هدایت شده از محتوای روایتگری راویان
📎#دستمال_سرخها
‼️اصغر فرمانده اين گردان پنجاه نفري بود. همه اعضاي اين گروه، دستمال سرخي به گردن شان مي بستند. تيپ هاي داش مسلک و لوطي داشتند؛ بي ترمز و فدايي امام خميني. حرف شان اين بود که دستمال گردن شان بايد با خون شان رنگين شود و شهادت بايد آخر کارشان باشد.
‼️وقتي توي مصاحبه اي درباره گروه دستمال سرخ ها از او پرسيدند، جواب داد: «علت اين دستمال هاي سرخي که ما به گردن مي بنديم، بيش تر آن رسالت خونيني است که در طول تاريخ، نسل هابيل به گردن داشت.
‼️احساس يک رسالت و امتداد راه اين ها را داشتيم؛ لذا به خاطر اين که هميشه به ما يادآوري شود که چنين رسالت خونيني را به دوش داريم، دستمال هاي سرخ مان هميشه به گردن مان بود و اکثر بچه هايي که اين دستمال هاي سرخ را به گردن شان مي بستند، يا شهيد شده اند يا اين که زخمي و معلول. و اين واقعاً مايه افتخار است که برادران مان به اين حد از رشد و بلوغ ديني و مکتبي رسيده باشند که امتداد راه هابيل هاي تاريخ را به گُرده گرفته باشند و سرخي خون شان را به عنوان سمبل (دستمال سرخ) به گردن ببندند.»
#شهید_اصغر_وصالی🌷
#سالروز_شهادت
🇮🇷 کانال ارائه محتوای روایتگری 👇
@ravianerohani
#مریم_کاظم زاده همسر #شهید_اصغر_وصالی هم رفت .
خاطرات دستمال سرخ ها، خاطرات خانم عکاس و خبرنگار جنگی ماند و یک دنیا حسرت رفتن یادگاران شهدا.
امروز قطعه ۱۰۳ بهشت زهرا آخرین محل او شد و قطعه ۲۴ همچنان زیارتگاه اصغر وصالی و برادرش
، همسر شهید اصغر وصالی بعد از یک دوره تحمل بیماری سرطان به دیدارت آمد.
شادی روح همسران شهدا ، صلوات🌹
دستمال سرخ ها - ویژه برنامه های دفاع مقدس شبکه 3 | شبکه 3 - ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۰
https://telewebion.com/episode/0x1bd1434
@fatholfotooh
♦️چمران به روایت مرحومه #مریم_کاظم_زاده
همسر #شهید_اصغر_وصالی
دکتر چمران طوری با آرامش از جنگ صحبت می کرد که گویی داشت قصه شبانه برایم تعریف میکرد او آرام بود من هیجان داشتم باهر جمله ای حیرتی دوباره میکردم
♦️#شهید_چمران به روایت مرحومه #مریم_کاظم_زاده
همسر #شهید_اصغر_وصالی
آن شب با دکتر چمران نه از مریوان صحبت کردیم نه از مهندس بازرگان چیزی گفتیم نه من از از کمپها حرفی زدم نحو از قاچاقچیان اسلحه نمیدانم تا چه ساعتی از شب صحبت کردیم بعد از صحبت ها وقتی به قول او به استراحت شبانه رفتیم خوب یادم هست که خوابم نمیبرد انگار دکتر چمران دریچه ای از زندگی را به رویم باز کرده بود که قبل از آن فکر میکردم جایش دیوار است
#شهید_چمران
به روایت مرحومه #مریم_کاظم_زاده
همسر #شهید_اصغر_وصالی
من فکر می کنم دکتر چمران چون انسان کامل بود، هنرمند بود و کسانی هم که زندگی خشکی دارند و در عین حال مدعی مسلمانی هستند در این مورد باز تعریف از انسانیت و نسبت آن با لطافت روح و هنر برای خودشان داشته باشند چون انسان کامل انسان تک بعدی نیست که فقط به سیاست یا فقط اقتصادی و فقط به علم برسد. هیچ کدام اینها بدون هنر نمی توانند و لطافت اثرگذاری را داشته باشند این هم که مشخصه های انسانی شهید چمران بسیار بارز ماندگار شده به دلیل هنر خوب زیستن ایشان بوده است.
#شهید_چمران به روایت مرحومه #مریم_کاظم_زاده همسر #شهید_اصغر_وصالی
♦️♦️♦️♦️
من همانطور که ایستاده بودم با یادداشتهایم ور میرفتم که کسی دوربینم را از روی میز برداشت. دکتر چمران بود. نگاهی به لنزش انداخت و گفت: کانن دوربین خوبی است. دوربین من هم کانن بود ؛وقتی جنوب لبنان بودم.
_ جدی شما هم عکاسی کار میکنید؟
_ عکاسی میکردم یکبار میخواستم از مواضع اسرائیلیها عکس بگیرم، سرم را بلند کردم، یه تیر مستقیم از بالای سرم گذشت. سریع خوابیدم توی سنگر خاکی. اونجا دوربینم خیلی خاک دید. خراب نشد اما دیگه اون دوربین اولی نشد.
همین خاطره کافی بود تا مرا محو صحبت هایش کند.