دل سیر شد از غصهٔ گردون خوردن
وز دست ستم سیلی هر دون خوردن
تا چند چو نای هر نفس ناله زدن
تا کی چو پیاله دمبدم خون خوردن
✍#عبید_زاکانی
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
🌹🌻🌹🌻🌹
هدایت شده از 🟢گلزار ادبیات🟢
لطیفهای از عبید زاکانی😂😂
سلطان محمود، پیری ضعیف را دید که پُشتوارهی خار میکشد. بر او رحمش آمد. گفت: ای پیر، دو سه دینار زر میخواهی، یا درازگوشی، یا دو سه گوسفند، یا باغی که به تو دهم تا از این زحمت خلاصی یابی؟
پیر گفت: زر بده تا در میان بندم و به درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ بروم و به دولت تو، در باقی عمر، آن جا بیاسایم. سلطان را خوش آمد و فرمود چنان کردند.
پشتواره: کولهبار.
درازگوش: الاغ.
میان: کمر، کمر لباس.
کلیات عبید زاکانی و لطایف، ص ۲۶۸.
#عبید_زاکانی
#لطیفه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303