دادستانِ بسیط
آیا این بسائط میتوانند داد مردم را از شبکههای رانت و فساد (بانک، خودرو، بورس و مسکن) بستانند؟!
مدعیالعموم و مدافعالعموم کیست؟!
👈 ببینید
💢 تفاوت فقیه مُنزوی با فقیه اجتماعی در بیان استاد #مطهری
فقیه و مجتهد، کارش استنباط و استخراج احکام است، اما اطلاع و احاطه او به موضوعات و به اصطلاح طرز جهان بینی اش در فتواهایش زیاد تاثیر دارد.
اگر فقیهی را فرض کنیم که همیشه در گوشه خانه و یا مدرسه بوده و او را با فقیهی مقایسه کنیم که وارد جریانات زندگی است، این هر دو نفر به ادله شرعیه و مدارک احکام مراجعه کنند، اما هر کدام یک جور و یک نحو به خصوص استنباط می کنند.
📚 مجموعه آثار ج۲۱، ص۲۹۲
♦️ حوزه علمیه تمدن ساز:
✅ @feghheakbar
💢 وصف درس فلسفه #امام_خمینی توسط مرحوم آیة الله دکتر مهدی حائری یزدی
آقای خمینی خصوصاً و اختصاصاً در منزل خودشان به من درس میدادند و گاهی هم در مدرسه دارالشفاء. بنده یک دوره کامل منظومه تنها پیش ایشان خواندم. (چند روزی آقای لطفالله صافی به درس آمد ولی ادامه نداد).
فلکیات را ایشان گفتند که اباطیل است و تدریس نکردند.
میگفتند اسفار را نخواندهاند، اما آن را با حاج میرزا خلیل کمرهای مباحثه کردهاند.
هرچه بود حدّت و جودت فهم خود ایشان بود که میتوانست از عهده تدریس اسفار برآید، زیرا اسفار سطح آن بسیار شیوا و روان است و عمق فوقالعاده پیچیده و پیل افکن دارد.
ایشان علاقهای به فلاسفه مشاء و منطق نداشت. درس اسفار ایشان بیشتر جاذبه عرفان داشت. عرفان هم پیش آقای شاهآبادی به خوبی خوانده بودند و دائماً هم مشغول مطالعه کتب ابن عربی و غیره بودند. لذا به اسفار هم از نظر ابن عربی نگاه میکردند، نه از نظر ابن سینا و فارابی.
به کلمات ابن سینا و فارابی که میرسیدند به کلی ناراحت میشدند و با توان سرشار عرفانی از تنگناهای فلسفه خارج می شدند.
بعد از تمام شدن منظومه با دو سه نفر از رفقا، مثل آقای شیخ محمد فکور که یزدی احمدآبادی بود و بسیار فاضل، پیش آقای خمینی اسفار را شروع کردیم.
۱۰ سال طول کشید که اسفار را خواندیم. در این دوره آقای سیدرضا صدر و آقای شیخ عبدالجواد سدهی اصفهانی حضور داشتند.
آقا به بنده توصیه کردند که در درس اسفار آقای میرزای آشتیانی شرکت کنم، اما بنده از روی غرور نپذیرفتم و گفتم که دیگر هیچ احتیاجی به خواندن اسفار ندارم. زیرا تقریباً همه اسفار را خوانده و یک بار هم با مرحوم فکور یزدی بحث کردهام. اما چون کتاب شفای ابن سینا را نخوانده بودم، به اتفاق دوست عزیز آقای سید عزالدین زنجانی، امام جمعه زنجان، به منزل آقای آشتیانی رفتیم و از اول الهیات کتاب شفا را نزد آقای میرزا مهدی آشتیانی شروع کردیم.
📄 نامۀ فرهنگ، ش ۱۷ (بهار۷۴)، ص۱۰۲
💢 وظیفه فلسفه، جهانی کردن دین و کشف درمان بیماری های باطنی انسان است.
_ علامه #جوادی_آملی
✅ @feghheakbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطری که بین طلبهها میبینم این است:
هرچه جریان #اصولگرایی میگوید را تعبداً میپذیریم، و خیال میکنیم #ولیفقیه این است، اما هرچه جریان #اصلاحطلبی میگوید را نقد میکنیم.
_ دکتر عبدالحسین #خسروپناه
♦️ حوزه علمیه تمدن ساز:
✅ @feghheakbar
بنده یک سال تمام از صبح تا شب در کتابخانه تک و تنها مینشستم و کل آثار امام و نوشته های امام و سخنان امام را بررسی کردم و جمع بندی کردم و دسته بندی کردم تا این منظومه (کتاب منظومه فکری #امام_خمینی) شکل گرفت. یک سال تمام بدون اینکه یک نفر به بنده کمک کند.
بعد ساختاری را تعریف کردم که چهارده بار ویراست شد؛ مدام مطالعه میکردم میدیدم که این ساختار باید تغییر پیدا کند، تا در نهایت این منظومه فکری شد.
بعد از این مرحله خدمت دوستان دادیم و کمک کردن در تدوین. بنابراین گمان نشود که چند مدخل به دوستان داده شده که مقاله ای نوشته بشود، خیر ... یک کار جدی و اساسیِ منظومه ای شد.
_ استاد #خسروپناه
✅ @feghheakbar
یک روايتى كه بدون سند و يا ضعيفى كه در آن نهى از فلسفه شده است، از اين سوء استفاده كرده و از اين نام بهره بردارى غلط نموده اند و آن گاه هر طرز تفكّر و تعقّلى را محكوم می کنند كه از خواندن فلسفه نهى شده است.
آخر كسى به آنان نمی گوید:
كدام فلسفه؟!
آيا فلسفه مادّيّين و دهريّين و حكماى قبل از اسلام از ايرانيان و مصريان و هنديان و يونانيان؟
و يا فلسفه اسلام كه يك دنيا درخشش دارد، و يك دنيا عظمت و ابَّهت و جَلال دارد؟
كتابهاى صدر المتألّهين شيرازى رضوان الله عليه حقّاً موجب فخر عالم تشيّع و بلكه عالم اسلام است؛
تحقيقات و تدقيقات اين راد مرد بزرگ در زواياى #آیات و #روایات، مشكل گشاى اساسى راه معرفت و پيشرفت است.
پس چقدر ناجوانمردى است كه از اسم فلسفه و تشابه لفظى آن با فلسفه اسلام بخواهيم با تردستى جا بزنيم؛ و آن طرز مَنْهى را بدين طرز پسنديده و معروف قالب كنيم.
📚 امام شناسى علامه #حسینی_طهرانی، ج۵، ص ۱۸۹
✅ @feghheakbar
💢 اخلاق مراقبت: مراقبت از خود یا دیگران؟
🔹از بدیهیترین اصول اخلاقی اسلام، اهتمام به اخلاق اجتماعی و رفتارهای احاد جامعه است: اصل امر به معروف و نهی از منکر، از افتخارات فرهنگ اسلامی است که مسؤولیت آحاد مردم جامعه را نسبت به رفتارهای دیگران نشان میدهد.
🔹در عین حال، یکی دیگر از مهمترین توصیههای اخلاقی اولیای دین این است که بیش و پیش از آنکه در جستجوی عیوب دیگران باشیم، لازم است دلنگران خطاها و عیوب خودمان باشیم. البته این آموزه هرگز به معنای بیتفاوتی نسبت به خطاها و اشتباهات دیگران نیست؛ بلکه با توجه به اهمیت اهتمام به رفتارهای دیگران، گفته میشود که خودمراقبتی به مراتب مهمتر است.
⭕️ امام صادق(ع) میفرماید:
إذا رَأيتُمُ العَبدَ مُتَفَقِّدا لِذُنوبِ (النّاسِ) ناسِيا لِذُنوبِهِ ، فَاعلَموا أنَّهُ قَد مُكِرَ بِهِ؛
هر گاه ديديد بنده گناهان مردم را میجويد و گناهان خودش را از ياد برده است، بدانيد كه گرفتار مكر [خدا] شده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره میفرماید:
«با چشم باز خودتان را زیر نظر بگیرید که دست از پا خطا نکنید، خیلی اوقات هست که چشم ما به خطاهای دیگران باز است، نگاه میکنیم ببینیم کجا یک اشتباهی، خطایی یا شبه خطایی کردند.. اما چشممان به خطاهای خودمان بسته است؛ این بد است. ما به عنوان شخص، به عنوان مسئول، به عنوان مدیر در هر ردهای به اشکالات و خطاهای خودمان نگاه کنیم. البته این سخت است. برای انسان، تصدیق کردن به خطای خود، پیدا کردن خطای خود و محکوم کردن خود، کار آسانی هم نیست؛ اما این کار سخت را باید بکنیم. خدای متعال در معرض قیامت، در آن دادگاه سخت و دشوار، يقه ما را خواهد گرفت و از ما سوال می کنند.»
✍ احمدحسین شریفی
💢 برای آنکه بدانید بین اسلام واقعی و بین آنچه اسلام معرفی میشود چقدر فرق است به تفاوت گستره و جامعیت بحث رساله های عملیه با قرآن و حدیث رجوع کنید.
#امام_خمینی
✅ @feghheakbar
ما عموما دنبال اصلاح گری فوری هستیم و می خواهیم فوری عالم را اصلاح کنیم، اصلاح خوب است اما نه به قید فوری بودن.
اصلاح همان طور که عرض کردم بالا بردن عقلانیت است و سخن تازه گفتن.
_ استاد #دینانی
...........................................
✍ امین دهقانی:
۱. در مدتی که در دانشگاه فردوسی و خوابگاه آن اقامت داشتهام و با دانشجویان آن مراوده و گفتگو میکردم، بعینه موثرترین امور برای اصلاح دیگران را در امور زیر یافتم:
الف) مراقبه از خود (در حیطه اندیشه و رفتار).
ب) پاسخ فلسفی به سوالات؛ اساسا سوالات و گفتگوها عقلی و تکوینی است نه تعبدی. از چیستی و چگونگی خداوند تا معاد و رابطه انسان با جهان و هستی شناسی و تناسخ و ... (که جز با حکمت متعالیه نمی توان پاسخ داد) و همین طور مباحث متنوع فلسفه دین و کلام جدید.
۲. اساسا تا در حیطه عمل و نظر، خودمان مسیر را مقداری طی نکرده باشیم، نمی توان اثر جوهری گذاشت. دوره ی تئاتر و نمایش (در امور عملی) و حرف های تقلیدی و طوطیوار (در امور علمی) گذشت.
۳. البته در حیطه رانت و فساد اقتصادی در کشور حرفی برای گفتن نداریم.
۴. در کل سقوط دهشتناک جوانان را به وضوح میتوان دید؛ چرا که غالب فعالان فرهنگی ما شناخت سستی از دین دارند و از طرفی اراده جدی برای مبارزه با شبکههای فساد و رانت اقتصادی توسط مسئولان هم دیده نمیشود.
۵. اگر دیدید بدون داشتن دو خصیصه بند۱ ، عدهای جذب شما شدهاند، بدانید که برای منافع شخصی و مقطعی خود (ولو در حد سرگرمی) به شما نزدیک شده اند نه برای ارزش اندیشه شما و طی کردن راه شما.
صد انداختی تیر و هر صد خطاست
اگر هوشمندی یک انداز و راست
علامه #طباطبایی:
🔸 من وقتی از تبریز به قم آمدم و درس «أسفار» را شروع کردم، و طلاّب بر درس گرد آمدند و قریب به یکصد نفر در مجلس درس حضور پیدا میکردند؛ حضرت آیتالله #بروجردی رحمتالله علیه اوّلاً دستور دادند که شهریّۀ طلاّبی را که به درس «أسفار» میآیند قطع کنند. و بر همین اساس چون خبر آن به من رسید، من متحیّر شدم که خدایا چه کنم؟ اگر شهریّۀ طلاّب قطع شود، این افراد بدون بضاعت که از شهرهای دور آمدهاند و فقط ممرّ معاش آنها شهریّه است چه کنند؟
و اگر من بخاطر شهریّۀ طلاّب، تدریس «أسفار» را ترک کنم لطمه به سطح علمی و عقیدتی طلاّب وارد میآید!؟ من همینطور در تحیّر به سر میبردم،
تا بالاخره یک روز که بحال تحیّر بودم و در اطاق منزل از دور کرسی میخواستم برگردم چشمم به دیوان حافظ افتاد که روی کرسی اطاق بود؛ آن را برداشتم و تفأّل زدم که چه کنم؟ آیا تدریس «أسفار» را ترک کنم، یا نه؟ این غزل آمد:
من نه آن رِندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقت گل دیوانه باشم گر کنم ...
باری، دیدم عجیب غزلی است؛ این غزل میفهماند که تدریس «أسفار» لازم، و ترک آن در حکم کفر سلوکی است.
و ثانیاً یا همان روز یا روز بعد، آقای حاج أحمد خادم خود را به منزل ما فرستادند، و بدینگونه پیغام کرده بودند: ما در زمان جوانی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان نزد مرحوم جهانگیر خان «أسفار» میخواندیم ولی مخفیانه؛ چند نفر بودیم، و خُفیةً بدرس ایشان میرفتیم، و امّا درس «أسفار» علنی در حوزۀ رسمی به هیچ وجه صلاح نیست و باید ترک شود!
🔸 من در جواب گفتم:
به آقای بروجردی از طرف من پیغام ببرید که این درسهای متعارف و رسمی را مانند #فقه و #اصول، ما هم خواندهایم؛ و از عهدۀ تدریس و تشکیل حوزههای درسی آن برخواهیم آمد و از دیگران کمبودی نداریم.
🔸 من که از تبریز به قم آمدهام فقط و فقط برای تصحیح عقائد طلاّب بر اساس حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین و غیرهم.
در آن زمان که حضرت آیتالله با چند نفر خُفیةً به درس مرحوم جهانگیرخان میرفتند، طلاّب و قاطبۀ مردم بحمدالله مؤمن و دارای عقیدۀ پاک بودند؛ و نیازی به تشکیل حوزههای علنی «أسفار» نبود؛
🔸 ولی امروزه هر طلبهای که وارد دروازۀ قم میشود با چند چمدان (جامهدان) پر از شبهات و اشکالات وارد میشود!
🔸 و امروزه باید به درد طلاّب رسید؛ و آنها را برای مبارزۀ با ماتریالیستها و مادّیّین بر اساس صحیح آماده کرد، و فلسفۀ حقّۀ اسلامیّه را بدانها آموخت؛
و ما تدریس «#اسفار» را ترک نمیکنیم.
ولی در عین حال من آیتالله را حاکم شرع میدانم؛ اگر حکم کنند بر ترک «أسفار» مسأله صورت دیگری به خود خواهد گرفت.
پس از این پیام؛ آیتالله بروجردی دیگر به هیچ وجه متعرّض ما نشدند، و ما سال های سال به تدریس فلسفه از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول بودیم.
و هر وقت آیت الله برخوردی با ما داشتند بسیار احترام میگذاردند، و یک روز یک جلد قرآن کریم که از بهترین و صحیحترین طبعها بود بعنوان هدیّه برای ما فرستادند.
📗 بیان فوق به نقل از علامه #حسینی_طهرانی / مهرتابان، ص ۱۰۴ - ۱۰۶
✅ @feghheakbar