eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
513 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
182 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ تست کرونا ی حاج جعفر جهروتی زاده از فرماندهان دلاور جنگ و #گردان_تخریب لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله «ص» مثبت شده است. در کنار دعا به درگاه خداوند مهربان، هفت حمد به نیت شفای ایشان قرائت کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴ آبان ماه در کتابخانه مرکزی پارک شهر کتاب روزهای جنگی سعید کار گروه تحقیقاتی فتح الفتوح رونمایی شد؛ روایت عکسها در کنار خاطرات راوی، انگار زمان را در قاب کلمات، مجدد بازخوانی میکند. صفحات کتاب ، گنجایش انعکاس تمام لحظه های رزم را ندارد . صفحات مجازی فرصتی هست تا خاطرات دیروز را امروز دید . در این نماهنگ ، لحظه های حضور راوی در همه موقعیت های زندگی با زبان تصویر روایت می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بیست یکم بهمن ماه سال ۶۴ عملیات والفجر۸ 🌷🌷🌷🌷 مجید مجید خود را مقید کرده بود چهل غسل صبح جمعه را پیاپی بجای آورد. آخرین جمعه اش مقارن با ایام عملیات والفجر هشت بود. منتظر عملیات در اردوگاه کارون بودیم و اغلب بچه های دسته به منطقه بهمنشیر اعزام شده بودند. دور تا دور اردوگاه، برای در امان ماندن از بمباران خاکریز کشیده و دور هر چادر نیز خاکریز بلند هلالی احداث شده بود. در اردوگاه حمام نداشتیم و نزدیک ظهر که داخل چادر کسی نبود، مجید داخل خاکریز هلالی و کنار چادر، لنگ بزرگی به کمر بسته و روی جعبه چوبی خالی مهمات ایستاده بود. من و ابراهیم نصیرزاده با خوشحالی و شوخی و خنده دو دبه بیست لیتری آب برایش تهیه کردیم و رفتیم و در خلوت آخرین غسل صبح جمعه اش را انجام داد. شب اول عملیات از دسته ما فقط یک تیم اعزام شد. روز بعد که پشت اروند داخل سوله های بتنی منتظر عبور از رودخانه و اعزام به خط بودیم، حسین رضایی کوله پشتی و فانوسقه و بند حمایلی خونی را با خود کنار سوله آورد. حسین خاک آلود و بسیار خسته بود و به زور چشمانش را باز نگه داشته بود. صورت و مژه های بلندش یکپارچه خاک بود و به زحمت نای حرف زدن داشت. همگی با نگرانی و سکوت به تجهیزات خونی در دستش چشم دوخته و جرات نداشتیم بپرسیم برای کدامیک از بچه هاست! ادامه دارد ... @fatholfotooh