eitaa logo
فرشتگان‌ سرزمین‌ من‌ اصفهان 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
267 ویدیو
3 فایل
پویش مردمی و سراسری فرشتگان سرزمین من Instagram: @fereshteganeman.ir Rubino : @fereshteganeman ارتباط با ما ✔️ @fereshtegan_esfahan حرفتو #ناشناس بزن 👇 https://harfeto.timefriend.net/17152030561500
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁 تولد متفاوت، هدیه حضرت زهرا به دخترشون 🎈 بیایین براتون از اتفاقی که قلب هممون رو اکلیلی کرد بگم❤️✨😢 بعد از مصاحبه و تقدیم بخشی از هدایای ولادت حضرت زهرا (س)، بیشتر بچه های گروه رفتن خونه ؛ موندیم من و کوثر خانم و ثنا خانم؛ که بقیه هدیـ🎁ـه هارو پخش کنیم. داشتیم با سبد های خوشگلمون و هدیه ها راه میرفتم کهههه یهو سه تا دختر خانم توجهشون به ما جلب شد 😍 شروع کردن پرس و جو کردن که اینا چین؟! شما دارین چیکار میکنین و... ما هم ذوووق🤣، وای نه ببخشید یه لبخند ملیح و سنگین زدیم و کارمون رو براشون توضیح دادیم☺️، خیلی خوششون اومده بود و ذوق کرده بودن از کارمون🎀 آماااا 😃 از اونجایی که صحبت کردنشون با ما دست خودشون بود ولی تموم کردنش با ما ، رفتیم سر اصل مطلب😎 من:عزیزم چرا روسری نداری؟ دوست جدیدمون: اعتقاد ندارم من و کوثر و ثنا: عزیزم اینجا یه مکان عمومی هست بهتره برای احترام به همدیگه، سرت کنی...😌 دوست جدیدمون پذیرفت و همین که خواست کلاه هودیشو بندازهههه، دوستاش نذاشتن، لازم به ذکره که دوستانش پوشش داشتن (من دیگه صوبتی ندارم😶) دیدیم جو داره عوض میشه، خواستم بحثو عوض کنم از دوست جدیدمون پرسیدم راستی چند سالته خوشگل خانم؟ با ذوق جواب داد امروز 15 سالم شده😇 مارو میگیییی😍، یهو توجهمون به بادکنک آبی توی دستشون جلب شد: عههه پس تولدته، وااای تولدت مبارک باشهههه و ... (بغل و تبریک و...)🎈 دوستاش گفتن اومدیم اینجا براش تولد بگیریم😁 منم که تولد دوست دارم، گفتم خب پس ماهم میاییم😍 (چیه خب؟! دوست دارم ☺️) منتظر بودم با دمپایی بذاره دنبالم (😂) که همشون با تعجب و ذوق گفتن واقعااا؟! وای حتما بیایین و... منم گفتم بریم😋 طبیعتاً همینطور که از بازار میرفتم سمت کافه، همه با تعجب به اکیب ما نگاه میکردن🧐 رفتیم نشستیم کنار همدیگه به گپ زدن، از چشمای قشنگ دوستمون معلوم بود چقدر دل آماده ای داره و منتظره یه تلنگره✨، تو این فاصله خواهر کوچیکش هم به جمعمون اضافه شد بهش گفتم، می‌دونستی روز تولدت با تولد حضرت زهرا (س) تو یه روز افتاده؟  بااااورش نمیشد💚 گفتم شمعـ🎂ـاتو که میخوای فوت کنی، قبلش آرزویی هم داری؟! گفت: معلومه، آره گفتم نظرت چیه، به خاطر خوشحالی دل مادرمون یه قدم برداری تا ببینی ایشون برای برآوردن آرزوی و خوشحالی شما چیکار میکنن؟! حساااابی دودل شده بود... ثنا و کوثر شروع کردن از خاطره ی چادری شدن و پله پله تغییر کردنشون گفتن، ثنا از آرزویی که موقع فوت کردن شمع تولد پارسالش داشت گفت، اینکه چادری بشه❤️✨( تو دلم داشتم به داشتنشون تو گروه افتخار میکردم😇) معلوم بود دوستمون داره سعی میکنه مارو درک کنه... از نشونه های امشب گفتم، اینکه اتفاقی نبوده کنار هم قرار گرفتن ما و... این شد که همگی باهم رفتیم سمت روسری فروشی و به انتخاب خودش یه روسری به عنوان هدیه تولدش انتخاب کرد کوثر خانم هم براش بستن مدل های مختلف رو روسرش امتحان میکرد.🧕🏻 بهشون گفتیم،این هدیه از طرف خودِ حضرتِ و ما هیچ کاره ایم، قطعا ایشون توجه ویژه کردن بهشون پس لطفا مواظب امانتیشون باشن... شاید باورتون نشه خواهر کوچیک دوستمون که حرفای مارو شنیده بود هم یه روسری انتخاب کرد و همونجا پوشید😍😢 بهشون پیشنهاد کردیم که فیلم بگیریم و روسری هاشونو دوباره سرشون کنیم ولی قبول نکردن حتی واسه یه لحظه دیگه از سرشون دربیارن😍😇☺️ اگه فکر کردین داستان همینجا تموم میشه، سخت در اشتباهین،چون تازه شماره همو گرفتیم و قرار کلی باهم بیرون بریم و خوش بگذرونیم😎✌️🏻 💕 📌 (س)🌱 🎈 ☺️ 😎 https://eitaa.com/joinchat/1898315828C547d526330