eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
493 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
191 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روایتی از آسمان؛ هفته دفاع مقدس و اقتباسی از زندگی شهید علی‌اکبر شیرودی در فیلم «آسمان غرب» 🔸در آستانه هفته دفاع مقدس و همزمان با روز سینما، فیلم «آسمان غرب» با محوریت زندگی شهید علی‌اکبر شیرودی توانسته است با استفاده از این منابع و کتاب‌های زندگی این شهید، روایتی خلق کند که نه‌تنها برای نسل‌های قدیمی که جنگ را تجربه کرده‌اند، بلکه برای نسل جوان نیز جذاب و الهام‌بخش باشد. 🔻مشروح یادداشت: ibna.ir/x6rkC @ibna_official
بمناسبت سالروز ازدواج پیامبر ص و حضرت خدیجه (س) ✍🏻 فضائل حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها 🔺 حضرت خدیجه علیهاالسلام، اولین زنی است که به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان آورد. 🔺 حضرت خدیجه علیهاالسلام از ثروتمندترین زنان دوران خود بود که در راه پیشبرد اسلام همه اموال خود را هزینه کرد. ✍🏻 این بخشش اموال آن چنان برای اسلام اثربخش بود که می‌گویند: گسترش اسلام و برافراشته شدن پرچم آن به برکت دو چیز است؛ شمشیر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام و اموال حضرت خدیجه کبری سلام‌الله‌علیها. 📚 منابع 1️⃣ بلاذری، انساب الاشراف، دار الفکر، ج1، ص471. 2️⃣ سید جعفر عاملی، الصحيح من سيرة النبي، دار الحدیث، ج2، ص432 الی 433. 💖💖💖💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ها 💢دلت برای چه چیز ایران تنگ شده است؟
💢دلت برای چه چیز ایران تنگ شده است؟ 🔹به نظرم اسلام در لوزان هیچ جلوه‌ای ندارد. ‌نمی‌دانم به‌خاطر نبود مسجد در شهر است که این احساس را دارم یا به‌خاطر تعداد کم زنان باحجاب که آن هم اغلب سیاه پوستند و با لباس‌های عجیب و غریب و گل و گشاد می‌گردند. تا حالا به جز خودم و هدی که با مانتو و روسری می‌گردیم تنها یک زن محجبه دیده‌ام که کت‌ودامن گرانی پوشیده و روسری ساتن براقش را از پشت گره زده بود. به نظرم ترکیه‌ای بود. خیلی دوست دارم بدانم که مردم شهر درباره من که با حجاب معمولی می‌گردم چطور فکر می‌کنند. نه آن‌قدر شیکم و نه آن‌قدر شلخته. اصلاً درباره مسلمان‌ها چه می‌دانند؟ نکند اینجا هم اسلام هراسی اپیدمی باشد و همان‌ها که توی اتوبوس و فروشگاه به رویم لبخند می‌زنند توی دلشان فکر کنند کمربند انتحاری بسته‌ام و یا بالاخره یک روزی خواهم بست. بعضی وقت‌ها از این فکرهای خودم خنده‌ام می‌گیرد. گاهی هم دلم می‌گیرد از این همه ناهمگونی محیط. چند روز پیش عمه‌ام زنگ زده بود به موبایلم. حال و احوال می‌کرد. پرسید بیشتر از همه دلت برای چه چیز ایران دلت تنگ شده؟ رویم نشد بگویم صدای اذان. گفتم: نان سنگک. 🔹با علیرضا (پسرم) آمده‌ایم میدان دهکده کاهوی مدل ایرانی بخریم. انگار کمی دیر رسیده‌ایم. سبزی فروش‌ها بساطشان را جمع کرده‌اند و در حال رفتن‌اند. کاهو گیرمان نمی‌آید. در عوض با دوربین موبایلم صحنه‌ای شکار می‌کنم که از هزار کیلو کاهو بیشتر می‌ارزد. یک عده مرد و زن و بچه دور میدان دهکده جمع شده‌اند و شعار می‌دهند. اتفاقاً خیلی هم جاندار و غیرنمایشی. هر چند دقیقه جوان بوری با یکی از آن بلندگوهای دستی سال ۵۷، که سه تا باطری بزرگ شش ولتی می‌خورند شعارها را نو می‌کند. نمی‌دانم موضوع شعارهایشان چیست و چه چیزی این مردم همیشه خونسرد بی‌طرف سوئیسی را این‌قدر عصبانی کرده است. برای همین نزدیک نمی‌روم. می‌ترسم نکند بر ضد اسلام و این‌ها باشد و جلو رفتنم جلوه خوبی نداشته باشد. ولی به محض اینکه نوشته «LIBY LIBRE» (لیبی آزاد) را دست خانمی که توی جمعیت است می‌بینم، دوزاری‌ام می‌افتد که در حمایت از مردم لیبی است. می‌روم بین جمعیت و ادای شعار دادن در می‌آوردم. دهانم را الکی تکان می‌دهم چون نمی‌دانم دقیقاً چه کلمه‌ای را تکرار می‌کنند. یک چیزی شبیه تباکی کردن برای امام حسین! هرچه گردن می‌کشم و اطراف را نگاه می‌کنم نه یک دانه خبرنگار و دوربین صداوسیما هست و نه حتی یکی از این شهروند خبرنگارها که از تصادف و قتل هم فیلم می‌گیرند. با ترس‌ولرز موبایلم را از جیبم درمی‌آورم. نکند مجوز تجمع را به شرط نبود عکس و فیلم داده باشند؟ شعار دادن به سخنرانی حماسی تبدیل شده. دوربین موبایل را آهسته از میان کتف دو مرد هیکل داری که جلویم ایستاده‌اند روی سخنران زوم می‌کنم تا تنها رسانه‌ای باشم که گریه‌کردن پسر بور اروپایی برای مردم لیبی را ثبت می‌کند. آن هم پشت بلندگوی دستی و روی پلهٔ میدانک اصلی شهر کوچکی در مرکز اروپا. 🟢پ.ن: متن بالا برشی‌ست از کتاب «دهکده خاک بر سر»؛ روایت‌هایی از یک سال زندگی در لوزان سوئیس از زبان فائضه غفارحدادی 📚کتاب: دهکده خاک بر سر ✍نویسنده: فائضه غفارحدادی 🔘ناشر: سوره مهر 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz
توفیق خادمی روز پنجشنبه شهید حسین زارع👇 🌷جبهه‌هایی است که هر کس برود عاشق می‌شود و دیگر برنمی‌گردد مگر اینکه شهید شود. خدایا در آخرین لحظات عمرم، صورت مهدی‌ات را به من نشان بده. 🕊زیارت و خادمی شهدا قبول💐 @fatholfotooh
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
..🪴 اواخر سال ۶٣ بود، لشکر به منطقه سومار اعزام شد. بخشی از نیروها و واحدها در پادگان ابوذر مستقر شدند. تخریب لشکر هم مین ها و مواد منفجره را در طبقه هم کف یکی از ساختمان ها انبار کرده بود. ساعت حدود ١١ شب بود. دیدم سید شمس الدین آمد بالای سرم گفتم: خیره! گفت: پاشو سریع برو موتوری، سه تا کامیون بگیر، باید سریع انبار مین و مهمات را خالی کنم! گفتم: کاکا روز رو ازت گرفتن، خیالت راحت فردا صبح خودم انجام می دم. گفت: پس تو بخواب، خودم می رم موتوری ماشین میارم! خجالت کشیدم. هم برادر بزرگم بود، هم فرمانده ام. بلند شدم و به موتوری رفتم و به هر ترتیب ماشین آوردم خودش هم آمد پای کار و سریع مواد را بار زدیم و از پادگان خارج کردیم. روز بعد در غیاب ما عراقی ها با میراژهای فرانسوی پادگان ابوذر را شخم زده و جوی خون راه انداختند. یکی از موشک ها درست به ساختمان ما و محل انبار مواد منفجره نشسته و ساختمان را تخریب کرده بود. یقیناً اگر انبار مواد منفجره را تخلیه نکرده بودیم، با این حجم مواد، شدت انفجار چند برابر شده بود. .شهادت:۱۳۷۵ شیراز،عوارض شیمایی 🕊 @golzarshohadashiraz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا