5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 خلیج #تاابد فارس خانه ماست✌️
❤️ #۱۰اردیبهشتروزملیخلیجتاابدفارس
شهیدی که سر بی تنش سخن گفت
در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.🌷
در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید.
سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد.🍃
همه رزمندگان با مشاهده این صحنه، گریه می کردند...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوع🥺
خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…
خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود.
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد...
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است💔
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است💔
شهید#علی_اکبر_دهقان🕊🌹
🌷@shahedan_aref
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
تاریخ تطبیقی جلسه ۱۴۳.mp3
14.28M
🎙 صوت| درس #تاریختطبیقی استاد #مهدی_طائب
قسمت :#صدو_سی_نه
🔸 جلسه:#صد_و_سی_نهم
🔹 موضوع: بررسی دوران غیبتکبری ( تبارشناسی قوم #مغول)
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
#تاریخ_تطبیقی
#جلسه_صد_و_سی_نهم
#قسمت_صد_و_سی_نهم
#استاد_طائب
در دوران مغول به زمانی رسیدیم که هلاکو بغداد را تصرف کرد و به حسب ظاهر مرکزیت حاکمیت بنی عباس را در هم ریخت.
چنانکه قبلا گفتیم بلاد اسلامی در اون تاریخ با همه ی نوساناتی که در حاکمیت های منطقه ای داشتند وقتی به عمق این جوامع می رفتید میدیدید که براثرتعالیمی که علمای هر منطقه در بین مردم ایجاد کرده بودند یک اعتقادی به حاکمیت مرکزی بنی عباس داشتند و یک نخ تسبیح وحدتی به طور پنهان در جوامع اون روز بود. یعنی به نوعی به هر تقدیر این تفکر اشراب می شد. بدلیل این که تربیت شده های مکتب فقهی در اون زمان اعم از: حنبلی، شافعی، حنفی،مالکی تمام اینها به نوعی مطالبشون از مرکزیت بغداد از علمای بغداد اشراب می شد.
ما در یهود یک تفکری را می بینیم «قالت الیهود: نحن ابناءالله و احبائه» ما فرزندان خداییم در پس این اعتقاد می گفتند خدا ریاست عالم را داده به ما، چون ما نژاد برتریم، هر کس بخواهد با این ریاست ما مقابله کند حتما از بین می رود و خدا او را از بین می برد چون مشیت الهی این هست نمی توانند از آن برگردند. (مشیت الهی این هست که خوبان در عالم رئیس بشوند.)
این ادعا که یهود (قوم بنی اسرائیل) برگزیدگان هستند برای حکومت تفکر باطلیست و ما می بینیم که این تفکر در جریان بنی عباس هست.
زمانی که هلاکو می خواهد به بغداد حمله بکند رئیس مستعصم عباسی است.
هلاکو برای مستعصم نامه می نویسد که تسلیم شو.
مستعصم وقتی هلاکو میرسد به اطراف همدان نامهای یا پیکی برایش میفرستد ایشون در نامه به هلاکو اینطور مینویسد:
که از آغاز خلافت عباسی تا این غایت هر پادشاهی که قصد خاندان ما کرد به عاقبتی وخیم دچار شد.
بعد مثال میزند چنانکه:
در ایام ماضی یعقوب لیث صفاری قصد خلیفه ی عهد کرد و با لشکر انبوه متوجه بغداد شد به مقصد نرسیده از درد شکم جان داد و.... چندتا از این مثالها میزند.
چی در این کله آقای خلیفه عباسی است؟
اینکه خدا اصلاً ما رو برای این کار خلق کرده هر کس بیاید ما را از کار بندازد برطرف میشود. یعنی این خودش رو یک کسی که موظف است مصالح مسلمین را رعایت کند ، الان برای دفع شر باید چارهاندیشی کند بیاید وارد میدان بشود از اینها این فقط برای این آقا نامه مینویسه که تو نمیتوانی.
این یک تفکر یهودی است که میگوید اصل ماییم از چه زمانی این موضوع وارد کله اینها شده باید تحقیق بشه.
در اینجا یک نکته ای است آن اینکه هلاکو طبق برخی نقل ها برای این آقا نامه نوشت که من میآیم به همان خدایی که گفته بود که تو مثلاً اینطوری میشی همون خدا مقدر کرده که من بیام تو رو از بین ببرم .
بعضی از مورخین آمدن گفتند که وقتی مستعصم برای هلاکو نامه نوشت ،هلاکو ترسید و با خواجه نصیرالدین طوسی مشورت کرد و نظر ایشان را در مورد این نامه جویا شد. می گویند خواجه نصیر به او گفت نه بابا این حرفها کدام است اینکه خدای متعال او را در برابر همه حفظ میکند این حرفها کدام است؟ اون هم یک پادشاه است.
هلا کو گفت اگر در جریان جنگ خلیفه کشته شود هیچ حادثهای ناگواری رخ نخواهد داد (یعنی به تشجیع خواجه نصیر هلاکو به بغداد حمله کرد)
میخواهیم ببینیم این حرف درست است؟!
مورخی است انگلیسی به نام ادوارد براون ایران شناسی نوشته اون در این ایران شناسیسم میآید میگوید که خواجه در تحریک هلاکو در حمله به بغداد خیانت کرد، نیرنگ به کار برد. به چه کسی خیانت کرد؟ (خائن به کسی میگن که بره به دشمن کمک کنه، راه نفوذ رو نشون بده و بعد منافع شخصی خودش رو بر منافع مردم و دین و اعتقاد و ضعفا ترجیح بده) در اینجا دو مطلب است؛ یک مطلب اینکه آیا واقعاً خواجه چنین چیزی اصلاً به هلاکو گفت؟ یعنی هلاکو در این رابطه آیا با خواجه واقعاً مشورتی داشت؟
مطلب دیگه اینکه از هلاکو نقل میکنند اون مطلب حاکی از این است که خود هلاکو حرف مستعصم براش مسخره بود. اگر کسی تعالیم چنگیزی رو دیده باشه میداند که چنگیز چقدر در این امور بی پروا بود. و برعکس چنگیز و چنگیزیها در این اعتقاد بودند که خدای بزرگ مقدر کرده است که مغول بر دنیا مسلط بشود؛ که ما قبلا گفتیم که حرکت مغول بوی یهودی گری می دهد.
یک عبارتی داره چنگیز در مغول که اصل تسلیم، تسلیم شو سالم بمان در غیر این صورت خدای بزرگ خواهد دانست که تو چه خواهی شد.
این هلاکو تو تعالیم او بزرگ شده این حرف مسخره که هر کی اومده ما رو بزنه، اینها اصلاً در فرهنگ اینها جا نداشت چون اینها به تجربه دیده بودند که هر کسی رو سر راه خواستن زدن داغون کردن.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
پس اولا اصلاً این حرف خواجه با واقعیتهای هلاکو نمیخواند. ثانیا اگر بر فرض خواجه چنین گفته باشد، آیا خواجه خیانت وارانه گفته؟ بعضی ها آمدند از خواجه دفاع کنند دفاعشون بدتر از انتصاب خیانت است.
از نویسندگان خودمون آمده گفته که این آقای ادوارد براون که اومده گفته ایشون خیانت کرده ایشون داوری نادرست و غیرمنصفانه کردند. چرا غیر منصفانه؟ میگوید مشورت داده اما از روی خیانت نبوده.
ادوارد براون گویا فراموش کرده بود که خواجه اولاً شیعه بود، ثانیاً ایرانی و حق داشت که از یک خلیفه عباسی که از حیث مذهبی در نظر وی غاصب و از جهت ملی در نظر ایرانیان مطرود و یاد آور کینه های قومی قدیم و جنایت های نیاکان مزدور خود بوده است انتقام بگیرد🙄
یعنی میگه خواجه به هلاکو مشورت داد گفت بزن اما این خیانت نبود بلکه به دنبال این بود از شیعه و ایرانی بودنش از مستعصم انتقام بگیرد.
حالا باز توجیه را در مستعصم نگه نمی دارد. برانداختن خاندانی که به زعم ایرانیان به انواع جنایت های دینی و دنیایی دست زده و به هر صورتی که ممکن شده بود با رجال ایرانی از ابومسلم و مرداویج گرفته تا هم عصران غیر سنی خواجه نصیر از راه قدر و خیانت و پیمان شکنی درآمده بودند در نظر امثال خواجه نصیر میگوید انتقام از این خاندان به این دلیل در نظر خواجه مباح و جایز بود و از این راه بر او و رجال دیگر شیعه ایرادی وارد نیست چنانکه انان هر گاه احساس خطر می کردند از قتل امامان شیعه و خود شیعیان و رجال ایرانی خودداری نکردند. بنابراین متصل ساختن خواجه به خائن و مخادع یک نوع بیانصافی نااندیشه تاریخی است و بعد ادامه میدهد و نیز همین داوری را هم باید درباره ابن العلقمی کرد که دیرگاهی در بغداد شاهد رفتارهای نابهنجار ابوبکر پسر خلیفه و سرداران او با شیعیان کرخ و اهانت های آنان نسبت به مشاهد متبرکه این فرقه بود و دندان بر جگر مینهاد و چون روز انتقام فرا رسید خلیفه و اطرافیان او را به چنگال دژخیمان مغولی افکند.
بعد می گوید از این گونه اعمال که سوزاندن خانهها، محلات، کتابخانهها، بردار کشیدن ، مثله کردن و امثال این کارهای شرم انگیز از جمله آنها بود. یعنی این کارها رو اونا کرده بودند حالا ابن علقمی هم آمد یک کاری کرد که مغول بیاد با اونها همین کارها را انجام بده بعد این آقا می گوید اینها خائن نبودند.
این عذر بدتر از گناه شد یعنی شما اگه بگویید خواجه خائن بود بهتر است.😒
پس چی شد ایشون پذیرفته که خواجه و ابن العلقمی برای انتقام گیری این کار رو کردن.
این نویسنده نمی گویم ایشان با هدف این کار را کرده اما در حقیقت یک خطی از زمان تهاجم مغول ایجاد شد تا تهاجم مغول را که میتوانست یک فرصتی برای وحدت شیعه و سنی علیه جریان یهود و جریان سلطه در عالم باشد همین جریان رو تبدیل کردند به تهدید مضاعف برای تفرقه.
یعنی چی؟ یعنی ابن العلقمی تا اونجایی که می توانست تلاش کرد که هلاکو به بغداد حمله نکند راه حل را به مستعصم گفت.
از اون طرف خواجه اگر نبود هلاکو یک نفر را هم در بغداد سالم نمیگذاشت همه را از بین میبرد. این همه گفتند که هلاکو کتابخانه ها را آتش زد. گفتند انقدر کتاب از کتابخانه ها درون دجله ریختند که آب دجله تا چند وقت سیاه بود، خوب دقت کنید این دروغ را!!! گفتند که انقدر کتاب ریخته بودند در رودخانه که بین دوطرف دجله پل درست شده بود ، دروغ را ببینید!!! آخه دجله اونموقع که انقدر پرآب بود کامیون های کتاب را هم بریزند در اون آب می برد. و بعد گفتند که در بغداد 800 هزار نفر را کشتند، اصلا جمعیت بغداد مگه چند تا بوده که 800 هزار نفر را کشتند؟
یک جریانی آمد که اقدام خواجه نصیر در کاستن از شدت هلاکو در اقدامات در بغداد که این افتخاریست برای هلاکو که در عین حال که مستعصم به دلیل مشورت خائنان باعث شد هلاکو حمله بکند با اینها آقای خواجه نصیر میرود کنار هلاکو میایستد و تلاش میکند که حالا که اون نتوانست از تهاجم هلاکو به بغداد به دلیل اون خیانتها جلوگیری بکند لااقل شهر را از بین نبرد.
این دروغ ها برای چیه؟ اگر واقعا هلاکو همه چیز را از بین برد، چی مانده بود که خواجه نصیر از بغداد جمع آوری کرد برد؟ و بعد اون رصد خانه را ساخت. اون رصد خانه پایه اش کتاب های بغداد بود، علومی بود که از اینجا برد، دانشمندانی بود که از اینجا برد.
نمی خواهیم بگوییم هلاکو در اینجا دست رو دست گذاشت نگاه کرد و کسی را از بین نبرد نه. اما اینکه امدند متهم کردند ابن العلقمی و خواجه نصیر را به اینکه اینها آمدند وخیلی جالبه، متهم کننده کیه؟ ادوارد براون انگلیسی است. در چه تاریخی می آید می گوید؟ در تاریخ معاصر
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
شاید ما از تعالیم داخلی این آیین وهابیت خیلی خبر نداریم اما اینکه آقایون وهابی می آیند می گویند که اگر بشود اسرائیل اول بیاید به شیعه ها حمله کند و اینها را بکشد بعد ما بریم قضیه اسرائیل، شاید ناشی از همین نوع حرف هایی هست که اینها در طول تاریخ ایجاد کردند. آخه این چه توجیه غلطی است که این آقا در دفاع از خواجه می گوید که اینها از سنی ها کینه داشتند اینها ایرانی ها را کشته بودند اینها هم آمدند مغول را مسلط کردند.
آقایی که چنین چیزی می گویی اون چیزی که در بغداد گفتند هلاکو انجام داد می گویند هلاکو به صغیر و کبیر رحم نمی کرد یعنی واقعا یک عالم شیعی از اینکه یک نفر بچه اهل سنت یا یک زن مسلمان اهل سنت اسیر یک مغولی بشود و بهش تجاوز بکنند تو اصلا به ذهنت هم می رسد که این خوشحال بشود؟!!!
ما گاهی تاریخ امروز را باهاش دیروز را می فهمیم. خواجه نصیر اگر امروز بود دقیقا همان اقدامی را انجام میداد که مقام معظم رهبری انجام داد، درسوریه در برابر تکفیری ها فقط از شیعه ها دفاع شد؟ یا ازاهل سنت هم دفاع شد؟ یا ازمسیحی ها هم دفاع شد؟ چرا؟ چون در اونجا نبرد، نبرد انسانی بود. اینها انسانیت داشتند.
آقای ادوارد براون می خواهد اون کینه ها را ایجاد کند. در حالی که شما ببینید وقتی هلاکو مستقر میشود خواجه انقدر نفوذ داشت و می توانست هلاکو را به نحوی تحریک کند که این یک عالم سنی را زنده نگذارد، در حالی که شما میبینید علمای اهل سنت آن زمان در مقطع بعدی زبان به تمجید از خواجه باز می کنند .