«ـ﷽ـ»
▫️اثر توسل به وجود مقدس #امیرالمومنین علیه السلام
🔹#عمار بن ياسر نقل مى كند كه:
🔸روزى خدمت مولايم اميرالمؤمنين عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت در چهره من افسردگى و دلتنگى مشاهده كرد از علّت آن سئوال فرمود.
🔹عرض كردم: بدهى دارم و طلبكار آن را مطالبه مى كند.
🔸#على عليه السلام به سنگى كه افتاده بود اشاره نمود و فرمود: آن را بردار و بدهى خود را بپرداز.
🔹عرض كردم: اين سنگ كه ارزشى ندارد!
🔸اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اُدع اللَّه بي يحوّله لك ذهباً.
🔸خدا را به واسطه من بخوان تا او را برايت به #طلا تبديل كند.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و سنگ برايم طلا گرديد،
🔸آنگاه به من فرمود: به مقدارى كه احتياج دارى از آن بگير.
🔹عرض كردم: اينكه انعطاف پذير و نرم نيست چگونه نرم مى شود؟!!
🔸فرمود: يا ضعيف اليقين، اُدع اللَّه بي حتّى يلين فانّ باسمي ألان اللَّه الحديد لداود.
🔸اى كم باور ؛ خدا را دوباره به واسطه من بخوان تا نرم گردد، همانا به بركت نام من آهن براى #داوود علیه السلام نرم گرديد.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و آن نرم شد و به مقدار نياز از آن برداشتم.
🔸سپس فرمود: خدا را به اسم من بخوان تا باقي مانده طلا به شكل اوّل خود يعنى سنگ درآيد.
📚 مدينة المعاجز ( سیدهاشم بحرانی) ج ۱ ، ص ۴۳۱ ، ح ۲۹۱
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام
#خدایا_به_حق_امیرالمومنین...
╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮
@fazaael110
╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ»
▫️اثر توسل به وجود مقدس #امیرالمومنین علیه السلام
🔹#عمار بن ياسر نقل مى كند كه:
🔸روزى خدمت مولايم اميرالمؤمنين عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت در چهره من افسردگى و دلتنگى مشاهده كرد از علّت آن سئوال فرمود.
🔹عرض كردم: بدهى دارم و طلبكار آن را مطالبه مى كند.
🔸#على عليه السلام به سنگى كه افتاده بود اشاره نمود و فرمود: آن را بردار و بدهى خود را بپرداز.
🔹عرض كردم: اين سنگ كه ارزشى ندارد!
🔸اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اُدع اللَّه بي يحوّله لك ذهباً.
🔸خدا را به واسطه من بخوان تا او را برايت به #طلا تبديل كند.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و سنگ برايم طلا گرديد،
🔸آنگاه به من فرمود: به مقدارى كه احتياج دارى از آن بگير.
🔹عرض كردم: اينكه انعطاف پذير و نرم نيست چگونه نرم مى شود؟!!
🔸فرمود: يا ضعيف اليقين، اُدع اللَّه بي حتّى يلين فانّ باسمي ألان اللَّه الحديد لداود.
🔸اى كم باور ؛ خدا را دوباره به واسطه من بخوان تا نرم گردد، همانا به بركت نام من آهن براى #داوود علیه السلام نرم گرديد.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و آن نرم شد و به مقدار نياز از آن برداشتم.
🔸سپس فرمود: خدا را به اسم من بخوان تا باقي مانده طلا به شكل اوّل خود يعنى سنگ درآيد.
📚 مدينة المعاجز ( سیدهاشم بحرانی) ج ۱ ، ص ۴۳۱ ، ح ۲۹۱
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام
#خدایا_به_حق_امیرالمومنین...
╭─┅═ঊঈঊঈ═┅─╮
sapp.ir/fazaael110
eitaa.com/fazaael110
╰─┅═ঊঈঊঈ═┅─╯
«ـ﷽ـ»
▫️اثر توسل به وجود مقدس #امیرالمومنین علیه السلام
🔹#عمار بن ياسر نقل مى كند كه:
🔸روزى خدمت مولايم اميرالمؤمنين عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت در چهره من افسردگى و دلتنگى مشاهده كرد از علّت آن سئوال فرمود.
🔹عرض كردم: بدهى دارم و طلبكار آن را مطالبه مى كند.
🔸#على عليه السلام به سنگى كه افتاده بود اشاره نمود و فرمود: آن را بردار و بدهى خود را بپرداز.
🔹عرض كردم: اين سنگ كه ارزشى ندارد!
🔸اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اُدع اللَّه بي يحوّله لك ذهباً.
🔸خدا را به واسطه من بخوان تا او را برايت به #طلا تبديل كند.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و سنگ برايم طلا گرديد،
🔸آنگاه به من فرمود: به مقدارى كه احتياج دارى از آن بگير.
🔹عرض كردم: اينكه انعطاف پذير و نرم نيست چگونه نرم مى شود؟!!
🔸فرمود: يا ضعيف اليقين، اُدع اللَّه بي حتّى يلين فانّ باسمي ألان اللَّه الحديد لداود.
🔸اى كم باور ؛ خدا را دوباره به واسطه من بخوان تا نرم گردد، همانا به بركت نام من آهن براى #داوود علیه السلام نرم گرديد.
🔹عمّار گويد: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و آن نرم شد و به مقدار نياز از آن برداشتم.
🔸سپس فرمود: خدا را به اسم من بخوان تا باقي مانده طلا به شكل اوّل خود يعنى سنگ درآيد.
📚 مدينة المعاجز ( سیدهاشم بحرانی) ج ۱ ، ص ۴۳۱ ، ح ۲۹۱
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام
@fazaael110
«ـ﷽ـ»
▫️سفر #امیرالمومنین علیه السلام به #چین و سخنرانی در جمع شیعیان...
❗️معجزاتی از مولا: از سوار شدن بر ابر تا زدن معاویه ملعون...👇
✨ روزی #امیرالمومنین صلوات الله علیه در مسجد کوفه نشسته بودند که غلامی از طرف #معاویه لعین آمد و ادعاهای نامربوطی مطرح کرد...
✨ حضرت به #عمار امر کردند که مردم کوفه را در مسجد جمع کند تا حق و باطل و حلال و حرام را برای مردم بیان کنند...
✨ #مسجد_کوفه پر از جمعیت شد، #امیرالمومنین صلوات الله علیه بر فراز منبر رفتند و فرمودند:
🔸... مَنْ یَزْعُمُ أَنَّهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ؟! وَ الله لَا یَکُونُ الْإِمَامُ إِمَاماً حَتَّی یُحْیِیَ الْمَوْتَی! أَوْ یُنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ مَطَراً ! أَوْ یَأْتِیَ بِمَا یُشَاکِلُ ذَلِکَ مِمَّا یَعْجِزُ عَنْهُ غَیْرُهُ وَ فِیکُمْ مَنْ یَعْلَمُ أَنِّی الْآیَةُ الْبَاقِیَةُ وَ الْکَلِمَةُ التَّامَّةُ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...
✨ چه کسی گمان میکند امیرالمؤمنین است؟! (کنایه به معاویه ملعون)
به خدا امام، امام نیست تا اینکه مرده زنده کند!، یا از آسمان باران نازل کند!، یا کاری کند مانند اینها که جز او از آن درمیماند. در میان شما کسانی هستند که میدانند منم آیت باقیه و کلمه تامه، و حجت بالغه پروردگار....
✨ ... و ادامه دادند تا اینکه خدا را سپاس گفتند و بر #رسول_خدا صلی الله علیه و آله درود و سلام فرستادند، سپس با دست خود به آسمان اشاره کردند و با صدای بلند چیزی گفتند.
✨ #میثم میگوید: ابری برآمد و بالا گرفت، و صدایی از آن شنیدیم که میگفت:
🔸 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ یَا إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ یَا کَنْزَ الْمَسَاکِینِ وَ مَعْدِنَ الرَّاغِبِینَ
✨ درود بر تو ای امیرالمؤمنین، و ای سید اوصیاء و ای امام متقین و ای دادرس دادجویان، و ای گنج مستمندان و معدن شیفتگان.
✨ امام به ابر اشاره کرد و نزدیک شد.
میثم میگوید: دیدم همه مردم از هوش رفتند، و امام پای برداشته و بر آن ابر سوار شدند و به عمار فرمودند: بگو «بِسْمِ الله مَجْراها وَ مُرْساها» و با من سوار شو، عمار هم سوار شد و از دیده ما پنهان شدند، و ساعتی گذشت و ابری آمد و بر مسجد جامع کوفه سایه افکند و من متوجه شدم که مولایم بر دکّة القضا نشسته و عمار در برابر اوست و مردم گرد او ایستادند.
سپس برخاسته و به منبر آمدند و خطبه معروفه شقشقیه را ایراد کردند، و چون به پایان رساندند، مردم پریشان شدند، و درباره او سخنهای گوناگون گفتند. در برخی موجب بیشتر شدن ایمان و یقین شد و در برخی دیگر کفر و طغیان بیشتر شد.
❓ ابر، امیرالمومنین علیه السلام و عمار را به کجا برد؟
✨ عمار گفت: آن ابر ما را در فضا پرواز داد، و طولی نکشید که به سرزمینی بزرگ رسیدیم که اطرافش درختها و نهرها بودند. آن ابر ما را فرود آورد، و به ناگاه به شهری بزرگ رسیدیم و مردمش به زبانی غیر عربی سخن میگفتند، همه گرد آن حضرت آمدند، و به او پناهنده شدند. آنها را به زبان خودشان پند داد و بیم داد و سپس گفت: ای عمار سوار شو! سوار شدم و به مسجد کوفه رسیدیم.
✨ سپس فرمود: ای عمار! شهری را که در آن بودیم میشناسی؟
✨ عرض کردم: خدا و رسول و ولیّ او داناتر هستند.
✨ فرمودند: ما در جزیره هفتم #چین بودیم، و من چنانچه دیدی سخن میکردم. به راستی خدای تبارک و تعالی پیغمبرش را به سوی همه مردم فرستاده و بر او است که همه آنها را به سوی خدا دعوت کند و مؤمنان را به راه راست هدایت نماید. تو قدر نعمتی که به تو دادم بدان، و از نااهلان پنهان بدار که خدای تعالی الطافی در آفرینش خود دارد که جز او و پیامبری که از او خشنود باشد، آن را نمیداند.
⁉️ مردم که چنین معجزه ای دیده بودند، به حضرت گفتند: خداوند به تو چنین نیرویی داده و تو مردم را برای نبرد معاویه برمی انگیزی؟!
✨ حضرت فرمودند: خداوند میخواهد مردم را به جهاد با کفار و منافقین امتحان کند؛ ولی به خدا قسم، من اگر بخواهم از همین فاصله دور (در شهر کوفه) دستم را دراز میکنم و در شام، به سینه #معاویه میزنم و موی صورت او را میکنم.
✨ پس حضرت دست مبارکشان را دراز کردند و سپس جمع کردند؛ در حالیکه مقدار زیادی مو در دستشان بود. مردم از این حادثه تعجب کردند.
✨ پس از مدتی از شام خبر رسید که در همان روز و لحظه ای که حضرت این عمل را انجام دادند، معاویه از روی تختش به زمین افتاده و بیهوش شده، و وقتی به هوش آمده، مقداری از موهای صورتش کنده شده بود.
📚 بحارالانوار ج ۵۴ ص ۳۴۴ ح ۳۶
@fazaael110
«ـ﷽ـ»
🔰 شتر با زبانی فصیح گفت: یا امیرالمومنین مالک من این است...
💠 از #عمار یاسر روایت است که گفت: در حضور #امیر المومنین علیه السلام در مسجد کوفه بودم، ناگاه صدائی بلند شد،
💠 حضرت فرمودند: ای عمار #ذوالفقار مرا بیاور،
💠 سپس فرمودند: برو بیرون و مرد را از ظلم و ستم به زن باز دار، اگر قبول کرد، که کرد وگرنه با ذوالفقار از این کار باز میدارمش!
💠 عمار گوید: از مسجد بیرون آمدم، دیدم زنی با مردی زمام شتری را گرفته اند، هر یک می گوید که این شتر مال من است.
💠 عمار گوید: به آن مرد گفتم: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: در حق این زن ظلم نکن،
💠 مرد جواب داد: علی به کار خود مشغول باشد و دستش را از خون مسلمانهائی که در بصره کشته است بشوید! می خواهد شتر مرا بگیرد و به این زن دروغگو بدهد!
💠 عمار گوید: برگشتم تا مولای خود را خبر دهم، وقتی وارد مسجد شدم دیدم که آن حضرت می آیند و آثار خشم در صورتشان آشکار شد، آنگاه به آن مرد فرمودند: وای بر تو، شتر را به زن واگذار، مرد گفت: شتر مال من است،
💠 حضرت فرمودند: دروغ می گوئی ای ملعون،
مرد گفت: ای علی! چه کسی شهادت می دهد که این شتر مال زن است؟
💠 #علی علیه السلام فرمودند: شاهدی شهادت میدهد که هیچکس از اهل کوفه نمی تواند آن را تکذیب کند،
مرد گفت: اگر شاهدی راستگو باشد من شتر را به زن می دهم.
💠 سپس حضرت متوجه شتر شد و فرمودند: ای شتر صاحب تو کیست؟
💠 آن شتر با زبان فصیح گفت: یا امیر المومنین و یا سید الوصین، بیش از ده سال است که مالک من این زن است!
💠 حضرت به زن فرمودند: شترت را بگیر و سپس آن مرد کافر را به درک واصل کردند.
📚 مدينة المعاجز ج ۱ ص ۴۱۲ منقبت ۱۶۱
@fazaael110
هدایت شده از فضائل امیرالمومنین علیهالسلام
«ـ﷽ـ»
▫️سفر #امیرالمومنین علیه السلام به #چین و سخنرانی در جمع شیعیان...
❗️معجزاتی از مولا: از سوار شدن بر ابر تا زدن معاویه ملعون...👇
✨ روزی #امیرالمومنین صلوات الله علیه در مسجد کوفه نشسته بودند که غلامی از طرف #معاویه لعین آمد و ادعاهای نامربوطی مطرح کرد...
✨ حضرت به #عمار امر کردند که مردم کوفه را در مسجد جمع کند تا حق و باطل و حلال و حرام را برای مردم بیان کنند...
✨ #مسجد_کوفه پر از جمعیت شد، #امیرالمومنین صلوات الله علیه بر فراز منبر رفتند و فرمودند:
🔸... مَنْ یَزْعُمُ أَنَّهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ؟! وَ الله لَا یَکُونُ الْإِمَامُ إِمَاماً حَتَّی یُحْیِیَ الْمَوْتَی! أَوْ یُنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ مَطَراً ! أَوْ یَأْتِیَ بِمَا یُشَاکِلُ ذَلِکَ مِمَّا یَعْجِزُ عَنْهُ غَیْرُهُ وَ فِیکُمْ مَنْ یَعْلَمُ أَنِّی الْآیَةُ الْبَاقِیَةُ وَ الْکَلِمَةُ التَّامَّةُ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...
✨ چه کسی گمان میکند امیرالمؤمنین است؟! (کنایه به معاویه ملعون)
به خدا امام، امام نیست تا اینکه مرده زنده کند!، یا از آسمان باران نازل کند!، یا کاری کند مانند اینها که جز او از آن درمیماند. در میان شما کسانی هستند که میدانند منم آیت باقیه و کلمه تامه، و حجت بالغه پروردگار....
✨ ... و ادامه دادند تا اینکه خدا را سپاس گفتند و بر #رسول_خدا صلی الله علیه و آله درود و سلام فرستادند، سپس با دست خود به آسمان اشاره کردند و با صدای بلند چیزی گفتند.
✨ #میثم میگوید: ابری برآمد و بالا گرفت، و صدایی از آن شنیدیم که میگفت:
🔸 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ یَا إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ یَا کَنْزَ الْمَسَاکِینِ وَ مَعْدِنَ الرَّاغِبِینَ
✨ درود بر تو ای امیرالمؤمنین، و ای سید اوصیاء و ای امام متقین و ای دادرس دادجویان، و ای گنج مستمندان و معدن شیفتگان.
✨ امام به ابر اشاره کرد و نزدیک شد.
میثم میگوید: دیدم همه مردم از هوش رفتند، و امام پای برداشته و بر آن ابر سوار شدند و به عمار فرمودند: بگو «بِسْمِ الله مَجْراها وَ مُرْساها» و با من سوار شو، عمار هم سوار شد و از دیده ما پنهان شدند، و ساعتی گذشت و ابری آمد و بر مسجد جامع کوفه سایه افکند و من متوجه شدم که مولایم بر دکّة القضا نشسته و عمار در برابر اوست و مردم گرد او ایستادند.
سپس برخاسته و به منبر آمدند و خطبه معروفه شقشقیه را ایراد کردند، و چون به پایان رساندند، مردم پریشان شدند، و درباره او سخنهای گوناگون گفتند. در برخی موجب بیشتر شدن ایمان و یقین شد و در برخی دیگر کفر و طغیان بیشتر شد.
❓ ابر، امیرالمومنین علیه السلام و عمار را به کجا برد؟
✨ عمار گفت: آن ابر ما را در فضا پرواز داد، و طولی نکشید که به سرزمینی بزرگ رسیدیم که اطرافش درختها و نهرها بودند. آن ابر ما را فرود آورد، و به ناگاه به شهری بزرگ رسیدیم و مردمش به زبانی غیر عربی سخن میگفتند، همه گرد آن حضرت آمدند، و به او پناهنده شدند. آنها را به زبان خودشان پند داد و بیم داد و سپس گفت: ای عمار سوار شو! سوار شدم و به مسجد کوفه رسیدیم.
✨ سپس فرمود: ای عمار! شهری را که در آن بودیم میشناسی؟
✨ عرض کردم: خدا و رسول و ولیّ او داناتر هستند.
✨ فرمودند: ما در جزیره هفتم #چین بودیم، و من چنانچه دیدی سخن میکردم. به راستی خدای تبارک و تعالی پیغمبرش را به سوی همه مردم فرستاده و بر او است که همه آنها را به سوی خدا دعوت کند و مؤمنان را به راه راست هدایت نماید. تو قدر نعمتی که به تو دادم بدان، و از نااهلان پنهان بدار که خدای تعالی الطافی در آفرینش خود دارد که جز او و پیامبری که از او خشنود باشد، آن را نمیداند.
⁉️ مردم که چنین معجزه ای دیده بودند، به حضرت گفتند: خداوند به تو چنین نیرویی داده و تو مردم را برای نبرد معاویه برمی انگیزی؟!
✨ حضرت فرمودند: خداوند میخواهد مردم را به جهاد با کفار و منافقین امتحان کند؛ ولی به خدا قسم، من اگر بخواهم از همین فاصله دور (در شهر کوفه) دستم را دراز میکنم و در شام، به سینه #معاویه میزنم و موی صورت او را میکنم.
✨ پس حضرت دست مبارکشان را دراز کردند و سپس جمع کردند؛ در حالیکه مقدار زیادی مو در دستشان بود. مردم از این حادثه تعجب کردند.
✨ پس از مدتی از شام خبر رسید که در همان روز و لحظه ای که حضرت این عمل را انجام دادند، معاویه از روی تختش به زمین افتاده و بیهوش شده، و وقتی به هوش آمده، مقداری از موهای صورتش کنده شده بود.
📚 بحارالانوار ج ۵۴ ص ۳۴۴ ح ۳۶
@fazaael110
🔰 سفر #امیرالمومنین علیه السلام به #چین و سخنرانی در جمع شیعیان...
❗️معجزاتی از امیرالمومنین علیه السلام: از سوار شدن بر ابر تا زدن معاویه ملعون...👇
✨ روزی #امیرالمومنین صلوات الله علیه در مسجد کوفه نشسته بودند که غلامی از طرف #معاویه لعین آمد و ادعاهای نامربوطی مطرح کرد...
✨ حضرت به #عمار امر کردند که مردم کوفه را در مسجد جمع کند تا حق و باطل و حلال و حرام را برای مردم بیان کنند...
✨ #مسجد_کوفه پر از جمعیت شد، #امیرالمومنین صلوات الله علیه بر فراز منبر رفتند و فرمودند:
🔸... مَنْ یَزْعُمُ أَنَّهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ؟! وَ الله لَا یَکُونُ الْإِمَامُ إِمَاماً حَتَّی یُحْیِیَ الْمَوْتَی! أَوْ یُنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ مَطَراً ! أَوْ یَأْتِیَ بِمَا یُشَاکِلُ ذَلِکَ مِمَّا یَعْجِزُ عَنْهُ غَیْرُهُ وَ فِیکُمْ مَنْ یَعْلَمُ أَنِّی الْآیَةُ الْبَاقِیَةُ وَ الْکَلِمَةُ التَّامَّةُ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ...
✨ چه کسی گمان میکند امیرالمؤمنین است؟! (کنایه به معاویه ملعون)
به خدا امام، امام نیست تا اینکه مرده زنده کند!، یا از آسمان باران نازل کند!، یا کاری کند مانند اینها که جز او از آن درمیماند. در میان شما کسانی هستند که میدانند منم آیت باقیه و کلمه تامه، و حجت بالغه پروردگار....
✨ ... و ادامه دادند تا اینکه خدا را سپاس گفتند و بر #رسول_خدا صلی الله علیه و آله درود و سلام فرستادند، سپس با دست خود به آسمان اشاره کردند و با صدای بلند چیزی گفتند.
✨ #میثم میگوید: ابری برآمد و بالا گرفت، و صدایی از آن شنیدیم که میگفت:
🔸 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ یَا إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ یَا کَنْزَ الْمَسَاکِینِ وَ مَعْدِنَ الرَّاغِبِینَ
✨ درود بر تو ای امیرالمؤمنین، و ای سید اوصیاء و ای امام متقین و ای دادرس دادجویان، و ای گنج مستمندان و معدن شیفتگان.
✨ امام به ابر اشاره کرد و نزدیک شد.
میثم میگوید: دیدم همه مردم از هوش رفتند، و امام پای برداشته و بر آن ابر سوار شدند و به عمار فرمودند: بگو «بِسْمِ الله مَجْراها وَ مُرْساها» و با من سوار شو، عمار هم سوار شد و از دیده ما پنهان شدند، و ساعتی گذشت و ابری آمد و بر مسجد جامع کوفه سایه افکند و من متوجه شدم که مولایم بر دکّة القضا نشسته و عمار در برابر اوست و مردم گرد او ایستادند.
سپس برخاسته و به منبر آمدند و خطبه معروفه شقشقیه را ایراد کردند، و چون به پایان رساندند، مردم پریشان شدند، و درباره او سخنهای گوناگون گفتند. در برخی موجب بیشتر شدن ایمان و یقین شد و در برخی دیگر کفر و طغیان بیشتر شد.
❓ ابر، امیرالمومنین علیه السلام و عمار را به کجا برد؟
✨ عمار گفت: آن ابر ما را در فضا پرواز داد، و طولی نکشید که به سرزمینی بزرگ رسیدیم که اطرافش درختها و نهرها بودند. آن ابر ما را فرود آورد، و به ناگاه به شهری بزرگ رسیدیم و مردمش به زبانی غیر عربی سخن میگفتند، همه گرد آن حضرت آمدند، و به او پناهنده شدند. آنها را به زبان خودشان پند داد و بیم داد و سپس گفت: ای عمار سوار شو! سوار شدم و به مسجد کوفه رسیدیم.
✨ سپس فرمود: ای عمار! شهری را که در آن بودیم میشناسی؟
✨ عرض کردم: خدا و رسول و ولیّ او داناتر هستند.
✨ فرمودند: ما در جزیره هفتم #چین بودیم، و من چنانچه دیدی سخن میکردم. به راستی خدای تبارک و تعالی پیغمبرش را به سوی همه مردم فرستاده و بر او است که همه آنها را به سوی خدا دعوت کند و مؤمنان را به راه راست هدایت نماید. تو قدر نعمتی که به تو دادم بدان، و از نااهلان پنهان بدار که خدای تعالی الطافی در آفرینش خود دارد که جز او و پیامبری که از او خشنود باشد، آن را نمیداند.
⁉️ مردم که چنین معجزه ای دیده بودند، به حضرت گفتند: خداوند به تو چنین نیرویی داده و تو مردم را برای نبرد معاویه برمی انگیزی؟!
✨ حضرت فرمودند: خداوند میخواهد مردم را به جهاد با کفار و منافقین امتحان کند؛ ولی به خدا قسم، من اگر بخواهم از همین فاصله دور (در شهر کوفه) دستم را دراز میکنم و در شام، به سینه #معاویه میزنم و موی صورت او را میکنم.
✨ پس حضرت دست مبارکشان را دراز کردند و سپس جمع کردند؛ در حالیکه مقدار زیادی مو در دستشان بود. مردم از این حادثه تعجب کردند.
✨ پس از مدتی از شام خبر رسید که در همان روز و لحظه ای که حضرت این عمل را انجام دادند، معاویه از روی تختش به زمین افتاده و بیهوش شده، و وقتی به هوش آمده، مقداری از موهای صورتش کنده شده بود.
📚 بحارالانوار ج ۵۴ ص ۳۴۴ ح ۳۶
@fazaael110
#علی_علیه_السلام_در_قرآن (۹۶)
🔰 #ولایت #امیرالمومنین صلوات الله علیه را تکذیب کرد...
🔸 آیات ۳۱ تا ۳۵ سوره قیامت:
«فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّی (۳۱) وَ لَکِن کَذَّبَ وَ تَوَلَّی (۳۲) ثُمَّ ذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی (۳۳) أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی (۳۴) ثُمَّ أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی (۳۵)»
{ تصدیق نکرد و نماز برپا نداشت * بلکه تکذیب کرد و روی گردانید * پس خرامان و متکبرانه به سوی اهل خود رفت * وای بر تو! پس وای (بر تو! ) * باز هم وای بر تو! وای بر تو!}
🔸 مرحوم علی بن ابراهیم قمی در کتاب تفسیرش مینویسد:
سبب نزول آیات این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز #غدیر خم، مردم را برای بیعت کردن با #علی علیه السلام فرا خواند. وقتی آنها را از آن چه خداوند به وی دستور داده است، آگاه کرد، معاویه بر مغیرة بن شعبه و ابو موسی اشعری تکیه داد و سپس با تکبر و غرور به طرف خانواده اش به راه افتاد، در حالی که میگفت: به خداوند سوگند! به هیچ وجه به ولایت علی علیه السلام اعتراف نخواهیم کرد و گفته محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در زمینه او باور نمی کنیم. پس خداوند عزّ و جلّ این آیات را نازل کرد: «فَلَا صَدَّقَ وَلَا صَلَّی * وَلَکِن کَذَّبَ وَتَوَلَّی * ثُمَّ ذَهَبَ إِلَی أَهْلِهِ یَتَمَطَّی * أَوْلَی لَکَ فَأَوْلَی»،
پس #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که میخواست از وی اظهار بیزاری و برائت کند به بالای منبر رفت، و خداوند عزّ و جلّ این آیه را نازل کرد: «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» [قیامت/ ۱۶] بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نگفت و نامی از وی به میان نیاورد.
📚 تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۹۷
🔹 #عمار بن یاسر گوید: من و #ابوذر غفاری در زیر خیمه ای که ابن عباس با مردم سخن میگفت، نشسته بودیم که ابوذر برخاست و با دست خود عمود خیمه را زده، سپس گفت: ای مردم، هر کس مرا میشناسد، میشناسد و آنکه مرا نمی شناسد، من وی را از نام خود با خبر میکنم. من جندب بن جناده ابوذر غفاری هستم، شما را به حق خدا و به حق رسول او، آیا شنیده اید که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله بگوید: «زمین کسی را بر روی خود حمل نکرده و آسمان سایه بر کسی نیفکنده که راستگوتر از ابوذر باشد»؟ گفتند: آری به خدا! گفت: آیا میدانید ای مردم! که رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله ما را که یک هزار و سیصد نفر بودیم در غدیرخم جمع کرد و بار دیگر که پانصد نفر بودیم در زیر درختانی گرد آورد و در هر دو بار فرمود: خداوندا، هر که من مولای اویم، اینک علی مولای اوست. و فرمود: خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار و هر کس او را یاری کند، یاری فرما و هر کس او را واگذارد، خوار و ذلیل گردان؟ و مردی برخاسته به وی گفت: مبارک است، مبارک است ای پسر ابوطالب، اکنون مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی؟ و چون معاویة بن ابی سفیان این سخن را شنید، به مغیرة بن شعبه تکیه داده و در حالی که به پا میخاست گفت: به هیچ ولایتی برای علی اقرار نمی کنیم و سخنان محمّد را در این باره تصدیق نمی کنیم، پس خداوند این آیات را بر محمّد صَلی الله علیهِ و آله نازل فرمود: «فَلَا صَدَّقَ وَ لَا صَلیَ*وَ لَکِن کَذَّبَ وَ تَوَلیَ*ثمُ َّ ذَهَبَ إِلیَ أَهْلِهِ یَتَمَطَّی*أَوْلیَ لَکَ فَأَوْلیَ»؟
گفتند: آری به خدا سوگند!
📚 بحارالانوار ج۳۷ ص۱۹۳
@fazaael110
🏴 نهم صفر سالروز شهادت صحابی جلیل القدر #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و یار با وفای #امیرالمومنین صلوات الله علیه، جناب #عمار بن یاسر تسلیت باد.
▪️امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
جَاءَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ ائْذَنُوا لَهُ مَرْحَباً بِالطَّیِّبِ الْمُطَیَّبِ.
عمار بن یاسر آمد و اذن ورود بر نبی صلّی الله علیه و آله را میخواست. فرمود: به او اجازه دهید، مرحبا بر پاکِ نیکو.
▪️النَّبِی صلی الله علیه و آله حِینَ رَآهُمْ یَحْمِلُونَ الْحِجَارَةَ حِجَارَةَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ مَا لَهُمْ وَ لِعَمَّارٍ یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ وَ یَدْعُونَهُ إِلَی النَّارِ وَ ذَاکَ دَأْبُ الْأَشْقِیَاءِ الْفُجَّارِ.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله درحالی که مسلمانان را میدید که برای ساخت مسجد سنگها را بلند میکنند، فرمود: آنان و عمار را چه میشود که عمار آنان را به بهشت دعوت میکند و آنها او را به جهنم فرا میخوانند و این عادت نگون بختان فاسق است.
▪️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
إِنَّ الْجَنَّةَ لَتَشْتَاقُ إِلَی ثَلَاثَةٍ عَلِیٍّ وَ عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ.
بهشت مشتاق دیدار سه نفر است: #علی، #عمار و #سلمان.
▪️حبیب بن ابیثابت گوید:
لَمَّا بُنِیَ الْمَسْجِدُ جَعَلَ عَمَّارٌ یَحْمِلُ حَجَرَیْنِ حَجَرَیْنِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَبَا الْیَقْظَانِ لَا تَشُقَّ عَلَی نَفْسِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَعْمَلَ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ قَالَ ثُمَّ مَسَحَ ظَهْرَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّکَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ.
زمانی که مسجد بنا شد عمار سنگها را دو تا دو تا بلند میکرد پس رسول الله صلّی الله علیه و آله به او فرمود: یا ابویقظان بر خود سخت مگیر. پاسخ گفت: یا رسول الله صلّی الله علیه و آله من دوست دارم که در این مسجد کار کنم. ادامه داد: سپس حضرت بر کمر او دست کشید و فرمود: تو از اهل بهشت هستی، تو را گروه ستمگر و ظالم به قتل میرساند.
📚 بحارالانوار ج۳۳ ص۲۵
🏴 شیخ عباس قمی در تتمة المنتهی نقل میکند: در مجالس المؤمنين است كه چون عمار شهد شهادت نوشيد، اميرالمؤمنين عليه السلام بر بالين او آمد و سر او را بر زانوي مبارک نهاده، فرمود:
ألا أيّها المَوتُ الّذي لَستَ تاركي***اُرِحني فقد أفنَيتَ كل خَليل
أراك بصيراً بالّذينَ أُحِبُّهم***كَانَّكَ تَنحُو نَحوَهُم بِدَليلٍ
پس زبان به كلمه «انّا لله و انّا اليه راجعون» گشود، و فرمود كه: هر كه از وفات عمار دلتنگ نشود او را از مسلماني نصيب نباشد، خداي تعالي بر عمار رحمت كناد در آن ساعت كه او را از نيك و بد سؤال كنند، هرگاه كه در خدمت رسول صلي الله عليه و آله و سلم سه كس ديدم چهارم ايشان عمار بوده و اگر چهار كس ديدم عمار پنجم ايشان بوده، نه يك بار عمار را بهشت واجب شده، بلكه بارها استحقاق آن پيدا كرده كه جنات عدن او را مهيّا و مهنّا بود كه او را بكشتند، و حق با او بود و او يار حق بود، چنان كه رسول صلي الله عليه و آله و سلم در شأن او فرمود: «يَدُور مع عمّار حَيثُ دارَ».
و بعد از آن علي عليه السلام گفت كه: كشندۀ عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد، آنگاه قدم مبارک پيش نهاده بر عمار نماز گزارد، و با دست همايون خويش او را در خاک نهاد.
📚 تتمة المنتهی، ص۴۰
▪️جناب عمار یاسر در روز نهم صفر سال ۳۷ هجری در جنگ صفین و به دست لشکر پلید معاویه به شهادت رسید.
@fazaael110
🏴 نهم صفر سالروز شهادت صحابی جلیل القدر #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و یار با وفای #امیرالمومنین صلوات الله علیه، جناب #عمار بن یاسر تسلیت باد.
▪️امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
جَاءَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقَالَ ائْذَنُوا لَهُ مَرْحَباً بِالطَّیِّبِ الْمُطَیَّبِ.
عمار بن یاسر آمد و اذن ورود بر نبی صلّی الله علیه و آله را میخواست. فرمود: به او اجازه دهید، مرحبا بر پاکِ نیکو.
▪️النَّبِی صلی الله علیه و آله حِینَ رَآهُمْ یَحْمِلُونَ الْحِجَارَةَ حِجَارَةَ الْمَسْجِدِ فَقَالَ مَا لَهُمْ وَ لِعَمَّارٍ یَدْعُوهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ وَ یَدْعُونَهُ إِلَی النَّارِ وَ ذَاکَ دَأْبُ الْأَشْقِیَاءِ الْفُجَّارِ.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله درحالی که مسلمانان را میدید که برای ساخت مسجد سنگها را بلند میکنند، فرمود: آنان و عمار را چه میشود که عمار آنان را به بهشت دعوت میکند و آنها او را به جهنم فرا میخوانند و این عادت نگون بختان فاسق است.
▪️رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
إِنَّ الْجَنَّةَ لَتَشْتَاقُ إِلَی ثَلَاثَةٍ عَلِیٍّ وَ عَمَّارٍ وَ سَلْمَانَ.
بهشت مشتاق دیدار سه نفر است: #علی، #عمار و #سلمان.
▪️حبیب بن ابیثابت گوید:
لَمَّا بُنِیَ الْمَسْجِدُ جَعَلَ عَمَّارٌ یَحْمِلُ حَجَرَیْنِ حَجَرَیْنِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا أَبَا الْیَقْظَانِ لَا تَشُقَّ عَلَی نَفْسِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَعْمَلَ فِی هَذَا الْمَسْجِدِ قَالَ ثُمَّ مَسَحَ ظَهْرَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّکَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ.
زمانی که مسجد بنا شد عمار سنگها را دو تا دو تا بلند میکرد پس رسول الله صلّی الله علیه و آله به او فرمود: یا ابویقظان بر خود سخت مگیر. پاسخ گفت: یا رسول الله صلّی الله علیه و آله من دوست دارم که در این مسجد کار کنم. ادامه داد: سپس حضرت بر کمر او دست کشید و فرمود: تو از اهل بهشت هستی، تو را گروه ستمگر و ظالم به قتل میرساند.
📚 بحارالانوار ج۳۳ ص۲۵
🏴 شیخ عباس قمی در تتمة المنتهی نقل میکند: در مجالس المؤمنين است كه چون عمار شهد شهادت نوشيد، اميرالمؤمنين عليه السلام بر بالين او آمد و سر او را بر زانوي مبارک نهاده، فرمود:
ألا أيّها المَوتُ الّذي لَستَ تاركي***اُرِحني فقد أفنَيتَ كل خَليل
أراك بصيراً بالّذينَ أُحِبُّهم***كَانَّكَ تَنحُو نَحوَهُم بِدَليلٍ
پس زبان به كلمه «انّا لله و انّا اليه راجعون» گشود، و فرمود كه: هر كه از وفات عمار دلتنگ نشود او را از مسلماني نصيب نباشد، خداي تعالي بر عمار رحمت كناد در آن ساعت كه او را از نيك و بد سؤال كنند، هرگاه كه در خدمت رسول صلي الله عليه و آله و سلم سه كس ديدم چهارم ايشان عمار بوده و اگر چهار كس ديدم عمار پنجم ايشان بوده، نه يك بار عمار را بهشت واجب شده، بلكه بارها استحقاق آن پيدا كرده كه جنات عدن او را مهيّا و مهنّا بود كه او را بكشتند، و حق با او بود و او يار حق بود، چنان كه رسول صلي الله عليه و آله و سلم در شأن او فرمود: «يَدُور مع عمّار حَيثُ دارَ».
و بعد از آن علي عليه السلام گفت كه: كشندۀ عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد، آنگاه قدم مبارک پيش نهاده بر عمار نماز گزارد، و با دست همايون خويش او را در خاک نهاد.
📚 تتمة المنتهی، ص۴۰
▪️جناب عمار یاسر در روز نهم صفر سال ۳۷ هجری در جنگ صفین و به دست لشکر پلید معاویه به شهادت رسید.
@fazaael110