفت امیر پدر را نشانه بگیرم یا پسر را . صدا زد مگر سفیدی زیر گلوی علی را نمیبینی حرمله تیر زد فذبح الطفل من الورید الی الورید و من الأذن الی الأذن
اى اهل کوفه رحمى این طفل جان ندارد خواهد که آب گوید اما زبان ندارد دیشب به گاهواره تا صبح دست و پا زد امروز روى دستم دیگر توان ندارد هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد اشکى که ترکند لب دور دهان ندارد رخ مثل برگ پائیز لب چون دو چوبه خشک این غنچه بهارى غیر از خزان ندارد اى حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد شمشیر اوست آهش، فریاد او تلظّى جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد رحمى اگر که دارید یک قطره آب آرید بر کودکى که در تن جز نیمه جان ندارد با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید این شیر خواره بر کف تیغ و ستان ندارد مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها جز اشک خجلت خود آب روان ندارد تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن جز شانه امامش دیگر مکان ندارد میثم به حشر نبود غیر از فغان و آهش آن کو از این مصیبت آه و فغان ندارد
نحوه شهادت طفل شیرخوار امام حسین علیه السلام براساس نقل دوم هنگامى که امام حسین علیه‌السلام شهادت خاندان و فرزندانش را دید و از آنان کسى جز امام و زنان و کودکان و فرزند بیمارش- امام سجّاد علیه‌السلام- نماند، ندا داد: «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؟ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیثٍ یَرْجُوا اللَّهَ فِی إِغاثَتِنا؟ هَلْ مِنْ مُعینٍ یَرْجُوا ما عِنْدَاللَّهِ فِی إِعانَتِنا؟» آیا کسى هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستى در میان شما پیدا مى‏‌شود که از خدا بترسد و ستم بر ما روا ندارد؟ آیا فریادرسى هست که براى خدا به فریاد ما برسد؟ آیا یارى کننده‌‏اى هست که با امید به عنایت خداوند به یارى ما برخیزد؟». با طنین‌افکن شدن نداى استغاثه امام علیه‌السلام، صداى گریه و ناله از بانوان حرم برخاست. امام علیه‌السلام به خیمه‏‌ها نزدیک شد و فرمود: «ناوِلُونی عَلِیّاً ابْنی الطِّفْلَ حَتّى‏ اوَدِّعَهُ» فرزند خردسالم «على» را به من بدهید تا با او وداع کنم. فرزندش را نزد امام آوردند. امام علیه‌‌السلام در حالى که طفلش را مى‏‌‌بوسید، خطاب به او فرمود:«وَیْلٌ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ إِذا کانَ خَصْمُهُمْ جَدَّکَ» وای به حال این گروه ستمگر آنگاه که جدّت رسول خدا صلى الله علیه و آله با آنان به مخاصمه برخیزد. هنوز طفل در آغوش امام آرام نگرفته بود که حرمله بن کاهل اسدى، او را هدف قرار داد و تیرى به سوى وى پرتاب کرد و گلوى او را درید، خون سرازیر شد. امام علیه‌السلام دست‏ها را زیر گلوى آن طفل گرفت تا از خون پر شد؛ آنگاه خون‏ها را به سوى آسمان پاشید و به خدا عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا» بار الها! اگر در این دنیا ما (در ظاهر) بر این قوم پیروز نشدیم، بهتر از آن را روزى ما فرما». بعد از شهادت آن طفل، امام علیه‌‌السلام از اسب پیاده شدو با غلاف شمشیر، قبر کوچکى کند و کودکش را به خونش آغشته ساخت و بر وى نماز گذارد (و دفن نمود). (مقتل خوارزمی، ج ۲ ص ۳۲ ؛ بحارالانوار علامه مجلسی، ج ۴۵ ص ۴۶ ؛ عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، ص ۴۹۷) علّامه مجلسى مى‏افزاید: امام فرمود: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ» این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست. امام باقر علیه‌السلام فرمود: «فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذلِکَ الدَّمِ قَطْرَهٌ إِلَى الْأَرْضِ» از خون گلوى على اصغر که امام آنها را به آسمان پاشید، قطره‌‏اى به زمین برنگشت. در روایت دیگرى آمده است که امام حسین علیه‌السلام فرمود: «لا یَکُونُ أَهْوَنَ عَلَیْکَ مِنْ فَصیلٍ، اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتَ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ، فَاجْعَلْ ذلِکَ لِما هُوَ خَیْرٌ لَنا» خدایا! فرزندم نزد تو کمتر از بچّه ناقه صالح پیامبر نیست.خدایا! اگرپیروزى(ظاهرى)را ازمادریغ داشته‏‌اى بهتراز آن راروزى ما فرما. (بحارالانوار علامه مجلسی، ج ۴۵ ص ۴۶)
ای که گرفتی به دوش، بار غم و بار عشق باز بیا سر کنیم، قصّه ی گلزار عشق قصه شنیدم که دوش، تشنه لبی گلفروش برد گلی سبز پوش، هدیه به بازار عشق گل غم نا گفته داشت خاطر آشفته داشت چشم بخون خفته داشت از غم سالار عشق عشوه کنان ناز کرد، وا شدن آغاز کرد خنده زد و باز کرد دیده به دیدار عشق گر چه زمان دیر بود تشنه لب شیر بود