eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
447 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
211 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصاویری که شاید هرگز ندیده باشید 🔹عکس العمل مردم وقتی متوجه می‌شوند سیدحسن نصرالله در دوران دفاع مقدس، دوشادوش رزمندگان ایرانی با صدام می‌جنگید
هدایت شده از بدون مرز
💢مگر قرار بود سیدحسن نصرالله به شکل دیگری از دنیا برود؟ 🔹حجت‌الاسلام علی شیرازی (نماینده مقام معظم رهبری در سپاه قدس و همرزم حاج قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله) : سیدحسن در خانواده‎ای فقیر در جنوب لبنان به دنیا آمد. پدر و مادرش از ساعت ۵ صبح تا ۱۲ شب در یک بقالی کوچک کار می‌کردند تا شکم بچه‌هایشان را سیر کنند. سید حسن ۸ ساله بود که با کتاب مأنوس شد و بعد با تفسیر قرآن آشنا شد و کتابهای متعددی را خواند. او می‌گفت خانواده‌اش یک خانواده معمولی بودند و به نماز و روزه مشغول بودند ولی ویژگی خاصی نداشتند و خدا به او لطف کرد که از ۸ سالگی به خدا وصل شد و با اسلام آشنا شد. سیدحسن نصرالله تلاش می‌کرد مردم جهان را با اسلام ناب آشنا کند. سؤالی که سیدحسن نصرالله در ذهن داشت این بود که چطور می‌توان حکومت اسلامی را در لبنان شکل داد. وی در لبنان با امام موسی صدر آشنا شد. در آن زمان ارتباط با سیدمحمد صدر دشوار بود و حکمش در عراق زندان بود ولی سیدحسن نصرالله بدون توجه به این مباحث با سیدمحمدباقر صدر ارتباط گرفت و وی هم سیدحسن نصرالله را با سیدعباس موسوی آشنا کرد تا از او مراقبت کند و شرایطی فراهم کند که سیدحسن نصرالله به بهترین وجه درس بخواند و مشکلاتش رفع شود. سیدحسن نصرالله مدتی در عراق بود و بعد به ایران آمد و در حوزه علمیه قم درس خارج خواند. به خواست سیدعباس موسوی به لبنان رفت و بعد شهادت وی دبیرکل حزب‌الله شد. اوایل که سیدحسن به لبنان رفته بود تشکیلات حزب‌الله در لبنان تشکیلات مخفی بود و بعدها آشکارتر شد. 🔹ناصر فیض: در بیمارستان بقیه‌الله به عیادت مجروحان حادثه پیجر لبنان رفتیم. سخت اجاره عیادت می‌دادند و شاید این سخت‌گیری برای این باشد که از آنچه که ما در دنیای خودمان تعریف کرده‌ایم، متفاوت هستند. به قدری خودساخته هستند که از تحسین خوششان نمی‌آید. تعریف می‌کردند که وقتی خبر شهادت سیدحسن نصرالله آمد همه مشکلات و دردها را فراموش کردند و کف زمین نشستند، این بین بچه‌ها هم متاثر شده بودند و وقتی کودک چنین صحنه‌ای را می‌بیند می‌گوید مگر قرار بود سیدحسن نصرالله به شکل دیگری از دنیا برود؟ در عیادت از مجروحان دیدم نام ائمه و امام زمان از زبان مجروحان نمی‌افتاد و کودک ۸ ساله از دست دادن چشم و دست خود را فدا کردن در راه ائمه می‌دانست و می‌گفت فدای حضرت عباس (ع) چشمانم. اینکه بچه‌ای که سر و دو دستش باندپیچی شده است، چند انگشت و دو چشم خود را از دست داده به مادرش می‌گوید «چرا گریه می‌کنی؟ مگر قرار بود غیر از این اتفاق بیفتد، برای شهید که گریه نمی‌کنند» واقعا حیرت‌آور است. کودکان حادثه‌دیده چنان با باور صحبت می‌کردند که مشخص بود این جملات را از کسی نیاموخته‌ است. تبلیغات دشمن قوی است و ممکن است بعضی زمان‌ها ضعیف عمل کرده باشیم ولی اگر چنین چیزها را نشان دهند از سالها تبلیغات بیشتر تاثیر خواهد داشت. 🔹بانوی لبنانی : در زمان شهادت سیدحسن نصرالله هم در حال بازگشت از منزل یکی از دوستانم به خانه بودم که دیدم انفجاری در ضایحه رخ داد و این اولین بار بود که اسرائیل چنین شلیکی کرد. همان لحظه به ذهنم آمد که هفته پیش فرماندهان شهید شدند و شروع به گریه کردم. همسرم گفت چرا گریه می‌کنی؟ کسی را آنجا می‌شناسی؟ گفتم نه ولی دلم گرفته حتما آدم مهمی است که اینجور اسرائیل بمباران کرده است خدا کند سیدحسن نباشد. همراه با خواهرانم شروع به خواندن زیارت عاشورا شدم. ما هر روز صبح برای سیدحسن نصرالله هم صدقه می‌دادیم و هم دعایی می‌خواندیم، به خود گفتم امکانش نیست با این دعا سیدحسن نصرالله شهید شده باشد. فکرها مدام در سرم می‌چرخید و میگفتم با انفجار هفته گذشته سیدحسن نصرالله هرگز در ضایحه نمی‌ماند. بعد به ذهنم رسید که سیدحسن نصرالله هیچوقت ما را تنها نگذاشت، او به شهر امن نمی‌رود در حالیکه مردمش در خطر باشند. با یادآوری این نکات قلبم مدام آتش می‌گرفت. روز بعد سراغ پدرم رفتم و او گفت نگران نباش خدا با ماست و من فکر کردم حتما پدرم خبری دارد. همین باعث شد کمی آرام بگیریم تا اینکه فردای آن روز ساعت ۳ عصر خبر شهادت اعلام شد. بعد از شنیدن خبر شهادت گفتم سیدحسن چرا در ضاحیه ماندید مگر شما نمی‌دانید که ما بدون شما خیلی سختی متحمل می‌شویم ولی بعد یادم آمد که سیدحسن نصرالله می‌گفت این خط مقاومت با حزب‌الله و روی یک نفر نیست، این خط امام حسین (ع) است و حتی اگر تمام ما بمیریم و شهید شویم این خط ادامه دارد. 🟢متن بالا برشی‌ست از ۳۶۲‌‌امین شب خاطره با یاد سیدحسن نصرالله و روایتی از انفجار پیجرها در لبنان و عیادت از مجروحان این واقعه، در تالار سوره حوزه هنری 📎لینک مطلب: http://news.hozehonari.ir/xrtn 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
هدایت شده از بدون مرز
💢عینِ عشق، عینِ «عایده» 🔹«عایده» سرگذشت یک زن است. زنی از دیار لبنان. دختری متولد سال ۱۹۷۱ میلادی. وقتی جهان، گرفتارِ جنگ سرد میان دو قدرت متوحش در دو سوی عالم بود و میلیون‌ها نفر، حیرانِ این جنگِ دیوانه‌وار، حرکتِ جهان بر مداری پوچ را تماشا می‌کردند و برای بازگشت انسان به مدار ایمان، در انتظار معجزه بودند. معجزه‌ای که در پایان همان دهه از راه رسید. درست در روزهای کودکی عایده و هم‌نسلانش، حلاوت یک انقلاب روح‌افزا به کام مستضعفانِ جهان نشست، مردم ایران را از سلطنتِ یک دیکتاتور نجات داد و به فاصله‌ای کوتاه، راه خود را تا مدیترانه گشود. عایده‌ی قصه‌ی ما که به نوجوانی رسید، نسیم انقلاب خمینی تا ساحل بیروت رسیده بود. او، فرزند خانواده‌ای محترم اما معمولی، تصمیم گرفته‌بود امام‌خمینی را دوست داشته‌باشد، همانطور که امام موسی صدر را دوست داشت. او در چشمان خمینی کبیر، همان برقی را می‌دید که از نگاه موسی‌صدر نمایان بود. عایده شیفته‌ی این نگاه شد و «زندگی در مدار مقاومت» را انتخاب کرد. انتخاب کرد و در مسیری دراماتیک، همسرِ مردی از حزب‌الله لبنان شد. فرزندانی به‌دنیا آورد یکی از یکی رشیدتر. و همه، شیفته‌ی جبهه‌ی مقاومت و سربازِ حزب‌اللهِ لبنان که یکی‌شان، در هجده سالگی، وسطِ معرکه‌ی دفاع از حرم، آسمانی شد. کتاب «عایده» قصه‌ی این شیرزن است؛ طرحی از زندگیِ حسرت‌برانگیز یک مادر شهید. قصه‌ای واقعی اما شبیه افسانه‌ها. و عجب قصه‌ای! 🔹داستان «عایده» از کودکی و نوجوانی بانو «عایده سرور» آغاز می‌شود، در حال و هوای لبنان دهه‌ی ۷۰ و ۸۰ میلادی؛ سرزمینی گرفتار جنگ‌های داخلی پیاپی و بی‌ثباتی گسترده. در این میان، تولد «حزب‌الله» عرصه‌ای برای شیعیان لبنان می‌گشاید تا برای دفاع از سرزمین و باورشان، پا پیش بگذارند. «عایده» زیستن در زیست‌جهانِ مقاومت را انتخاب می‌کند و برای انتخاب بزرگش، سخت هزینه می‌دهد؛ هزینه‌هایی که در کتاب به شکلی جذاب و دلکش روایت شده‌اند. فرزند کوچک او «علی عباس اسماعیل»، متولد ۱۹۹۶ میلادی، به یکی از جوان‌ترین شهدای حزب‌الله لبنان بدل می‌شود و کتاب «عایده» روایتگر رابطه‌ی صمیمانه‌ی این جوان و مادرش است؛ رابطه‌ای خواستنی و دل‌نشین. 🔹کتاب «عایده» اولین روایت فارسی از زندگی مادر شهیدی غیر ایرانی است. این کتاب را نویسنده‌ی مشهدی، خانم محبوبه‌سادات رضوی‌نیا نوشته و در خلق روایتی روان از زندگی این مادر شهید قهرمان، به توفیق قابل توجهی رسیده است. رضوی‌نیا قلمش را کاملاً در خدمت روایت خاطرات و احوالات خانم «عایده سرور» قرار داده و بدون اطناب یا پیچیده‌نویسی، کتابی خلق کرده که مخاطب را گام‌به‌گام در مسیر سرگذشت این بانوی مقاوم پیش می‌برد. توصیف شوخ‌طبعی‌های شهید «علی عباس اسماعیل» و رابطه‌ی دوستانه‌اش با مادر، از جمله نقاط قوت کتاب است که «عایده» را به اثری ویژه در ادبیات پایداری تبدیل کرده است. حفط یکدستی روایت و خلق اثری خوش‌خوان، آن هم در شرایطی که خاطرات راوی به زبان عربی بازگو شده و سپس به متن فارسی تبدیل شده است، کاری دشوار بوده که نویسنده‌ی کتاب به خوبی از پسِ آن برآمده است. «عایده» تجربه‌ای تازه در ادبیات ماست. داستان زندگی زنی از لبنان که در کنار روایت «زندگی» این بانو، تصویری واقعی از «زمانه» او نیز هست؛ زمانه‌ی رشد و بلوغ شجره‌ی طیبه‌ای به نام «حزب‌الله لبنان» که با تلفیق چارچوبِ تشکیلاتیِ دقیق، فعالیت نظامی حرفه‌ای و البته کار فرهنگی بلندمدت و موثر و روادارانه، بسیاری از جوانان لبنانی را در ساختاری فکرشده و هوشمندانه، جذب خود کرده و از آن‌ها سربازانی شجاع، به‌روز و فداکار برای جبهه‌ی حق ساخته است. «عایده» در کنار تعریف‌کردنِ داستان زندگی بانویی مقاوم، روایتگرِ احوالاتِ سرزمینی مقاوم است؛ راویِ «حزب‌الله» و آدم‌هایش؛ مردان و زنانی که زندگی‌کردن را خوب بلدند و از دلِ یک زندگیِ شیرین و رشک‌برانگیز، بزرگترین فداکاری‌ها در مسیر مقاومت را رقم می‌زنند. 🔹بانو «عایده سرور» یکی از بی‌شمار زنانی‌ است که حرکت در مسیر مقاومت را با پرورش فرزندانی متدین و شجاع، به معنای کلمه محقق کرده‌اند. خانم سرور که این روزها فرزند دیگرش در جنگ با صهیونیست‌ها سربازِ حزب‌الله است و همسرش نیز در همین مسیر جهاد می‌کند؛ یکی از ستارگان آسمان نورانی مادران شهدا در «جغرافیای بدون مرز مقاومت» است. زنی شبیه مادران شهید ایرانی، فلسطینی، لبنانی، سوری، عراقی و یمنی. جبهه مقاومت جبهه‌ای پر از عایده و عایده‌ها؛ زنانی که مردان مجاهد از دامان‌شان به معراج می‌روند. جبهه‌ای که چنین مادرانی صبور، زیبا و مقتدر داشته‌‌باشد؛ بی‌تردید محکوم به پیروزی است. 🟢متن بالا برشی‌ست از یادداشت محمدصالح سلطانی بر کتاب «عایده» 🔗لینک مطلب: https://B2n.ir/g89607 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz