هدایت شده از 🟢گلزار ادبیات🟢
لطیفهای از عبید زاکانی😂😂
سلطان محمود، پیری ضعیف را دید که پُشتوارهی خار میکشد. بر او رحمش آمد. گفت: ای پیر، دو سه دینار زر میخواهی، یا درازگوشی، یا دو سه گوسفند، یا باغی که به تو دهم تا از این زحمت خلاصی یابی؟
پیر گفت: زر بده تا در میان بندم و به درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ بروم و به دولت تو، در باقی عمر، آن جا بیاسایم. سلطان را خوش آمد و فرمود چنان کردند.
پشتواره: کولهبار.
درازگوش: الاغ.
میان: کمر، کمر لباس.
کلیات عبید زاکانی و لطایف، ص ۲۶۸.
#عبید_زاکانی
#لطیفه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
😂😂😂😂😂😂
✍️ تا میتونید موز و آناناس و حلوا و گردو لای خرما بخورید
عسلم جدا بخورید
چون بعدا با پولای خودمون میخرن، میزارن رو قبرمون، ما هم نمیتونیم برداریم
یه مشت آدم هم میاد میخورن، الکی هم پیس پیس میکنن بجای فاتحه خوندن
برعکس فشار قبر آدم میره بالا 🤣😂
از ما گفتن بود.🤩😆😅🤩😆😅🤩
🌹طرف اومده دزدی خونمون هیچی پیدا نکرده
منو از خواب بیدار کرده میگه: من دارم میرم، ولی این زندگی نیست که شما دارین😂😂😂🤩🤩🤩
....................
🌹همسایه طبقه بالائیمون تازه ازدواج کرده یه زن گرفته هر روز غذاش میسوزه
الان یه هفته است از آتش نشانی براشون غذا میارن که دیگه آشپزی نکنه😑😂😅🤣🤩🤩🤩🤩
....................
🌹ایرانیها وقتی از خونه میرن بیرون، میگن : آخیش پوسیدیم تو اون چاردیواری.
وقتی برمیگردن، میگن: هیچ جا خونه خود آدم نمیشه 😂🤩😅🤩😆
........................
🌹از تاکسی پیاده شدم، درب رو محکم بستم.
راننده گفت: هووو گاوی😒
منم دوباره درب رو باز کردم، محکم بستم.
راننده گفت: چته؟
گفتم: هیچی دمم لا در جامونده بود😂😂😅
🌹آبریزش بینی 😪 داشتم، شربت گرفتم.
درباره عوارضش نوشته:
سردرد، سرگیجه، حالت تهوع، اختلال درخواب، نارسایی کبد، سکته قلبی و مغزی، مرگ ناگهانی
پشیمون شدم. با آستین پاکش میکنم، عوارضش کمتره 😂😂😂😂
🌹رفتیم بنگاه، به منشی میگم : زمین زراعی دارین؟
میگه: میخواین بخرین؟
بابام گفت: نه ما مترسکیم، اومدیم دنبال کار..😁😁
خدا شاهده از بابام انتظار نداشتم😁😁🤩🤩 !😂😂😂😂
🥰جهت شادی شما. درماه ربیع🌺🌺
#لطیفه
https://eitaa.com/fatimadastjerdi
🤭🤭🤭🤭