eitaa logo
هیأت خواهران فاطمیون قم
289 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
42 فایل
این کانال مربوط به هیأت خواهران فاطمیون قم زیر نظر سازمان تبلیغات اسلامی می‌باشد. ارتباط با ما: @fatemiioon251 کلیپ‌های کوتاه @cilip_f کانال آرشیو صوت‌ها @arshivesout صفحه آپارات https://www.aparat.com/fatemiioon135 https://eitaa.com/fatemiioon128
مشاهده در ایتا
دانلود
به گزارش فارس از زاهدان، چند روز از حادثه روز جمعه می‌گذرد، جمعه‌ای که با شیطنت دشمنان و بدخواهان نظام، در آن خون شیعه و سنی در هم آمیخته شده و عده زیادی هم بیگناه شهید و مجروح شدند. در میان شهدای حادثه روز جمعه نام سردار حمیدرضا هاشمی می‌درخشد، معاون سازمان اطلاعات سپاه سلمان سیستان و بلوچستان که تا پای جان در خدمت به مردم استان بود. به گفته شاهدان عینی سردار هاشمی چند دقیقه قبل از شهادت جان چند نفر از بانوان را نجات داد و آنها را از صحنه درگیری‌های پر رعب و وحشت غروب جمعه دور کرد. سردار احمد شفاهی فرمانده سپاه سلمان سیستان و بلوچستان در گفت‌وگوی اختصاصی با خبرنگار فارس در زاهدان می‌گوید: روز جمعه سردار هاشمی در نقاط مختلف شهر در حال آرام سازی و پاکسازی نقاط شهر از دست اغتشاشگران بود، در همین راستا متوجه حضور اشرار مسلح در یکی از داروخانه‌ها می‌شود و با همرزمانشان برای پاکسازی به آن داروخانه مراجعه می‌کند، پس از اطمینان از پاکسازی محل، بانوان شاغل در داروخانه را به منزلشان می‌رساند و پس از پاکسازی و آرام سازی آن منطقه به خیابان خیام می‌رود و در درگیری‌های آنجا ابتدا بسیجی همراه وی هدف گلوله قرار می‌گیرد و با اختلاف چند دقیقه بعد خودشان به ضرب گلوله اشرار مسلح به ناحیه گردن و قفسه سینه به شهادت می‌رسد. به داروخانه مورد نظر مراجعه کردیم، یکی از کارکنان این داروخانه که زمان درگیری حضور داشته و شاهد ماجرا بوده به خبرنگار فارس می گوید: ساعت حدود ۶:۳۰ غروب بود به یک باره عده‌ای با سرو صورت بسته و لباس محلی شیشه‌های داروخانه را شکسته و وارد داروخانه شدند. به ما گفتند می‌خوایم اینجا را آتش بزنیم، ما تقلا کردیم که ما دولتی نیستیم داروخانه ما خصوصی هست، اما شیشه‌ها را شکستند و گفتن برق‌ها را خاموش کنید و کسی فیلم و عکس نگیرد، ما به شدت ترسیده بودیم. ادامه👇 https://eitaa.com/fatemiioon128
همزمان بانک ملت در آن سوی خیابان را تخلیه کرده وسایلش را در خیابان ریختند و داخل بانک بطری‌های آتش زا پرتاب کردن و ابتدا بانک را و سپس وسایل آن را که بیرون ریخته بودند آتش زدند. ادامه👇 https://eitaa.com/fatemiioon128
آن‌ها وارد داروخانه شدند و از ما چند گاز استریل و باند خواستند و مجبور بودیم به آن‌ها وسایلی که لازم دارند را بدهیم. ناگهان صدای تیراندازی از اطراف آمد و آن‌ها فرار کردند، ماموران وارد شدند، گفتند بانوان سریعا محل را ترک کنند که ما گفتیم وسیله حمل و نقل و خودرو نداریم، به ما گفتند از داروخانه بیاید بیرون ما شما را به منزل می‌رسانیم. با اینکه وسط درگیری بودند اما با یک خودروی سمند ما را سوار کردند به خانه یکی از همکارانمان که نزدیکتر بود رساندند. اگر آن روز نمی‌رسیدند این افراد آشوبگر به کار خود ادامه می‌دادند و احتمالا داروخانه را هم مانند بانک آتش می‌زدند. روز بعد متوجه شدیم فردی که جان ما را نجات داده، معاون اطلاعات سپاه سلمان سیستان و بلوچستان بوده و خود شده است، خیلی ناراحت شدیم، ایشان جان ما را نجات داده و ما را از صحنه درگیری دور کردند. آن روز به خوبی لمس کردیم افرادی هم هستند که جان خود را کف دستشان گرفته‌اند. https://eitaa.com/fatemiioon128
✴️دوشنبه 👈۲۳ آبان/ عقرب ۱۴۰۱ 👈۱۹ ربیع الثانی ۱۴۴۴👈۱۴ نوامبر ۲۰۲۲ 🌙 امور دینی و اسلامی👇 ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅شکار و صید و دام گذاری ✅آغاز آموزش و امور تعلیمی ✅آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و... ✅ارسال نامه و مکاتبات ✅و دیدار بزرگان و روسا خوب است. 🚘سفر: مسافرت مکروه و در ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد مبارک است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی👇 🌓 امروز تا عصر قمر در برج سرطان و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️امور زراعی و کشاورزی ✳️خرید کردن ✳️معامله املاک و مستقلات ✳️نویسندگی و نگارش ✳️استحمام ✳️بذرافشانی و کاشت ✳️غرس درخت ✳️وحفر چاه و قنات نیک است. ❤️ مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب، (شب سه‌شنبه)، شهادت در راه خدا نصیب چنین فرزندی گردد إن‌شاءألله. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث توانگری و ثروت می‌شود. 🔴 حجامت👇 یا در این روز از ماه قمری، باعث رفع درد بدن می‌شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قرآن گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت می‌شود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر(وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه: یا قاضی الحاجات  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر می‌گردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب👇 تعبیر خوابی که شب "سه‌شنبه" دیده شود طبق آیه‌ی ۲۰ سوره مبارکه "طه صلی الله علیه و آله" است. فالقاها فاذا هی حیه تسعی... و از معنای آن استفاده می‌شود که دلیلی قوی مانند عصای حضرت موسی یا ید بیضا در اختیار خواب بیننده قرار گیرد و کار خود را با آن پیش ببرد إن‌شاءألله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚 منبع مطالب ما👇 تقویم همسران https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت سی و پنجم: غرامت به زحمت می تونستم توی راهرو رو ببینم ... افسر پلیس داشت با کسی صحبت می‌کرد ... . اومد داخل ... دستم رو باز کرد و یه برگه رو گذاشت جلوم ... آقای استنلی بوگان، شما تفاهمی و به قید ضمانت و مشروط به پرداخت غرامت آزاد هستید ... لطفا اینجا رو امضا کنید ... لازمه تفهیم اتهام بشید؟ ... . . برگه رو نگاه کردم ... صاحب یه سوپرمارکت به جرم صدمه به اموالش و شکستن شیشه مغازه‌اش ازم شکایت کرده بود ... 600 دلار غرامت مغازه دار و 400 دلارم پول نگهبانی که تا تعویض شیشه جدید اونجا بوده و هزینه سرویس اجتماعی و ... . . گریه‌ام گرفته بود ... لعنت به تو استنلی ... چرا باید توی اولین شب، چنین غلطی کرده باشی ... 1000 دلار تقریبا کل پس انداز یک سالم بود ... . . زودتر امضا کنید آقای بوگان ... در صورتی که امضا نکنید و تفاهم رو نپذیرید به دادگاه ارجاع داده می‌شید ... . . هنوز بین زمین و آسمون معلق بودم که حاجی از در اومد تو... یه نگاه به ما کرد و گفت ... هنوز امضا نکردی؟ ... زود باش همه معطلن ... . شما چطور من رو پیدا کردید؟ ... . من پیدات نکردم ... دیشب، تو مست پا شدی اومدی مسجد ... بعد هم که تا اومدم ببینم چه بلایی سرت اومده، پلیس‌ها ریختن توی مسجد ... . . افسر پلیس که رفت ... حاج آقا با یه حالت خاصی نگاهم کرد ... . - پول غرامت رو ... - من پرداخت کردم و الا الان به جای اینجا زندان بودی ... 1000 دلار بدهکاری ... چطور پسش می‌دی؟ ... . - با عصبانیت گفتم ... من ازت خواستم به جای من پول بدی؟ .... - نه ... . نشست روی مبل و به پشتیش لم داد ... چشم‌هاش رو بست ... می‌تونی بدی؛ می‌تونی هم بزنی زیرش ... اینکه دزد باشی یا نه؛ انتخاب خودته ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت سی و ششم: پس انداز نمی‌دونستم چی بگم ... بدجور گیرافتاده بودم ... زندگیم رفته بود روی هوا ... تمام پس انداز و سرمایه یک سالم ... . . - من یه کم پول پس انداز کردم ... می‌خواستم برای خودم یه تعمیرگاه بزنم ... از بیمارستان که بیام بیرون پس می‌دم ... . - چقدر از پول تعمیرگاه رو جمع کرده بودی؟ ... - 1256 دلار .. . . مثل فنر از روی مبل پرید ... با این پول می‌خواستی تعمیرگاه بزنی؟ ... تو حداقل 300 هزار دلار پول لازم داری ... . . اعصابم خورد شد ... تو چه کار به کار من داری ... اومدم بیرون، پولت رو بگیر ... . خندید ... من نگفتم کی پول رو پس می‌دی ... پرسیدم چطور پسش می‌دی؟ ... . - منظورت چیه؟ ... . - می‌تونی عوض پول برای من یه کاری انجام بدی ... یا اینکه پول رو پس بدی ... انتخابت چیه؟ ... . خوشحال شدم ... چه کاری؟ ... . کار سختی نیست ... دوباره لم داد روی مبل و چشم‌هاش رو بست ... اون کتاب رو برام بخون ... . . خم شدم به زحمت برش دارم که ... قرآن بود ... دوباره اعصابم بهم ریخت ... . - من مجبور نیستم این کار رو بکنم ... تا حالا هیچ کس نتونسته به انجام کاری مجبورم کنه ... . - پس مواد فروش شدن هم انتخاب خودت بود؛ نه اجبار خدا؟... . . جا خوردم ... دلم نمی‌خواست از گذشته‌ام چیزی بفهمه... نمی‌دونم چرا؟ ولی می‌خواستم حداقل اون همیشه به چشم یه آدم درست بهم نگاه کنه ... خم شدم از روی میز قرآن رو برداشتم ... . . خیلی آدم مزخرفی هستی ... . خندید ... پسرم هم همین رو بهم میگه ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
✴️ سه‌شنبه👈 ۲۴ آبان / عقرب ۱۴۰۱ 👈۲۰ ربیع الثانی ۱۴۴۴ 👈۱۵ نوامبر ۲۰۲۲ 🕌 مناسبت‌های دینی و اسلامی👇 🔘 بزرگداشت علامه سید محمد حسین طباطبایی "۱۳۶۰ ش" 📚 روز کتاب و کتابخوانی 🌙 احکام دینی و اسلامی👇 ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری عقد و ازدواج ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن ✅خرید رفتن ✅وسیله سواری تهیه کردن ✅شروع به کسب و کار ✅مسافرت ✅و تاسیس کارهای اساسی خوب است. 👶زایمان: مناسب زایمان و نوزاد عمر طولانی دارد. 🤕 بیمار: امروز زود خوب شود. 🚘مسافرت: سفر خوب است. 🔭  احکام نجوم👇 🌓امروز قمر در برج اسد است و برای امور زیر نیک است: ✳️خرید حیوانات و چهارپایان ✳️آغاز به کار و شغل ✳️عهدنامه نوشتن و تعهد گرفتن از رقیب ✳️درخواست از مسولین ✳️جابجایی و نقل و انتقال ✳️رفتن به منزل نو ✳️ورود به شهر جدید ✳️عقد ازدواج ✳️صید و شکار و دام گذاری ✳️خرید خانه و ملک ✳️آغاز درمان و جراحی ✳️و حفر چاه و جوی خوب است. ❤️مباشرت👇 امشب، (شب چهارشنبه)، مباشرت و زفاف کراهت دارد. 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت👇 طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری، باعث ایمنی از بلا می‌شود. 💉💉حجامت فصد و زالو انداختن👇 در این روز  از ماه قمری، باعث صحت می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن👇 سه‌شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز👇 سه‌شنبه برای بریدن و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد) ✅ استخاره: وقت استخاره در روز سه‌شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر(وقت خوابیدن) 😴😴تعبیر خواب👇 خوابی که دیده شود طبق آیه‌ی ۲۱ سوره مبارکه "انبیاء" علیهم السلام است. ام اتخذوا الهه من الارض هم ینشرون... و چنین استفاده می‌شود که اگر خواب بیننده اگر کسی با خواب بیننده در خشم و غضب بود، خشم او برطرف شود إن‌شاءألله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه‌شنبه: یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها می‌گردد. 💠 ️روز سه‌شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت سی و هفتم: تمامش رو خوندم تعجب کردم ... مگه پسر داری؟ ... پس چرا هیچ وقت باهات نیومده مسجد؟ ... . . همون طور که به پشتی مبل تکیه داده بود، گفت ... از اینکه پسر منه و توی یه خانواده مسلمان، راضی نیست ... ترجیح می‌ده یه نوجوان آمریکایی باشه تا مسلمان ... خنده تلخی زد ... اونم بهم می‌گه آدم مزخرفی هستم ... . . چشم‌هاش بسته بود اما می‌تونستم غم رو توی وجودش حس کنم ... همیشه فکر می‌کردم آدم بی درد و غمیه ... . . قرآن رو باز کردم و شروع کردم به خوندن ... اما تمام مدت حواسم به اون بود ... حس می‌کردم غم سنگینی رو تحمل می‌کنه و داشت از درون گریه می‌کرد ... . . من از دستش کلافه بودم ... از پس منطق و قدرت فکر و کلامش بر نمی‌اومدم ... حرف‌هاش من رو در دوگانگی شدید قرار می‌داد و ذهنم رو بهم می‌ریخت ... طوری که قدرت کنترل و مدیریت و تصمیم رو از دست می‌دادم ... . . من بهش گفتم مزخرف ... اما فقط عصبی بودم ... ترجیح می‌دادم اون آدم مزخرفی باشه تا من ... اما پسر اون یه احمق بود ... فقط یه احمق می‌تونست از داشتن چنین پدری ناراحت باشه ... یه احمق که اونقدر خوشبخت بود که قدرت دیدن و درک چنین نعمتی رو نداشت ... . . از صفحه 40 به بعد، حاجی رفته بود اما من تمام روز و شب، قرآن رو زمین نگذاشتم ...18 ساعت طول کشید ... نمی‌دونستم هر کدوم از اون جملات، معنای کدوم یکی از اون کلمات عربی بود ... اما تصمیم گرفته بودم؛ اونو تا آخر بخونم ... . . این انتخاب من بود ... اما تنها انتخابم نبود ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت سی و هشتم: نوجوان آمریکایی فردا صبح، مرخص شدم ... نمی‌تونستم بی خیال از کنار ماجرای پسرش بگذرم ... حس عجیبی به حاجی داشتم ... . . پسرش رو پیدا کردم و چند روز زیر نظر گرفتم ... دبیرستانی بود ... و حدسم در موردش کاملا درست ... شرایطش طوری نبود که از دست پدرش کاری بربیاد ... توی یه باند دبیرستانی وارد شده بود ... تنها نقطه مثبت این بود ... خلافکار و گنگ نبودن ... . . از دید خیلی از خانواده‌های آمریکایی تقریبا می‌شد رفتارشون رو با کلمه بچه‌ان یا یه نوجوونه و اصطلاح دارن جوانی می‌کنن، توجیح کرد ... تفننی مواد مصرف می‌کردن ... سیگار می‌کشیدن ... به جای درس خوندن، دنبال پارتی می‌گشتن تا مواد و الکل مجانی گیرشون بیاد ... و ... . این رفتارها برای یه نوجوون 16 ساله آمریکایی از خانواده‌های متوسط به بالای شهری، عادیه ... اما برای یه مسلمان؛ نه... . . من مسلمان نبودم ... من از دید دیگه‌ای بهش نگاه می‌کردم ... یه نوجوون که درس نمی‌خونه، پس قطعا توی سیستم سرمایه داری جایی براش نیست ... و آینده‌ای نداره ... . . حاجی مرد خوبی بود و داشتن چنین پسری انصاف نبود ... حتی اگر می‌خواست یه آمریکایی باشه؛ باید یه آدم موفق می‌شد نه یه احمق ... . چند روز در موردش فکر کردم و یه نقشه خوب کشیدم ... من یکی به حاجی بدهکار بودم ... . . رفتم سراغ یکی از بچه‌های قدیم ... ازش ماشین و اسلحه‌اش رو امانت گرفتم ... مطمئن شدم که شماره سریال اسلحه و پلاک، تحت پیگرد نباشه ... و ... جمعه رفتم سراغ احد ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
دختر همسایه۱۴۰۱.mp3
10.45M
آیا شعر دختر همسایه که توسط خانمی تک خوانی شده مجاز است یا حرام؟ . http://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمله به توسط اغتشاشگران... با این دو تا فیلم به نظرتون نیروهای امنیتی و نظامی چکار دارن می‌کنن؟🧐🤔 مگه قرار نبود از مردم دفاع کنن؟ یعنی ما بریم از پلیس و نیروی نظامی دفاع کنیم؟ اگر قضیه اینه ما بریم مسلح بشیم بیام اغتشاشگرا رو چپ و راست کنیم. ما فقط بخاطر اینکه کار غیرقانونی نکنیم نمیایم جلو... جداً اگر جنگله بگید ما هم مسلح بشیم... ما که می‌خواستیم بریم سوریه و فلسطین... دیگه زحمت نکشیم... http://eitaa.com/fatemiioon128
✴️چهارشنبه 👈۲۵ آبان/ عقرب۱۴۰۱ 👈۲۱ ربیع الثانی ۱۴۴۴👈۱۶ نوامبر ۲۰۲۲ 🌙 احکام دینی و اسلامی👇 📛تقارن نحسین، صدقه صبحگاهی رفع اثر نحوست می‌کند. 👶 برای زایمان مناسب نیست. 📛مسافرت: سفر اصلا خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم👇 🌗 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️خرید حیوانات و چهارپایان ✳️آغاز به کار و شغل ✳️عهدنامه نوشتن با رقیب ✳️آغاز درمان و جراحی ✳️و حفر چاه و جوی خوب است. ❤️ مباشرت امشب👇 مباشرت امشب: فرزند یا دانشمند شود یا حاکم إن‌شاءألله. 💉💉 حجامت👇 خون دادن و فصد سبب روشنی دل می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث دولت و ثروت می‌شود. 😴🙄 تعبیر خواب👇 خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق آیه‌ی ۲۲ سوره مبارکه "حج" است. کلما ارادوا ان یخرجوا منها من غم... و از مفهوم این آیه چنین استفاده می‌شود که برای خواب بیننده پیش آمدی رخ دهد و هر چه سعی کند از آن خارج نگردد صدقه بدهد تا رفع شود إن‌شاءألله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن👇 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی می‌شود. 👕👚 دوخت و دوز👇 چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود إن‌شاءألله. ✴️️ وقت استخاره👇 در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر(وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه: یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین می‌گردد. 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران http://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت سی و نهم: امتحانش مجانیه دم در دبیرستان منتظرش بودم ... به موبایل حاجی زنگ زدم... گوشی رو برداشت ... . زنگ زدم بهت خبر بدم می‌خوام دو روز پسرت رو قرض بگیرم... من به تو اعتماد کردم؛ می‌خوام تو هم بهم اعتماد کنی... هیچی نپرس ... قسم می‌خورم سالم برش می‌گردونم... . . سکوت عمیقی کرد ... به کی قسم می‌خوری؟ ... به یه خدای مرده؟ ... . چشم‌هام رو بستم و سرم رو به پشتی ماشین تکیه دادم... من تو رو باور دارم ... به تو و خدای تو قسم می‌خورم ... به خدای زنده تو ... . منتظر جواب نشدم ... گوشی رو قطع کردم ... گریه‌ام گرفته بود ... صدای زنگ مدرسه بلند شد ... خودم رو کنترل کردم ... نباید توی این شرایط کنترلم رو از دست می‌دادم ... . . بین جمعیت پیداش کردم ... رفتم سمتمش ... . - هی احد ... . برگشت سمت من ... . - من دوست پدرتم ... اومدم دنبالت با هم بریم جایی ... اگر بخوای می‌تونی به پدرت زنگ بزنی و ازش بپرسی ... . . چند لحظه براندازم کرد ... صورتش جدی شد ... من بچه نیستم که از کسی اجازه بگیرم ... تو هم اصلا شبیه دوست‌های پدرم نیستی ... دلیلی هم نمی‌بینم باهات بیام ... . . نگهبان‌های مدرسه از دور حواسشون به ما جمع شد ... دو تاشون آماده به حمله میومدن سمت من ... احد هم زیرچشمی اون‌ها رو نگاه می‌کرد و آماده بود با اومدن اون‌ها فرار کنه ... . . آروم بارونیم رو دادم کنار و اسلحه رو نشونش دادم ... ببین بچه، من هیچ مشکلی با استفاده از این ندارم ... یا با پای خودت با من میای ... یا دو تا گلوله خالی می‌کنم توی سر اون دو تا ... اون وقت ... بعدش با من میای ... انتخاب با خودته... . - شایدم اون‌ها اول با یه گلوله بزنن وسط مغز تو ... . خندیدم ... سرم رو بردم جلوتر ... شاید ... هر چند بعید می‌دونم اما امتحانش مجانیه ... فقط شک نکن وسط خط آتشی ... . و دستم رو محکم دور گردنش حلقه کردم ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت چهلم: ازش فاصله بگیر چشم‌هاش دو دو می‌زد ... نگهبان اولی به ما رسید ... اون یکی با زاویه ۶۰ درجه نسبت به این توی ساعت دهش ایستاده بود و از دور مواظب اوضاع بود ... . . اومد جلو ... در حالی که زیرچشمی به من نگاه می‌کرد و مراقب حرکاتم بود ... رو به احد کرد و گفت ... مشکلی پیش اومده؟ ... . رنگ احد مثل گچ سفید شده بود ... اونقدر قلبش تند می‌زد که می‌تونستم با وجود بارونی خودم و کوله اون، حسش کنم ... تمام بدنش می‌لرزید ... . - نه ... مشکلی نیست ... . - مطمئنید؟ ... این آقا رو می‌شناسید؟ ... - بله ... از دوست‌های قدیمی پدرمه ... . با خنده گفتم ... اگر بخواید می‌تونید به پدرش زنگ بزنید ... . باور نکرد ... دوباره یه نگاهی به احد انداخت ... محکم توی چشم‌هام زل زد ... قربان، ترجیح می‌دم شما از این بچه فاصله بگیرید و الا مجبور می‌شم به زور متوسل بشم ... . . یه نیم نگاهی بهش و اون یکی نگهبان کردم ... اگر بیشتر از این طول می‌کشید پای پلیس میومد وسط ... آروم زدم روی شونه احد ... . . - نیازی نیست آقای هالورسون ... من این آقا رو می‌شناسم و مشکلی نیست ... قرار بود پدرم بیاد دنبالم ... ایشون که اومد فقط جا خوردم ... . . سوار ماشین شدیم. گفت ... با من چی کار داری؟ ... من رو کجا می‌بری؟ ... . . زیر چشمی حواسم بهش بود ... به زحمت صداش در می‌اومد ... تمام بدنش می‌لرزید ... اونقدر ترسیده بود که فقط امیدوار بودم ماشین رو به گند نکشه ... . با پوزخند گفتم ... می‌خوام در حقت لطفی رو بکنم که پدرت از پسش برنمیاد ... چون، ذاتا آدم مزخرفیه ... چشم‌هاش از وحشت می‌پرید ... . . چند بار دلم براش سوخت ... اما بعد به خودم گفتم ولش کن... بهتره از این خواب خرگوشی بیدار شه و دنیای واقعی رو ببینه ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 رئیس دولت قبل در سفر به یزد چه خبری را شنید که از روی عصبانیت هر آن چه خواست بر زبان آورد؟ دلیل عصبانیت روحانی و خبری که به او دادند را در این کلیپ ببینید.🤔 http://eitaa.com/fatemiioon_news
توی "عقارب" بودم. یکی از بومی های منطقه به عنوان راهنما همراهم بود. داعش در "ابوحنایا" مستقر بود. شش کیلومتری که رسیدیم، "ابوجاسم" چشم هایش پر از اشک شد و زار زار زد زیر گریه!! بهم نگاه کرد و گفت: "ابوامین" می‌دونی اینجا کجاست؟!؟ به خونه مخروبه‌ای اشاره کرد. گفت: اینجا خونه من بوده. داعش در مسیر حرکتش به روستای ما رسید. همسر من همیشه توی حیاط و کنار حوض که خنک بود می‌خوابید. وارد که شدم پاهاش رو دیدم که کنار حوض خوابیده. جلو رفتم دیدم داعشی‌ها بهش تجاوز کردن و آخر کار هم سرش رو بریدن. هراسان دنبال پسر سه ساله‌ام "جاسم" گشتم. هر کجا رو می‌تونستم گشتم. حیاط، پشت بوم، دشت‌های اطراف و حتی داخل کمدهای خونه رو... خدا رو شکر کردم گفتم شاید فرار کرده! خسته و نالان گوشه‌ای از خونه نشستم. از حمام صدای چک چک آب می‌اومد. پاهام جلو نمی‌رفت. به سمت حمام رفتم. دیدم پسر سه ساله‌ام رو با پا به سقف حمام بستن و رگ دستش رو زدن. این بچه به قدری بال بال زده که همه در و دیوار حموم خونی شده بود و انقد خون ازش رفته تا جون داده!!! پ.ن: ۱. داعش به شاهچراغ هم آمد. ندیدید؟ نشنیدید؟ ۲. این‌ها را نوشتم تا به سبزی پلو با ماهی‌ها بگم، اگر سپاهی نبود، خودت که هیچ، داعشی‌ها زن و فرزندت را هم غارت می‌کردند. ۳. این‌ها رو نوشتم تا به کسی که گفته بود (اگه ما نخوایم شما از ما دفاع کنید چه کسی رو باید ببینیم؟!) بگم باید داعش رو ببیند. ۴. یاد شهید محمد جاودانی هم بخیر! داعشی‌ها با موشک کورنت زدنش. کلا یک مچ پا ازش موند. ۵. بجنگ تا بجنگیم شعار است و بچرخ تا بچرخیم شعار معاندین!! پس بیا یاد بگیریم همه از یک جان و تن باشیم و برای باشیم. http://eitaa.com/fatemiioon_news
✴️ پنجشنبه 👈 ۲۶ آبان /عقرب ۱۴۰۱ 👈۲۲ ربیع الثانی ۱۴۴۴ 👈۱۷ نوامبر ۲۰۲۲ 🕋 مناسبت‌های دینی و اسلامی👇 🏴وفات موسی مبرقع فرزند امام جواد علیه السلام در شهر قم "۲۹۶ ه.ق" 🎇 امور دینی و اسلامی👇 ❇️روز خوش یُمن و خوبی برای امور زیر است: ✅تجارت و معاملات ✅خرید رفتن ✅مسافرت ✅شکار و صید و دام گذاری ✅و دیدار با روسا خوب است. 🤒 مریض امروز زود خوب می‌شود. 👶 زایمان خوب و نوزاد خوشبخت و محبوب مردم گردد. ❤️مباشرت امروز: ❤️مباشرت امروز، هنگام زوال مستحب و فرزند حاصل از آن عاقل و سیاستمدار و آقا و بزرگوار خواهد شد إن‌شاءألله. 🚘 مسافرت: سفر خیلی خوب است. 🔭احکام نجوم👇 🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️نو پوشیدن و دوختن ✳️تعلیم و تعلم و آموزش ✳️خرید باغ و زمین مزروعی ✳️ارسال کالاهای تجاری ✳️آغاز بنایی وخشت بنا نهادن ✳️انتقال سند و قولنامه ✳️خرید مسکن ✳️داد و ستد و تجارت ✳️خرید کردن ✳️و امور زراعی و کشاورزی نیک است. 📛ولی امور ازدواجی اقدام نگردد. 📛و شروع درمان هم خوب نیست. ❤️ مباشرت امشب👇 امشب (شب جمعه)، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از ابدال و یاران امام عصر علیه السلام گردد إن‌شاءألله. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری، باعث فقر و بی پولی است. 💉حجامت فصد👇 و فصد باعث قوت دل می‌شود. 🙄 تعبیر خواب👇 خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق آیه‌ی ۲۳ سوره مبارکه "مومنون" است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند إن‌شاءألله. و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن👇 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبی‌ست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز👇 پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبی‌ست و باعث می‌شود شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره: در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر (وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان می‌گردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت چهل و یکم: جوجه مواد فروش هنوز از مدرسه زیاد دور نشده بودیم که چشمم به چند تا جوون هجده، نوزده ساله خورد ... با همون نگاه اول فهمیدم واسطه مواد دبیرستانی هستن ... . زدم بغل و بهش گفتم پیاده شو ... رفتیم جلو ... . - هی، شما جوجه مواد فروش‌ها ... . با ژست خاصی اومدن جلو ... جوجه مواد فروش؟ ... با ما بودی خوشگله؟ ... - از بچه‌های جیسون هستید یا وانر ؟ ... . . یه تکانی به خودش داد ... با حالت خاصی سرش رو آورد جلو و گفت ... به تو چه؟ ... . جمله‌اش تمام نشده بود، لگدم رو بلند کردم و کوبیدم وسط سینه‌اش ... نقش زمین شد ... . دومی چاقو کشید ... منم اسلحه رو از سر کمرم کشیدم ... . . - هی مرد ... هی ... آروم باش ... خودت رو کنترل کن ... ما از بچه‌های وانر هستیم ... . . همین طور که از پشت، یقه احد محکم توی دستم بود ... کشیدمش جلو ... تازه متوجهش شدن ... به وانر بگید استنلی بوگان سلام رسوند ... گفت اگر ببینم یا بفهمم هر جای این شهر، هر کسی، حتی از یه گروه دیگه ... به این احمق مواد فروخته باشه ... من همون شب، اول از همه دخل تو رو میارم ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت چهل دوم: نمی‌کشمت سوار ماشین که شدیم، زل زده بود به من ... . - به چی زل زدی؟ ... - جمله‌ای که چند لحظه قبل گفتی ... یعنی قصد کشتن من رو نداری؟ ... . محکم و با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ... من هرچی باشم و هر کار کرده باشم تا حالا کسی رو نکشتم ... تا مجبور هم نشم نمی‌کشم ... تو هم اگر می‌خوای صحیح و سالم برگردی و آدم دیگه‌ای هم آسیب نبینه بهتره هر چی می‌گم گوش کنی ... و الا هیچی رو تضمین نمی‌کنم... حتی زنده برگشتن تو رو ... . . بردمش کافه ... . - من لیموناد می‌خورم ... تو چی می‌خوری؟ ... یه نگاه بهش انداختم و گفتم ... فکر الکل رو از سرت بیرون کن ... هم زیر سن قانونی هستی؛ هم باید تا آخر، کل هوش و حواست پیش من باشه ... . . منتظر بودم و به ساعتم نگاه می‌کردم که سر و کله‌شون پیدا شد ... ای ول استنلی، زمان بندیت عین همیشه عالیه... . . پاشون رو که گذاشتن داخل، نفسش برید ... رنگش شد عین گچ ... سرم رو بردم نزدکیش ... به نفعته کنارم بمونی و جم نخوری بچه ... یکی مردونه روی شونه‌اش زدم و بلند شدم ... . . یکی یکی از در کافه میومدن تو ... . - هی بچه‌ها ببینید کی اینجاست؟ ... چطوری مرد؟ ... . یکی از گنگ‌های موتور سواری بود که با هم ارتباط داشتیم ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
هیأت خواهران فاطمیون قم
داستان واقعی👇👇👇 #رمان #فرار_از_جهنم نویسنده: #شهیدسیدطاهاایمانی #داستان_واقعی #فرار_از_جهنم قسمت
داستان واقعی👇👇👇 نویسنده: قسمت چهل سوم: قول شرف تمام مدتی که ما با هم حرف می‌زدیم عین جوجه‌ها که به مادرشون می‌چسبن ... چسبیده بود به من ... . - هی استنلی، این بچه کیه دنبالت خودت راه انداختی؟ ... پرستار کودک شدی؟ ... . و همه زدن زیر خنده ... یکی شون یه قدم رفت سمتش ... خودش رو جمع کرد و کشید سمت من ... . . - اوه ... چه سوسول و پاستوریزه است ... اینو از کجای شهر آوردی؟ ... . - امانته بچه‌ها ... سر به سرش نزارید ... قول شرف دادم سالم برگردونمش ... تمام تیکه‌هاش، سر هم ... . همه دوباره خندیدن ... باشه، مرد ... قول تو قول ماست ... اونم از احد دور شد ... . . از کافه که اومدیم بیرون ... خودش با عجله پرید توی ماشین... می‌شد صدای نفس نفس زدنش رو شنید ... . . - این‌ها یکی از گنگ‌های بزرگ موتورسوارن ... اون قدر قوی هستن که پلیسم جرات نمی‌کنه بره سمت شون ... البته زیاد دست به اسلحه نمی‌شن ... یعنی کسی جرات نمی‌کنه باهاشون در بیوفته ... این ۶۰ تا رو هم که دیدی رده بالاهاشون بودن ... . . - منظورت چی بود؟ ... یه تیکه، سر هم ... . سوالش از سر ترس شدید بود ... جوابش رو ندادم ... جوابش اصلا چیزی نبود که اون بچه نازپرورده توان تحملش رو داشته باشه ... ادامه دارد... https://eitaa.com/fatemiioon128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات قابل تامل رهبر انقلاب👇 این بچه‌های ما که نیستند، جوانای ما که نیستند نظام به حساب این‌ها خواهد رسید، حتما💪 https://eitaa.com/fatemiioon128