eitaa logo
اشعار و دلنوشته های (فاطیما)
742 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
52 فایل
ارتباط با ادمین👇 @Fatima8641
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🟢گلزار ادبیات🟢
روزی روزگاری از علیرضا محمودی قهساره یادِ آن روزی که در دنیا، چنین غوغا نبود پر ز گل بود این چمن، چون جنگل مولا نبود هر کسی با لقمه نانی، شکر ایزد می‌نمود بود امّیدش به حق، دلواپس فردا نبود سفره‌هامان داشت برکت، خانه‌هامان پر ز نور بر سر هر کوچه‌ای، یک برج غول‌آسا نبود آسمان آبی، هوا صاف و خیابان باصفا بر در منزل، پراید هاچ‌بک و تیبا نبود آنچه مایحتاج منزل بود را بقال داشت در رفاه و کوثر و کوروش، صف کالا نبود شب‌نشینی رسممان، دورهمی تفریحمان پاسخ هر دعوتی، فردا و پس فردا نبود مهرِ هر زن، عشقِ شوهر، خنده‌ی فرزند بود ازدواج دختران، بر پایه‌ی یغما نبود داخل هر مسجدی، پر بود از پیر و جوان ازدحام مرد و زن، تنها در عاشورا نبود بود امّید پدر، کار و توکل بر خدا در خیابان دفتری از بیمه‌ی دانا نبود در خیابانها نبود از مرد تزریقی نشان در درون شیشه‌ها، جز شیره‌ی خرما نبود آرزوی مرد و زن، آوردن هفت تا پسر از برای وام و مسکن، لازم‌الاجرا نبود https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان زاغ و بلبل🌸 از علیرضا محمودی قِهساره زاغکی روی درختی لانه داشت هر چه می‌دزدید، آن جا می‌گذاشت عصر یک روز بهاری از قضا داشت مهمان، بلبلی بس خوش‌صدا گفت بلبل سرگذشت خویش را روزهای سخت و پرتشویش را بس کتک‌ها خورده بود از بچه‌ها خورده بود از ناکسان بازیچه‌ها یاد ایام قفس افتاده بود روزهایی کز نفس افتاده بود داستان باز را تعریف کرد ماجرا را جملگی تصنیف کرد زاغ گفتا: ای رفیق خوش‌صدا من ندارم آشنایی باجفا دام در عمرم ندیدم ای رفیق با قفس قهرم من از عهد عتیق چون نباشد هیچ کس خواهان من کس ندیده ناله و افغان من از صدایم گوشها نالیده‌اند چشمها از من بدیها دیده‌اند گر که آزادی بخواهی همچو من در امان باشد تو را هم جان و تن، باید از آواز شویی دست را تا شوی فارغ تو بند و بست را گفت بلبل: این هنر جان من است زان که جان می‌گردد از آواز مست گر بمیرم در قفس زان بهتر است زیستن را گر که باشم دون و پست https://eitaa.com/fatimadastjerdi