آنھاکہازپلصراطمےگذرند
قبلاازخیلیچیزهاگذشتہاند
بایدبگذریتابگذری...
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
ازاردویراهیـٰاننـورکہبرگشـتم
گفت:چـٰادرخاکۍاترادرخـٰانہبتڪان
مۍخواهمخـٰاکیکہشـھدارویآن
پـرپـرشدهاند،درخـٰانہامبـٰاشد...
همسر#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
بعد از نماز با دستش تسبیحات حضرت فاطمه (س) را میگفت
هنگام ذکر هم انگشتهایش را فشار میداد و در جواب چراییِ این کار میگفت:
بندهای انگشتهایم را فشار میدهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفتهام
همسر#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
میگنچرامیخواۍشهیدشۍ؟!
میگہدیدیدوقتۍیہمعلمرودوستدارۍ
خودتومیڪشۍتوکلاسشنمره²⁰بگیرۍ
ولبخندرضایتشدلتروآبڪنہ؟!
منمدلمبرالبخندخدامتنگشدھ :)
میخوامشاگرداولڪلاسشبشم
#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
حمید آقا همیشه میگفت:
من آخرش شهید میشم
یه روز به من گفتن بیا با هم عکس
برای شهادت رو انتخاب کنیم
انتخاب کردیم و بعد از اعلام خبر شهادت
من رفتم منزل و کامپیوتر ایشون رو
روشن کردم و بدون معطلی
فایل عکسهای شهادت رو برداشتم
هیچکس باور نمیکرد که ما
تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم!
همسر#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
خوابشرادیدوگفتچگونہتوفیقِشہادتپیداڪردۍ؟!
گفتازآنچہدݪممیخواستگذشتم...
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
سمت چپِ صورتش پُر از ترکش بود
از بالا سر دور زدم و به سمتِ راست رفتم
چشمهایِ نیمهبازش را که دیدم خندیدم و گفتم:
حمید! شوخی بسه
پاشو دیگه به خدا نصف عمر شدم
حس میکردم دارد با من شوخی میکند
یا شاید هم خواب رفته... :)💔
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی