eitaa logo
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
382 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
526 ویدیو
13 فایل
گمگشتہ در خیال خویش بہ دنبال خاطره‌اۍ یادۍ گذشتہ‌اۍ صداۍخنده‌اۍ محو شدیم دیگر قلب‌ها هم یاریمان نمےڪند # آنہ‌باموهاۍمشکے اطلاعات: @aramesh_00 هرچہ‌مۍخواهد دل‌تنگت بگو :) https://daigo.ir/secret/916609249
مشاهده در ایتا
دانلود
اشک اشک نیا پایین تو حق ریختن نداری من حق ریختن را از تو گرفته ام ... جگر خونین بسوز اما ضعف نشان نده بی حس ام کن و حس نشان نده ! گویی هرگز تغییری در چهره ام ایجاد نخواهد شد اشک نیا پایین ، نیا پایین اکنون وقت گریستن نیست چون شانه ای برای دلداری نیست اشک نیا پایین که هر چه زمان میگذرد این دنیا پیچیده تر و ادمها از تو دور تر می شوند اشک نیا پایین لطفا نیا! امروز و اینجا گریه کردن نشانه ی قدرت نیست اشک ارام بگیر... پرنده ی زخمی ام ارام بنشین و از زخمی کردن خودت دست بردار روزی رها خواهی شد ! اشک ارام بگیر امروز گریه کردن نشانه قدرت نیست امروز فقط کلمات هستند که دارند دیواری از جنس قضاوت؛ با نام از من دور شو را میسازند... اشک نیا پایین دردها ارام بگیرید ای قلب سرکش،رام شو ! زمان ، زمانی است که حرف زدن دوا نیست و فهمیده شدن ،صعب الصعوب ترین و محال الممکن ترین ارزوی ممکن است اشک ارام بگیر امروز گریستن نشانه قدرت نیست !
تموم شدن رفاقتها خیلی عجیبه خصوصا وقتی نه دعوایی میشه نه بحث، فقط دیگه اون صمیمیت حس نمیشه، انگار یهو هرچی که بوده تبدیل میشه به خاطره و فقط یه روز وقتی گالریمونو ورق میزنیم به اون آدمها میرسیم...
اون دیالوگ که می‌گفت: «آدم کسی که دوسش داره رو یادش نمیره.. فقط یاد میگیره کمتر راجبش حرف بزنه، کمتر فکر کنه تا کمک کنه کمتر دلش تنگ بشه،همین.. گوش کردی؟! "یادش نمیره!"» چقدر حق بود..
تو دل از آدم و عالم برده ای..!
به‌روی‌آینه‌ی‌پرغبارمن‌بنویس بدون‌عشق‌جهان‌جای‌زندگانی‌نیست
میگفت‌که : یه‌رفیق‌داشته.باش که‌اگه‌اشتباه‌رفتی برت‌گردونه‌،نه‌همراهیت‌کنه ! (:
+خانجون؟ چیه پشت این نذر هرجمعه امام زاده صالح رفتناتون؟ بااین پای نیمه جون و شیب واشیب های تجریش.. صورت خانجون گل انداخت گفت: دخترچقدر تو فضولی اخه چهارده سالم بود که دلم گیر آقاجون خدابیامرزت شد، و هنوزکلمه"خدابیامرز"رو کامل ادانکرده بغض چنگ انداخت به گلوش چین افتاد همه جای صورتش.. ازاون روزی که چشمم به چشمون سبزنجیب آقا جونت افتاد دیگه دلم فقط یه جا آروم میگرفت.. پهلوی همین امام زاده صالح! یه نگاهی بهم انداخت و اشک دووید تو چشمای رنگ شبش، تکرار کرد؛ پهلوی همین امام زاده صالح سبز یادگاری چشمون تو.. نمیدونم حکمت چیه که میون این‌همه نوه ی پری چهره این چشما ارث رسیده به توی بلا گرفته که هی اشک چشمون کم سوی منو راه بندازی..! +خانجون؟ آقاجون که رفته چرا هنوزپا بند این نذری؟ _از جلو چشام رفته از دلم که نرفته مادر.. این نذر بامن میادتوگور یاشایدیه جایی که بند دلت گره خورد، به یک جفت چشم نجیب ارث برسه به تو(:
فقط اونجا که شاملو میگه ‏ اشکهارا پشت لبخندی مخفی می کنیم که خیلی درد می کند،و هیچکس نمی فهمد... ‏مارا دردِ همین نفهمیدن می کشد؛نه زخمها....!