eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
535 دنبال‌کننده
514 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 صلی الله علیک یا امیرالمومنین 🔹طفل را دست کسی غیر پدر نسپارند 🔹کار ما را که سپردند دو دنیا به علی @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 امیرالمومنین صلوات الله علیه در زمان نوزادی، جان برادر رضاعی شان را نجات می‌دهند!!... ✨جابر بن عبدالله انصاری از جناب محمد حنفیه (فرزند علیه السلام) نقل می‌کند: ✨ کَانَتْ ظِئْرُ عَلِیٍّ علیه السلام الَّتِی أَرْضَعَتْهُ امْرَأَةً مِنْ بَنِی هِلَالٍ خَلَّفَتْهُ فِی خِبَائِهَا وَ مَعَهُ أَخٌ لَهُ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ کَانَ أَکْبَرَ مِنْهُ سِنّاً بِسَنَةٍ إِلَّا أَیَّاماً 🔹مادر رضاعی علیه السّلام زنی از بنی هلال بود. روزی آن زن علی را با برادر رضاعی اش که حدود یکسال بزرگتر از علی بود در خیمه تنها گذاشت و به دنبال کاری بیرون رفت، ✨ وَ کَانَ عِنْدَ الْخِبَاءِ قَلِیبٌ فَمَرَّ الصَّبِیُّ نَحْوَ الْقَلِیبِ وَ نَکَسَ رَأْسَهُ فِیهِ، فَحَبَا عَلِیٌّ علیه السلام خَلْفَهُ فَتَعَلَّقَتْ رِجْلُ عَلِیٍّ علیه السلام بِطُنُبِ الْخَیْمَةِ فَجَرَّ الْحَبْلَ حَتَّی أَتَی عَلَی أَخِیهِ فَتَعَلَّقَ بِفَرْدِ قَدَمَیْهِ وَ فَرْدِ یَدَیْهِ أَمَّا الْیَدُ فَفِی فِیهِ وَ أَمَّا الرِّجْلُ فَفِی یَدِهِ 🔹در نزدیکی آن خیمه چاهی بود. آن کودک به سمت آن چاه رفت و سر خود را درون آن خم کرد. علی علیه السّلام چهار دست و پا به دنبالش شتافت، اما پایش به طناب خیمه گیر کرد. پس طناب را کشید تا خود را به برادرش رساند و یک پا و یک دست او را گرفت. دستش را با دهان گرفت و پایش را با دست. ✨ فَجَاءَتْهُ أُمُّهُ فَأَدْرَکَتْهُ فَنَادَتْ یَا لَلْحَیِّ یَا لَلْحَیِّ یَا لَلْحَیِّ مِنْ غُلَامٍ مَیْمُونٍ أَمْسَکَ عَلَی وَلَدِی 🔹در این هنگام مادر سر رسید و چون اوضاع را چنان دید فریاد زد: آی مردم، آی مردم، آی مردم! این کودک فرخنده و «مَیمون» را نگاه کنید که چگونه جان پسرم را نجات داده است! ✨ فَأَخَذُوا الطِّفْلَ مِنْ عِنْدِ رَأْسِ الْقَلِیبِ وَ هُمْ یَعْجَبُونَ مِنْ قُوَّتِهِ عَلَی صِبَاهُ وَ لِتَعَلُّقِ رِجْلِهِ بِالطُّنُبِ وَ لِجَرِّهِ الطِّفْلَ حَتَّی أَدْرَکُوهُ فَسَمَّتْهُ أُمُّهُ مَیْمُوناً أَیْ مُبَارَکاً 🔹پس کودک را از سرچاه برگرفتند در حالی که از قدرت علی علیه السّلام علی رغم نوزادیش شگفت زده شده بودند که چگونه علی رغم گیر کردن پایش به طناب خیمه، خود را به آن کودک رسانده بود و آنقدر او را محکم گرفته بود که مردم سر برسند و نجاتش دهند. از آن روز به بعد مادر رضاعی اش وی را «مَیمون» به معنای فرخنده و مبارک صدا می‌زد. 📚 بحارالانوار ج ۳۵ ص ۴۷ @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 فرار اولی و دومی از جنگ و جمله مهم صلی الله علیه و آله و دعای ایشان درباره صلوات الله علیه.... 📌 فرار اولی ۲۲ رجب و دومی ۲۳ رجب ✨ غزوه خیبر در ماه رجب سال هفتم هجری اتفاق افتاد، پس از اینکه مسلمانان بیش از بیست روز قلعه خیبر را محاصره کرده بودند، یهودیان دروازه خیبر را گشودند و به فرماندهی مرحب آماده جنگ شدند، صلوات الله علیه پرچمدار این جنگ بود، اما بواسطه درد چشمی که داشت قادر بر جنگ نبود، به ناچار رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به دست افرادی از مهاجرین و انصار دادند که همه یا کاری از پیش نبرده و یا فرار کردند، ✨ از جمله در روز ۲۲ رجب پرچم را به ابوبکر دادند که او پس از آنکه نتوانست کاری کند با یارانش از معرکه فرار کرد. ✨ فردای آن روز (یعنی ۲۳ رجب) رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را به عمر دادند او نیز از معرکه فرار کرد در حالی که یارانش را ترسو میخواند و یارانش نیز او را ترسو خِطاب می‌کردند ✨ در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «این پرچم در دست کسی که لیاقت آن را داشته باشد، نیست. را نزد من بیاورید». وقتی به حضرت گفتند علی علیه السلام درد چشم دارد فرمودند: «او را نشانم دهید، مردی را که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. او حق این پرچم را ادا می‌کند و فرار نمی کند» سپس علی علیه السلام را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند حضرت ایشان را دعا کردند و آب دهان مبارک را به چشم علی نهادند، سپس بدستان یداللهی امیرالمومنین صلوات الله علیه مرحب بدرک واصل شد و قلعه خیبر فتح گردید... 📚 (برای مطالعه بیشتر به بحارالانوار ج ۲۱ باب ۲۲ غزوه خیبر مراجعه کنید) 📜 حدیث مهم (پرچم) از زبان امیرالمومنین علیه السلام: ✨ امیرالمومنین صلوات الله علیه در موارد متعدی از جمله در روز شورا به این ماجرا استناد می‌کردند: ✨ راوی می‌گوید: شنیدم که علیه السلام در روز شورا می‌فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در میان شما به جز من کسی هست که آن دم که عمر بازگشت در حالی که او یارانش را به ترس متهم می‌کرد و آنان هم او را ترسو می‌شمردند و پرچم را شکست خورده بازگرداند، پیامبر در مورد او فرموده باشد: لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلًا لَیْسَ بِفَرَّارٍ یُحِبُّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ الله وَ رَسُولَهُ لَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ الله عَلَیْهِ «به یقین فردا این پرچم را به مردی خواهم سپرد که نمی گریزد. خدا و رسولش او را دوست دارند. او هم خدا و رسول خدا را دوست دارد و باز نمی گردد تا آنکه خداوند فتح و پیروزی را نصیب وی کند.» و چون صبح شد، فرمود: «علی را به سوی من بخوانید». پس گفتند: ای رسول خدا، او دچار درد چشم است و نمی بیند. فرمود: «او را نزد من بیاورید» و آنگاه که در برابر او نشستم و از آب دهانش بر چشمم نهاد و فرمود: «خدایا از او گرما و سرما را دور کن» خداوند نیز گرما و سرما را از من تا این ساعت زدود، پس پرچم را برداشتم و خداوند مشرکین را مغلوب و مرا بر آنان پیروز ساخت. (آیا در میان شما چنین کسی هست؟) گفتند: صد البته که نیست. فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا در میان شما - به مانند من - کسی است آن دم که آمد در حالی که می‌گفت: - من آنم که مادرم مرحبم نام نهاد سراپا سلاح و دلاوری رزم دیده ام، گاهی با نیزه و گاهی با شمشیر ضربه می‌زنم. به سویش رفتم و بر یکدیگر ضربه وارد ساختیم. و بر سر او سنگی تراش داده شده، قرار داشت. چرا که از بزرگی سرش، کلاه‌خود بر آن وارد نمی شد، پس - با ضربتی - آن سنگ را چنان شکافتم که شمشیر به سرش رسید و او را کشت. پس آیا در میان شما کسی هست که این کار را به انجام رسانده باشد؟ گفتند: به یقین که نه، نیست. 📚 بحارالانوار ج ۲۱ ص ۲۰ حدیث ۱۵ 📌 فتح خیبر روز ۲۴ رجب اتفاق افتاد @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️با همه بجنگ جز با شخصي بنام ...(روایتی از بدرک واصل شدن مرحب خیبری) 🔻۲۴ رجب سالروز فتح خیبر و بدرك واصل شدن مرحب به دست اميرالمومنين عليه السلام🔻 💠 مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى توانست در برابر او ايستادگى كند. و به خاطر شجاعت و جنگاوري اش، اول او را براي جنگ مي فرستادند. 💠 مرحب دايه اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى خواند. دايه اش هميشه به او مى گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى رسى. 💠 در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله و رويارويي با او عاجز شدند، به صلّى الله عليه و آله شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا عليه السّلام را به مصاف او بفرستد. 💠 چشم على عليه السّلام درد مى كرد. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «يا على! شرّ را از ما دفع كن». 💠 وقتى كه على عليه السّلام به طرف او رفت، مرحب نيز با سرعت به طرف آن حضرت آمد و هيچ اعتنايى نكرد و گفت: «من كسى هستم كه مادرم مرا مرحب ناميده است». على عليه السّلام نيز فرمود: «و من كسى هستم كه مادرم مرا حيدر ناميده است». 💠 وقتى كه مرحب، اين سخن را شنيد به خاطر آورد آنچه را كه از دايه اش شنيده بود. لذا فرار كرد. (دايه اش گفته بود: با كسى كه اسمش حيدر است جنگ نكن و الا كشته خواهى شد). 💠 در این هنگام ابليس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: كجا فرار مى كنى؟ گفت: به من گفته شده كه از حيدر بترسم. ابليس گفت: حيدر كه تنها اين شخص نيست و حيدر نام در دنيا زياد است، برگرد شايد او را بكشى و اگر او را بكشى سرور قومت مى شوى و من نيز پشتيبان تو هستم. 💠 مرحب برگشت و در اندک زمانى، على عليه السّلام او را كشت (نقل شده حضرت با يك ضربه او را به درک واصل كرد). 📚 الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۲۱۷ 👈 بعد از كشته شدن مرحب، يهوديان به درون قلعه فرار كردند كه ماجراي فتح قلعه و كندن درب آن توسط دستانِ يداللهي عليه السلام بعد از قتل او اتفاق افتاد. @fazaael110
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
«ـ﷽ـ» ▫️با همه بجنگ جز با شخصي بنام #حيدر...(روایتی از بدرک واصل شدن مرحب خیبری) 🔻۲۴ رجب سالروز فت
«ـ﷽ـ» 🔰 قدرت الهی در بازوان امیرالمومنین صلوات الله علیه... ❓فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ لَمَّا سَأَلَهُ عُمَرُ فَقَالَ یَا أَبَاالْحَسَنِ لَقَدِ اقْتَلَعْتَ مَنِیعاً وَ أَنْتَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ خَمِیصاً فَهَلْ قَلَعْتَهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِیَّةٍ؟ ✨فَقَالَ مَا قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ بَشَرِیَّةٍ وَ لَکِنْ قَلَعْتُهَا بِقُوَّةٍ إِلَهِیَّةٍ وَ نَفْسٍ بِلِقَاءِ رَبِّهَا مُطْمَئِنَّةٍ رَضِیَّةٍ ❓در آن روز (فتح خیبر) هنگامی که عمر از حضرت پرسید: ای اباالحسن، تو درب قلعه مستحکم و والایی را از جای کندی و حال آنکه سه روز بودی، آیا آن را با قدرت بشری از جا کندی؟ ✨ امیرالمومنین صلوات الله علیه در پاسخ فرمودند: «من نه با قدرت بشری، بلکه با قدرتی الهی و نفسی که از دیدار پروردگارش مطمئن و خشنود است، آن را از جای کندم» 📚 بحارالانوار ج ۲۱ ص ۴۰ @fazaael110
🏴 صلی الله علیک یا موسی بن جعفر ایها الکاظم یابن رسول الله ▪️شهادت مظلومانه باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام را تسلیت عرض می‌کنیم. @fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 قدرت امام علیه السلام... 🏴 بمناسبت شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام ✨ احمد تبّان نقل كرده است كه گفت: در بستر خود خوابيده بودم كه ناگاه احساس كردم كسى با پايش به من مى زند و مى گويد: فلانى، اين طرز خوابيدن و پيرو آل عليهم السلام نيست. ✨ هراسناک از جا برخاستم، او مرا در برگرفت، نگاه كردم ديدم حضرت عليهما السلام است، به من فرمود: اى احمد! براى نماز وضو بگير. ✨ وقتى وضو گرفتم دست مرا گرفت و از درِ خانه خارج كرد، با آنكه در بسته بود نمى دانم او چگونه و از كجا مرا خارج كرد؟ در بيرون خانه ديدم شترى بسته شده و براى ايشان آماده است ريسمان آن را باز كرد و بر آن سوار شد، مرا هم در در رديف خود نشانيد، مدّت كوتاهى كه راه برد در محلّى مرا پياده كرد و فرمود: اينجا بيست و چهار ركعت نماز بخوان، سپس فرمود: اى احمد! آيا مى دانى در چه مكانى هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او بهتر مى دانند. فرمود: اين قبر جدّم بن على عليهما السلام است. ✨ سپس سوار مركب شد و مرا پشت سر خود نشانيد، راه كمى كه رفت وارد كوفه شد، ديدم سگها و نگهبانان همگى ايستاده اند امّا گويا چيزى نمى بينند، مرا وارد مسجد كرد و فرمود: هفده ركعت نماز در آنجا بخوان، و پس از آن سئوال فرمود: آيا مى دانى اينجا كجا است؟ عرض كردم: نه، فرمود: اين مسجد كوفه است و اين بيت الطشت است. ✨ سپس سوار شد و مرا سوار كرد و مقدرا كمى كه راه پيمود مرا پياده كرد و فرمود: در اينجا نيز بيست و چهار ركعت نماز بخوان، و بعد از آن سئوال كرد: اى احمد! آيا مى دانى اينجا كجا است؟ عرض كردم: خدا و و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين قبر جدّم عليه السلام است. ✨ بار ديگر سوار بر مركب شد و مرا سوار كرد و پس از پيمودن راه كمى پياده‌ام كرد و فرمود: كجا هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناترند. فرمود: اين قبر ابراهيم خليل عليه السلام است. ✨ مجدّداً سوار شد و مرا نيز سوار كرد و پس از پيمودن راه كوتاهى پياده‌ام كرد و داخل مكّه نمود، من قبل از آن بيت الحرام و مكّه و چاه زمزم و بيت الشراب را مى شناختم، به من فرمود: اى احمد! آيا مى دانى كجا هستى؟ من دوباره عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين مكّه و اين كعبه و اين زمزم، و اين بيت الشراب است. ✨ بار ديگر مرا مختصرى راه برد و در مسجد النبىّ و كنار قبر صلى الله عليه وآله وسلم وارد نمود، در آنجا هم بيست و چهار ركعت نماز خوانديم، و چون از من پرسيد: آيا مى دانى اينجا كجاست؟ عرض كردم: خدا و رسول و فرزند رسول او داناترند. فرمود: اين مسجد جدّم صلى الله عليه وآله وسلم و قبر شريف آن حضرت است. ✨ سپس مرا مختصرى راه برد و وارد شعب ابى حبير نمود، آنگاه فرمود: يا أحمد ؛ تريد أن اُريك من دلالات الإمام؟ قلت: نعم. قال: يا ليل ؛ أدبر، فأدبر الليل عنّا، ثمّ قال: يا نهار ؛ أقبل، فأقبل النهار إلينا بالنور العظيم، وبالشمس حتّى رجعت هي بيضاء نقيّة فصلّينا الزوال. اى احمد! آيا مى خواهى از علامتهاى امام و دلائل امامت به تو نشان دهم؟ عرض كردم: بلى. فرمود: اى شب رو برگردان، فوراً شب از ما رو برگردانيد و ناپديد شد. سپس فرمود: اى روز، به ما روى آور. پس روز با روشنائى زياد و خورشيد نورانى و باصفايش به ما روى آورد و ظاهر شد و ما نماز ظهر را خوانديم. سپس فرمود: اى روز! رو برگردان و اى شب روى آور، فوراً شب چهره خود را ظاهر نمود و ما نماز مغرب را خوانديم، سپس به من فرمود: خوب مشاهده كردى؟ عرض كردم: بلى اى فرزند رسول خدا! اين مقدار براى من كافى است. ✨ بار ديگر مرا سير مختصرى داد تا كنار كوهى كه به دنيا احاطه دارد و دنيا نسبت به آن مانند ظرف كوچكى است رسانيد، به من فرمود: اى احمد! آيا مى دانى كجا هستى؟ عرض كردم: خدا و رسول خدا و فرزند رسول او داناتر هستند. فرمود: اين كوهى است كه به دنيا احاطه دارد، گروهى را آنجا ديدم كه لباسهاى سفيد رنگ پوشيده بودند. فرمود: اى احمد! اينها قوم موسى عليه السلام هستند، امام عليه السلام بر آنها سلام كرد و من نيز سلام كردم و آنها پاسخ گفتند. ✨ پس از آن عرض كردم: خسته شدم. فرمود: مى خواهى روى بستر خود آرام بگيرى؟ عرض كردم: بلى، فوراً يك قدم برداشته و به من فرمود: بخواب. ناگهان خود را در منزلم در حال خواب مشاهده كردم، و پس از مدّتى برخاستم و نماز صبح را در منزل خواندم. 📚 القطره ج١ ص٣٧٧ به نقل از دلائل الامامه @fazaael110
🏴 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا كافِلَ الرَّسُولِ وَ ناصِرَهُ ▪️ ۲۶ رجب سالروز وفات سید بطحاء، عموی مهربان رسول خدا صلی الله علیه و آله، پدر بزرگوار امیرالمؤمنين علیه السلام، جد ائمه علیهم السلام، مومن قریش حضرت علیه السلام تسلیت باد. @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️کسی که در ایمان حضرت علیه السلام شک کند جهنمی است...👇👇 🔻مقام والای پدر مولای ما🔻 💠 ابان بن محمد می گوید: به علیه السلام نامه نوشتم: فدای شما شوم، من درباره ايمان ابوطالب ترديد دارم. 💠 آن حضرت در پاسخم نگارش فرمودند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ (فَمَنْ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى)(نساء _ ١١٥)، إِنَّكَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِيمَانِ أَبِي طَالِبِ كَانَ مَصِيرُكَ إِلَى النَّار» «به نام خداوند بخشنده مهربان، (هر كه پيرو راهی غیر از راه مومنین باشد او را به همان سو که رو کرده واگذاریم)، همانا اگر تو به ايمان ابوطالب اعتراف نكنى به دوزخ خواهى رفت.» 🔸يونس بن نباته می گوید علیه السلام به من فرمود: اى يونس مردم در باره ابو طالب چه ميگويند؟ 🔸عرض کردم: فدای شما شوم، مي گويند او در گودالى از دوزخ است كه مغزش از آن به جوش مى آيد! 🔸حضرت فرمود: «كَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّ أَبَاطَالِبٍ مِنْ (رُفَقَاءِ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقا) (نساء _ ٦٩)» «دروغ گفتند دشمنان خدا، همانا ابوطالب از رفقای (پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان است و اینان نیکو رفیقانی هستند)» 🔹امام صادق عليه السلام از پدرانش علیهم السلام نقل فرمودند: كه علیه السلام در رحبه نشسته بود و مردم در گِرد او بودند. 🔹مردى از جا برخاست و گفت اى اميرمؤمنان تو چنين مقامى داری!! ولی پدرت در دوزخ عذاب ميكشد!! 🔹حضرت فرمودند: ساکت شو! خدا دهانت را خرد كند! سوگند به آن خدایی كه محمد را به حق برانگیخته و مبعوث فرموده، اگر پدرم همه گناهكاران روى زمين را شفاعت كند خدا شفاعتش را بپذيرد و از همه درگذرد، 🔹آيا پدرم در دوزخ عذاب ميكشد و پسرش تقسیم كننده بهشت و دوزخ است!!؟؟ 🔹 سوگند به آن خدایی كه محمد را به حق برانگیخته و مبعوث فرموده، نور پدرم در روز قیامت نور همه خلائق را به خاموشى كشد جز پنج نور، نور و و و و نور فرزندانش كه امامند، 🔹همانا پدرم نورش از نور ما است و خدا آن را دو هزار سال پيش از آفرينش آدم آفريده. 📚 كنز الفوائد ج ۱ ص ۱۸۲ و ۱۸۳ 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
«ـ﷽ـ» 🔰 آثار عجیب زیارت صلوات الله علیه در شب عید ... ✨ مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح‌الجنان می‌نویسد: بهترین و مهمترین عمل شب عید مبعث زیارت امیرالمومنین است، ✨ بعد مطلبی را از ابن بطوطه در مورد اعتقاد شیعیان و آثار این زیارت نقل می‌کند: ✨ بدان که ابو عبد اللّه محمّد بن بطوطه که یکی از دانشمندان اهل سنت است در ششصد سال پیش از این زمان (زمان تألیف مفاتیح الجنان) می‌زیسته، در سفرنامه خود معروف به «رحله ابن بطوطه» در بیان ورودش از مکّه معظّمه به اشرف، روضه و قبر مبارک مولایمان امیرالمومنین علیه السّلام را ذکر نموده، و گفته است همه اهل این شهر رافضی هستند، و برای این روضه مبارکه کراماتی ظاهر شده: از جمله در شب بیست وهفتم، ماه رجب که نامش نزد اهل آنجا «لیلة المحیا» [شب بیداری یا شب زندگانی] است، از عراقین [بصره و کوفه] و خراسان و شهرهای فارس، و روم، افراد شل و مفلوج و زمین گیری را که حدود سی یا چهل نفر می‌شوند پس از عشا نزد ضریح مقدس علی علیه السّلام می‌آورند، آنگاه مردم اجتماع می‌کنند، و به انتظار شفا یافتن و برخاستن آنان می‌مانند. گروهی از اجتماع کنندگان نماز می‌خوانند، و عده ای ذکر می‌گویند، و گروهی قرآن تلاوت می‌کنند، و بعضی هم به تماشای روضه مبارکه مشغول می‌شوند، تا آنکه نصف یا دوسوم از شب بگذرد، در این هنگام تمام مبتلایان و زمین گیران که محروم از حرکت بودند، از جای برمی‌خیزند درحالی که صحیح و تندرستند و نقصی در آنان نیست و می‌گویند: لا اله الاّ الله، «محمّد رسول اللّه»، «علیّ ولی اللّه»، و این امری است مشهور و معروف. من گرچه آن شب را در آن روضه درنیافتم، ولی از مردمان مورد اطمینان که بر گفتارشان اعتماد داشتم شنیدم. و همچنین در مدرسه ای که مهمانخانه آن حضرت است، سه نفر زمین گیر را که قدرت بر حرکت نداشتند مشاهده کردم، یکی از مردمان روم، و دیگری از اهالی اصفهان، و سومی از مردم خراسان بود، از هر سه پرسیدم، چگونه شما درمان نیافته و در اینجا مانده اید؟ گفتند: ما شب بیست و هفتم رجب را درک نکردیم، اینجا مانده ایم تا شب بیست و هفتم آینده برسد، و شفای خود را بگیریم، و به خاطر این شب، مردم زیادی از شهرها جمع می‌شوند، و بازار بزرگی به مدّت ده روز برپا می‌گردد. 📚 مفاتیح الجنان، اعمال شب مبعث @fazaael110
💐 فرا رسیدن عید سعید مبعث رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله را تبریک عرض می‌کنیم💐 @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️ مسابقه در تبرک جستن به آبی که از دستان علیه السلام سرازیر می شود...👇👇👇 💠 صلى الله عليه و آله در حضور داشتند و جمعى از و نزد آن حضرت بودند، 🔹ناگهان عليه السلام بر آن حضرت نازل شد و عرض كرد: اى ؛ حق تعالى بر تو سلام مى رساند و مى فرمايد: را حاضر كن و او را روبروى خودت بنشان. 🔹جبرئيل اين فرمان الهى را رسانيد و به آسمان برگشت. 🔹رسول خدا صلى الله عليه و آله هم على عليه السلام را حاضر كرد و او را روبروى خود نشانيد. 🔹جبرئيل دوباره نازل شده و به همراه خود طبقى از آورد، و بين آن دو بزرگوار قرار داد و عرض كرد: از آن ميل كنيد، و آنها خوردند، 🔹سپس طشت و ظرف آبى آورد و عرض كرد: اى رسول خدا؛ پروردگارت فرموده است كه: تو آب را روى دستهاى عليه السلام بريزى. 🔹حضرت فرمودند: سمعاً و طاعة، آنچه را خداوند امر كند اطاعت مى كنم، آنگاه ظرف را برداشتند و برخاستند كه آب روى دستهاى على عليه السلام بريزند. 🔹على عليه السلام به آن حضرت عرض كرد: اى رسول خدا ؛ من سزاوارترم كه آب روى دستهاى مبارك شما بريزم. 🔹فرمودند: اى على ؛ خداوند چنين فرمان داده است، و به من چنين مأموريّتى داده است و آب را روى دستهاى على عليه السلام كه مى ريخت قطره اى از آن در طشت نمى ريخت. 🔹على عليه السلام عرض كرد: اى رسول خدا ؛ آبها را نمى بينم كه در ميان طشت بريزد! 🔹فرمودند: «يا عليّ، إنّ الملائكة يتسابقون على أخذ الماء الّذي يقع من يدك فيغسلون به وجوههم ليتباركون به» 🔹اى على ؛ فرشتگان از يكديگر سبقت مى گيرند در اينكه آبى كه از دستهاى تو مى ريزد بگيرند و به عنوان تبرّك چهره خود را با آن شستشو دهند. 📚 بحارالانوار ، ج ۳۹ ص ۱۲۱ @fazaael110