eitaa logo
فاطمیون
257 دنبال‌کننده
6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
پاسداری از حجاب وعفاف مدافعین چادر زهرایی هرکدام از ما می تواند باتبلیغ شیوه حجاب اسلامی یه مجاهد فی سبیل الله باشیم. @fatemyyon
مشاهده در ایتا
دانلود
پوشش زنان و مردان باید به گونه ای باشه که باعث جلب توجه دیگران نشه. https://eitaa.com/fatemyyon
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌛عاشقی به افق حلب🌜 قطره های خون روی فرش جلوی آشپزخانه ته دلم را خالی کرد. دویدم سمت راه رو... توان حرف زدن نداشتم... نشستم زمین و جیغ زدم ... زندایی فاطمه سراسیمه از پله ها بالا آمد... کنارم نشست و صورتم را بین دست هایش گرفت... _ریحانه چی شده؟ منو نگاه کن...ریحانه؟ +خون...زندایی خون... ناله میکردم و زجه میزدم! _ریحانه نصف جون شدم...بگو چیشده؟ زبانم بند آمده بود.دست زندایی را گرفتم و بردمش کنار فرشی که قطره های خون روی آن بود... زندایی که تازه متوجه ماجرا شده بود ،دستم را گرفت و مرا روی مبل نشاند... رنگ به رخسار نداشتم و دست و پایم به لرزه افتاده بود... _بیا بگیر این آب قند را بخور تا حالت جا بیاید و جریان را برایت تعریف کنم... کمی از آب قند خوردم ،حالم بهتر شد... +زندایی خواهش میکنم بگو...بابا طوریش شده؟ _چیز خاصی نیست نگران نباش...فقط... +فقط چی زندایی؟ بگو! _پدرت طبق معمول از جایش بلند شد و نتوانست خودش را کنترل کند و افتاد،سرش خورد به لبه ی پله آشپزخانه و شکست... +چی؟تو رو خدا زندایی راستشو بگو ...چه بلایی سر بابا اومده؟😭 سیل اشک هایم گونه ام را خیس کرده بود... من دومین و آخرین دختر بابا بودم... به قول خودش ته تقاری شیطون و تخس بابا... عجیب دلبسته بابا بودم... حتی تحمل نداشتم یک خار به پای بابا برود... اما حالا چه میشنیدم ؟! بابای من سرش شکسته؟😭 ادامه دارد... ✍نویسنده: 🌜🌹 https://eitaa.com/fatemyyon
‏دستور مهم#آقابه بسیج در هفته ی بسیج ؛ در هیچ زمینه‌ای غافلگیر نشوید و سعی کنید در همه محله‌ها حضور داشته باشید. از تجربه کمیته‌های انقلاب اسلامی در ‎#سال۶۰ استفاده کنید که در هر ‎#حادثه‌ای که رخ میداد حضور داشتند. یهتدون: این یعنی فراخوان رزمندگان به میدان #جنگ_امنیتی مردم این جنگ همچنان ادامه دارد. #هوشیار_باشیم
هدایت شده از منتظر
1_1403421.mp3
1.28M
#فایل_صوتي_امام_زمان ۳۱ ✍نبودنت لای مشکلات مان گم شده... آنقدر که؛ خودمان را هم در این میانه، گم کرده ایم! نمیدانم ، این دردِ بی دردی، تا کِـی ادامه خواهد داشت؟
❣🏡❣ 👌 ◀️طرف تو زندگیش هر خلافی که بگی کرده... از هیچ خلافی کوتاهی نکرده...😏 💠اونوقت توقّع داره وقتی می‌خواد ازدواج کنه، یه آدم چشم و گوش بسته، و آفتاب مهتاب ندیده، قسمتش بشه..😐. یه دسته گل💐، یه آدمِ همــه چی تموم...😌 خوب نمیشه عزیزم... 😊 👈توقّع زیادی داری👉.. ❌ اون آقا پسری که خدای نکرده، با دخترهای نامحرم رفیقه، منتظر باشه که موقعِ ازدواج، یه خانومی👰 گیرش بیاد که قبلاً با پسرهای دیگه رفیق بوده😱... 👈 دختر خانوم‌ها هم همینطور..👉. این حرف قرآنه: الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ ✨زنان خبیث و ناپاک، از آنِ مردان خبیث و ناپاکند! و مردان خبیث و ناپاک نیز متعلّق به زنان خبیث و ناپاک هستند.✨. 💕سوره نور آیه ۲۶💕 ✅اصلاً این فقط برای ازدواج نیست که، این یه قانون کلّی تو عالم هست. این یکی از اون فرمولهای خدایی هست پس: 👌: 💠 تا دوستانی پاک پیدا کنیم. 💠 تا ازدواج موفق و پاکی داشته باشیم. 💠 تا فرزندان پاکی داشته باشیم. 💠 تا شغل‌های پاک و مناسبی سر راهمون سبز بشه. 💠 تا افکاری پاک و زیبا نصیبمون بشه. 💠 پاکیها رو به سمت خودمون جذب کنیم. ✅👌اگر تو این دنیا پاک زندگی کنیم، مطمئن باش قیامت هم با پاکان و خوبان همنشین هستیم.😊 ❣🏡❣ 💖 # https://eitaa.com/fatemyyon
هدایت شده از دانشگاه حجاب
دینداریمون کج و کوله ست🤕 این کلیپو که دیدم یاد اونایی افتادم که میگن شما میگیرید،شما رو سخت کردید... - آقا وقتی همه دارن آرایش میکنن و همه میبینن اگه ابروی اصلاح شده و تتو شده رو نامحرم ببینه که اتفاقی نمیفته، دیگه... + خوردن گوشت خوک هم یه جاهایی عرفه ، شمام بری اونجا گوشت خوک میخوری؟؟
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 •| کاش برای یکبار هم که شده 🍃 تجــربه اش میکردی ... تابستان که می‌رود، حس می‌کنم ثواب پوشیدنش کم تر می‌شود... واقعا لذت بخش بود شدت گرمایی که سیاهی چادرم چند برابرش کرده بود!! لذت بخش بود که در آن گرما یاد  سلام الله علیها باشی و عاشقانه ذکر (یا فاطمه الزهرا )بگویی و قدم برداری!!! . لذت بخش بود که احساس کنی نگاه  تو را دنبال می کند... نگاهی از روی .... 😍 . ✔️ و لذت بخش تر از همه ی اینها  اینکه احساس کنی  اینگونه بیشتر ... اینکه احساس کنی از اینکه به حرف خدا گوش داده ای و برای رضایش گرما را فراموش کرده ای از تو راضی است!!! 😇 اینکه احساس کنی با خوشنودی نگاهت میکند...!!!  .... لذتی که جز با آن درک نخواهی کرد... . ❥ کاش برای یکبار هم که شده 🍃 تجربه اش میکردی ... 😍❤️ https://eitaa.com/fatemyyon
از حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) دعاگوی شما ...
🗳 رهبر انقلاب با اشاره به فرارسیدن تاکید کردند: 👈 اگر توان مدیریتی ندارید، مسئولیت نپذیرید 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز، پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه ضمن شرح حدیثی درباره شرط پذیرش مسئولیّت: 🔹️ پیامبر (ص) به ابی‌ذر فرمودند: من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم. من جنابعالی را در ، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی اما حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی و تولیت مال یتیم را قبول نکنی. 🔹️ این، درس برای ماها است. بعضی از ما به مجرّد اینکه یک مسندی یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم به آنجا! خب اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی. 🔹️ حالا بحث برای است، گفتند شروع شده، همین طور بدون میروند! این مطلبی که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است و آن کسانی که مسئولیّتی دارند هم همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر توانایی‌ای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است. 🔹️ علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران می‌آیند دست‌درازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، لازم را نداری و نمیتوانی. 🔺️ برجستگی‌های نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینها است؛ یعنی در درجه‌ی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را میتوانیم قبول کنیم یا نه؟ این بسیار مسئله‌ی مهمّی است. ۹۸/۹/۱۰ 🔍 متن کامل👇 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44293 ______________ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ https://eitaa.com/fatemyyon
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌛عاشقی به افق حلب🌜 نمیتوانستم قدم از قدم بردارم... پایم را دقیقا روی خورده شیشه های لیوان گذاشته بودم... بهانه ی خوبی بود برای گریه کردن. گریه میکردم و زخم های کف پایم را میبستم، درد داشتم اما دردش از درد قلبم کمتر بود... با هر سختی ای بود از جایم بلند شدم و شام را آماده کردم. مهدی که از بازی با پسردایی خسته شده بود به خانه آمد و از گرسنگی بهانه گیری کرد... غذایش را دادم و چون دیروقت بود به اتاقش بردم و برایش قصه گفتم تا بخوابد... هنوز وسط قصه نرسیده بودم که دیدم صدای خروپفش تمام اتاق را فرا گرفت... از حالت خوابیدنش خنده ام گرفت! مهدی تنها امید من بود برای ادامه زندگی در این شرایط سخت... ساعت یک بامداد بود که زنگ خانه به صدا در آمد! +کیه؟؟؟!!! _ما هستیم عمو جان در را باز کن... +بفرمایید داخل... شالم را سرم انداختم و بارانی قرمز رنگم را تنم کردم و به سرعت به حیاط رفتم... با دیدن بابا در آن وضعیت بغضم گرفت اما سعی کردم خودم را کنترل کنم... دست خودم نبود ،دوست نداشتم کسی اشکم را ببیند... سرژی فیکس موهای خاکستری بابا را در بر گرفته بود، یقه پیرهن سفیدش خونی بود... مامان زهرا آنقدر گریه کرده بود که چشمانش کاسه خون بود... ادامه دارد... ✍نویسنده: 🌜🌹 https://eitaa.com/fatemyyon