eitaa logo
🚩 روایت فتاحی 🎙
187 دنبال‌کننده
34 عکس
5 ویدیو
0 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ما در « روایت فتاحی» کتاب های شهید سید مرتضی آوینی را باز خوانی و روایت خود را ارائه خواهیم داد! لینک کانال: https://eitaa.com/fattahyavintp ارتباط با ما: @SMAFATTAHi
مشاهده در ایتا
دانلود
هر قدم که در مسیر اربعین میروید، به خاطر بیاورید سال هاست چه کسی این مسیر را برای ما هموار کرده است. https://eitaa.com/fattahyavintp
حسن ابن علی (ع)، بسیار فراتر از آستانه ی خیال و برون از آنچه میبینیم و ادراک میکنیم، «حرم» بزرگی دارد؛ با زائرانی از جنس نور. https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
بسم الله الرحمن الرحیم Episode 2 | قسمت دوم (جاودانگی روح) پادکست 🚩 روایت فتاحی🎙 خوانش کتاب «گنجین
بنده و تیم «روایت فتاحی» انشاءالله عازم اربعین هستیم. قطعا در مسیر هر مکانی که توانستم فعالیت میکنم اما تا پایان سفر، این آخرین اپیزود خواهد بود. التماس دعا💚 https://eitaa.com/fattahyavintp
این بازتاب نور است در چشم پیر مغان چشمان خسته ای که مرهم بود بر فغان تنها نه در چشم او، در خون او فلسطین آن مرد خواهد آورد فتحی بزرگ ارمغان S.M.A.F
روایت فتح - شماره 1 - ویرایش شده.mp3
4.56M
🚩 روایت فتاحی🎙 🔰 توسل به شهدا در فتح قله‌های تمدنی در بستر کار آتش به اختیار مردمی 💠 اینان گوش اطاعت به فرمانِ "اَطیعوالله وَ اَطیعوالرَّسول وَ اُولِی‌الاَمر مِنکُم" سپرده‌اند و این چنین خداوند وظیفه همه انبیاء را بر گُرده صبور و پر قدرت آنان نهاده است! 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
دوستان بعد از اربعین یک سوپرایز خیلی خفن داریم. به اضافه ی هفته ای دو تا اپیزود. از همه التماس دعا🖤 برای تک تک تون زیر قبه دعا میکنم! اگر میخواین برای هر کس دیگه ای زیر قبه دعا کنم، این پست رو براش بفرستید تا عضو بشه😉 https://eitaa.com/fattahyavintp
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند . و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریده اند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند . و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح،آباد شود. و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟ و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور بر می آید. ای شهید، ای آنکه بر کرانه ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش. در عشق اگر چه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن. 🖋شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در ب
این وصیت نامه را حتما چندین بار بخونید و فکر کنید. یک سوال هم من میپرسم... به نظر شما دلیل کوتاه بودن وصیت نامه کسی مثل شهید آوینی، که تمام زندگیش در حال نوشتن بوده، چیه؟ https://eitaa.com/fattahyavintp
دوستان بنده سفر نامه ای که مینویسم رو با اجازه ی شما میذارم داخل کانال. اگر استقبال شد که ادامه میدیم.
شب... بخش اول: بهشت زینب بسم الله الرحمن الرحیم آن شب که اولین قدم را در جاده عشق میگذاشتم، اگرچه در دل من نوید تلألؤ طلوعی تماشایی بود، آسمان هرچه بیشتر مغلوب شب میشد. طریق العلما را که سوی مقصد و مرکز جهان میپیمایی، همه چیز بوی دیگری دارد. فرات هنوز که هنوز است انتظار بوسه زدن بر لب های اباالفضل (ع) را دارد.این نخل ها هنوز آخرین تکیه گاه علمدار هستند. خاک نم دار این حوالی خیس خون خداست. هوا را استشمام کن. بوی بهشت میرسد؛ از کربلای تو. اما این بهشت، آنکه از مشایه و طریق العلما سوی او سوق پیدا میکنیم چیست؟ بهشت نه ضریح و گل دسته هاست. بهشت، نه گنبد و بین الحرمین حسین (ع) است. بهشت قتلگاه اوست. آن بهشتی که زینب دید. بهشت زینب، آن نقش بی بدیلی که رو به روی چشمان صبورش بر بوم این صحرا با رنگ سرخ کشیده شد، این ها بهشت است. بهشت را میخواهی ببینی، آن بهشتی را ببین، که زینب دید. اما جهاد زینب پس از غروب آغاز شد. و شب می آید تا ما واضح تر طلوع را ببینیم. آری در تاریکی نور را راحت تر میشود جست و جو کرد. چه کنیم که این روز ها بین کرم های شب تاب، دیدن بازتابی از نور ستاره های حقیقی سخت دشوار است. ولی ماه، همان اولین روشنا و فروغی است، که میان تاریکی آن را در مردمک چشمت جای میدهی. تبادر. ماه همه ی مقصود شب است. تمام تمنای شب. اگر خوب گوش تیز کنی شب، در پس هیاهوی فرات، سخن میگوید. شب میگوید که از ظلمات نترس و قدم پیش گذار. هنوز ماه هست. و این ماه خودش بازتاب تجلی حقیقی است که شرط دیدنش، رفتن و رفتن است. برو، آن مسیری را که ماه برایت روشن میکند. چقدر این نشانه ها راوی داستان حقیر ما هستند. ماه مژده ی خورشید میدهد. همان خورشیدی که روز ها از او چشم برمیگردانیم شب ها به امید او ماه را نگاه میکنیم. باز روز که فرا میرسد، ما فرار میکنیم. قمر ما همان اهل بیت علیهم السلام هستند. آری سیاره ی شیعیان دوازده قمر دارد. حالا آنچه گفتم را با خود مرور کن. قمر را ببین و خورشید را تمنا کن. زینب همان قمر پر از نوریست که در ظلمات کاخ کفر، به خورشید روی نیزه اشاره میکرد. از این به بعد شب را اینگونه نگاه کن. شب یعنی انتظار طلوع. کمی که بیشتر فکر کنیم، تمام این دنیا شب است؛ و ما انتظار طلوع را نمیکشیم. هر چه بیشتر سرمان را در برف فرو کرده و بهار را زیر قدوم صاحب الزمان عج نمیبینیم. حالا دوباره دنیای خویش را نظاره کن. غیر از آن معدود لحظه هایی که سر بلند کرده و به ماه خیره شدی. تمامش لالایی تاریکی در گوش ما بوده و خواب ما را سنگین تر کرده است. خداوند یازده روز به ما مهلت داد و شب دوازدهم که رسید خورشید پشت خروار ها بی محلی ما دفن شود. ای سحر هزار ساله، ما منتظرت هستیم. و این انتظار یعنی جهاد. با نفس و با خصم. تمام شب ها منتهی به نبرد است و عروج خورشید خروج شمشیر است. این سربازان امام هستند که خورشید را بر تکیه گاه نیلگون آسمان در هجوم تاریکی حفظ خواهند کرد. کربلا، ای سریر سرخ قدسیان، ما را حّر این درگاه قرار بده. ما زانو زده ایم و منتظریم، و روزی که به قدس میرسیم، دشمن را پیش پای شما به زانو در خواهیم آورد. ان شاء الله 🖋سید محمد علی فتاحی ۱۴۰۳/۵/۲۷ https://eitaa.com/fattahyavintp
شب... بخش دوم: خبر خاک استعاره و تشبیه، مبلغان حقیقی مفهوم هستند. گرنه برای هر نویسنده ای ساده خواهد بود که بگوید، خداوند مهربان است؛ و خداوند بسیار مهربان است اگر جان تو را در این مسیر از تو که آن را به امانت داری پس بگیرد. آری نهایت مهربانی خداوند در زمان بلا و سختی است. گرما و فشار زیاد است که الماس میسازد. باید در این سفر به دنبال الماس شدن بود. اربعین سیر الماس شدن است. و خدا مهربانی اش را بر تو تمام میکند، آن زمان که تو را بمیراند و از دل خاک الماس را بیرون کشد. مرگ در اینجا نه خروج از کالبد، عروج از قفس نفس است. به آبله های کف پایم نگاه میکنم. فدای زخم پای رقیه. چقدر شیرین است راه رفتن بر ذره های خاک روی جاده. این ذرات خاک سفری دور و دراز را سوار نسیم سرخ عراق طی میکنند. خبر از زخم های حسین میدهند. نجوا میکنند. به تو میگویند بشتاب تا جا نمانی. و این تنها نه مخصوص این جاده، از هر جای جهان میشود این خاک مست کننده را استشمام کنی. چرا که در وجود توست. وجود حقیر منو و تو که از برکت خاک کربلا پدید آمده، هر لحظه مشتاق آن زمین مبارک است. حی علی الحسین آری بشتاب به سوی حسین! 🖋سید محمد علی فتاحی ۱۴۰۳/۵/۲۸ https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 🖋سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/fattahyavintp
امشب کربلا به همراه آقا مرتضی نائب الزیاره همه بودم! https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩روایت حق- قطعه‌ی یکم 🏴با ما از مونالیزا سخن نگویید ح‌ق: در آخرین جملات نریشن مستند علم‌دار- که مزین به قاب زیبای خانه‌ی حاج‌حسین خرازی در قلب شهر اصفهان است- این‌گونه می‌نویسد: یادگار حاج‌حسین خرازی پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش را آن‌چنان که او وصیت کرده بود گذاشته‌اند. مهدی جان! پیش از آن‌که تو آن همه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، نجف و کربلا آزاد شده است... 🇮🇷 آن روز که نویسنده‌ی مجموعه‌ی روایت فتح در اتاق کوچک تدوین مشغول خواندن نریشن قسمت علم‌دار بود تا ضمن توصیف آستین خالی از دست شهید حاج‌حسین خرازی در منطقه‌ی عملیاتی شرق ابوالخصیب وعده‌ی آزادی نجف و کربلا را به مهدی خرازی بدهد، ای بسا که این جملات را شعاری بیش نمی‌خواندند. چه بسیار که با خود می‌گفتند اگر انقلاب نمی‌شد و اگر جنگ نمی‌شد، آوینی این استعداد را داشت که همان کام‌ران باقی بماند و به معنای واقعی کلمه منورالفکر بشود. حیف باشد کسی که می‌توانست خط «بوف کور» را ادامه دهد و علاوه بر صورت، در سیرت هم تداعی‌گر فیلسوف صاحب‌سبکی به نام نامی نیچه شود، قلم رهایش را خرج قهرمان‌های جبهه کند و در بدترین نوع شعارزدگی وعده‌ی فتح نجف و کربلا را بدهد؛ آن‌هم در حالی که خمینی مرده است لیکن صدام هنوز در بغداد نفس می‌کشد و نفس‌کش می‌طلبد‌... 🇮🇷 روشن‌فکران ما نه فقط ناقص‌الخلقه به دنیا آمده‌ند که متأسفانه در ادامه‌ی مسیر زندگی خود هم جز زیستی به غایت ناقص نداشته‌ند. نقل جماعتی است که اگر پروپاگاندای غرب به آن‌ها دیکته کند که «مونالیزا دارد می‌خندد» حتماً بر لب‌های آن تابلو خنده می‌بینند و اگر به آن‌ها گفته شود: «مونالیزا را ببین؛ چه بغض مستوری دارد» قطعاً قبیله‌ی منورالفکر ما از این استعداد برخوردار است که حتی قطرات اشک را هم بر گونه‌ی سرکار خانم مونالیزا ببیند و از اوباما گرفته تا ترامپ، همه‌ی رؤسای بی‌جمهور امریکا را از این همه غرب‌زدگی مات و مبهوت کند که ما فقط گفتیم بغض؛ این‌ها تا گریه‌ی مونالیزا را هم دیدند... 🇮🇷 جماعت به این شعارزدگی به آوینی می‌گفت شعارزده و جماعت به این بدبختی، غصه‌ی بخت سیدمرتضایی را می‌خورد که به تعبیر آن‌ها کام‌ران نماند و کام‌روا نشد. به راستی کام از که می‌گرفت آوینی؟ از لکاته‌ی «بوف کور» صادق هدایت؟ از سایه‌های سیاه روی دیوار آن خانه‌ی خنزرپنزری؟ از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی همان گازی که نویسنده‌ی بوف کور را درجه‌آخر گاز گرفتند و بر زندگی و زمانه‌ی صادق هدایت مهر ختام زدند؟ طرفه حکایت این‌جاست: منورالفکرها در حالی غصه‌ی مرتضای آوینی را می‌خوردند که خود غصه‌دار اعظم جماعت روشن‌فکر بود که چرا هرگز نتوانسته‌ند به این افتخار برسند که از شراب چشم‌های همیشه خمار حاج‌همت جرعه‌جرعه بنوشند؟ که چرا نمی‌فهمند باد وقتی آستین خالی از دست خرازی را در شرق ابوالخصیب تکان می‌دهد، به ابر و ماه و خورشید و فلک فخر می‌فروشد بابت این سعادت بزرگ؟ که چرا نمی‌فهمند درددل در و دیوار ساختمان گردان مقداد پادگان دوکوهه را در فراق برادران دست‌واره؟ که چرا این همه آب از لب و لوچه‌شان آویزان می‌شود موسم تماشای مونالیزا؟ نقاشی است دیگر! یعنی زیباتر از آثار کمال‌الملک خودمان است؟ یعنی دل‌رباتر از نقاشی عصر عاشورای استاد فرش‌چیان خودمان است؟ یعنی زیباتر از نقش لب‌خند بر لب‌های حاج‌حسین خرازی وسط معرکه‌ی کربلای پنج است؟ و یعنی حتی هم نمی‌تواند منورالفکرهای ما را شفا دهد. مردمان قبله‌ی دروغین غرب همان به که دخیل به پای مجسمه‌ی آزادی ببندند و دو ساعت تمام زل بزنند به لب‌های مونالیزا بل‌که بتوانند خنده‌ای کشف کنند. دعای «یا من اسمه دوا» برای بنی‌آدم است و شفای غرب‌زده‌ها اگر دست ترامپ نباشد، لابد دست هریس هست! در نقد انتخابات جمهوری اسلامی حرف بسیار است ولی من هر چه فکر می‌کنم دوگانه‌ی پزشکیان- جلیلی صدها شرف دارد به آن دوگانه‌ای که جمهوری‌خواه باشد یا دموکرات، دستی آلوده به خون اهالی غزه دارد؛ در حد چهل هزار نفر... 🇮🇷 درآوردن اشتباه از صحبت‌های علم‌الهدی و احمد خاتمی گزندی به عکس حجله‌ای آوینی نمی‌زند. تو بگذار سایت‌های منورالفکر دل خود را به اباطیل شاگردهای مرحوم مصباح خوش کنند. آن کاروانی که اینک همه‌ی تاریخ را به خود مشغول کرده، کاروان انسان است در سفر نجف تا کربلا. باری حق با سیدمرتضی بود؛ نویسنده‌ای که توانسته بود شکوه را از همان چشم‌های بخواند و از همان خنده‌های وسط کربلای پنج به خود گریز بزند و حتی برای ذره‌ای هم نادم نباشد که چرا دیگر مثل آن متوهم آلمانی سبیل نمی‌گذارد. محاسن ریشه در ریسه‌هایی داشت که خرازی موسم خنده می‌رفت... 🇮🇷 برگردید تیتر متن را دوباره بخوانید؛ بارها.. 🚩بیست و هفتم مرداد هزار و چهارصد و سه 🖋حسین قدیانی
الحمدالله صحیح و سالم برگشتیم و فردا شب هم قراره پادکست داشته باشیم! کلی سوغاتی معنوی از سفر براتون آوردم😊 https://eitaa.com/fattahyavintp
کوچه ها بهر حسن، یادآور این حسرت اند قد بلندی هم کند سیلی به مادر میخورد https://eitaa.com/fattahyavintp
جنگ همیشگی.mp3
22.07M
بسم الله الرحمن الرحیم Episode 3 | قسمت سوم (جنگ همیشگی) پادکست 🚩 روایت فتاحی🎙 خوانش کتاب «گنجینه ی آسمانی» 🖋به قلم شهید سید مرتضی آوینی 🔥این قسمت، اختصاصی کانال خوب برعنداز سوز تولید و منتشر شده است🔥 برعنداز سوز: https://splus.ir/sahebanegooni313 روایت فتاحی: https://eitaa.com/fattahyavintp
🚩 روایت فتاحی 🎙
بسم الله الرحمن الرحیم Episode 3 | قسمت سوم (جنگ همیشگی) پادکست 🚩 روایت فتاحی🎙 خوانش کتاب «گنجینه
مثل همیشه نکته ای، نقدی، نظری، نصیحتی بود به آیدی زیر پیام بدید. قطعا شما بهتر از من متوجه میشید متن کتاب رو و ممنون میشم، تجربیاتتون رو با من در میون بزارید. لینک کانال: https://eitaa.com/fattahyavintp ارتباط با ما: @SMAFATTAHi