و کاش میتوانستم غمِ چشمهایت را مالِ خودم کنم
و دستانِ سردت را "ها" بکشم.
غمت، غمگینم میکند...
#یلدا_سیدی
@fazel_nazarrii
دل، در گروِ چند هنر داشتم، این شد...
ای بیسپران! من که سپر داشتم این شد!
#حسین_جنتی
@fazel_nazarrii
مشت بر دیوار و سر بر سنگ و دندان بر جگر
لب فرو بستیم و راهیجز شکیبایی نبود..
#فاضل_نظری
@fazel_nazarrii
دو عاشقیم ولی در دو داستانِ جدا
به هم رسیدنِ ما خوب بود اگر میشد...
#سجاد_سامانی
@fazel_nazarrii
گذشت عمر و گذشتیم و باز درگذریم
چه ناتمام و غمین است جانِ خستهٔ ما...
#معصومه_صابر
@fazel_nazarrii
گاهی باید بگذاریم غرورهایمان فروکش کنند
بگذاریم سکوت حرف بزند...
جنگ که تمام شود،
باز به سوی هم باز خواهیم گشت
شاید زخمی، شاید خسته،
اما نزدیکتر از همیشه...
#بدیهیات
@fazel_nazarrii
میدانستم آدمهای اطراف دانهدانه حذف میشوند.
من آنان را حذف نمیکردم؛
با شنیدنِ دروغی از آنان
آنان خود به خود حدف میشدند...
#احمدرضا_احمدی
@fazel_nazarrii
این تاول و تبخال و دهانسوختگیها
از آهِ زیاد است، نه از خوردنِ آشی!
#حامد_عسکری
@fazel_nazarrii