eitaa logo
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
392 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
523 ویدیو
13 فایل
گمگشتہ در خیال خویش بہ دنبال خاطره‌اۍ یادۍ گذشتہ‌اۍ صداۍخنده‌اۍ محو شدیم دیگر قلب‌ها هم یاریمان نمےڪند # آنہ‌باموهاۍمشکے اطلاعات: @aramesh_00 هرچہ‌مۍخواهد دل‌تنگت بگو :) https://daigo.ir/secret/916609249
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از متآنه
پس یه کوچولو لبخند بزن متانویای من:)
˘˘💛
سال عزیز! ۳۶۵ روز گذشته از روزی که گوشه اتاقم نشسته بودم و برنامه هامو برا تویی که شمع اولت هنوز روشن نشده بود، مینوشتم روزها گذشتند و من بزرگتر شدم کلی زمین خوردم کلی بلند شدم کلی گریه کردم کلی خندیدم اتفاقای تلخ و شیرین رو با تو تجربه کردم تو متفاوت ترین سال زندگیم بودی چیزایی رو با چشمم دیدم که اصلا فکرشم نمیکردم با ذات ادما اشنا شدم از بعضی دور شدم و به بعضی نزدیک شدم زخم خوردم و قوی تر شدم سعی کردم تمام تلاشم رو بکنم به بیشتر اون برنامه هایی که نوشتم رسیدم ممنونم بخاطر همه دردا و ذوق هایی که بهم دادی و منتظر شروع سالی که حس میکنم متفاوت تر خواهد بود،هستم:)
وقتی در فریب دادن کسی موفق شدی یه این فکر نباش که چقدر ساده و نادان است! به این فکر کن که چقدر به تو اعتماد داشته است؛ پس در حقیقت تو باخته‌ای ...
هرچی سعی میکنم برنامه های سال جدید رو بنویسم،نمیتونم... انگاری سال جدید،سال خیلی مبهمیه برام! درعین حال هولناک و خیلی خیلی متفاوت‌تر . . خدایا به تو سپردم:)
قشنگ ترین حس هارو تو سال جدید براتــون ارزو میکنم:) عیدتون میشاپیش مبارک... هر روزتون نوروز نوروزتون پیروز تک تک لحظاتتون سبز ✨🌱
سال نو مبارک
چقدر حس بدیه که لحظه تحویل سال خواب مونده باشی:////
عیدتون مبارڪ همسایه ها:)♥️
یه بارونی اومد که با همه وجود لرزیدم
من از بارون های کوه خیلی می ترسم:/
رعد همه جارو اتیش میزنه:/
تگرگهاش از هر سنگی محکم ترند:/
هدایت شده از majhol'313
کیست جز گریه به دلتنگیِ ما رحم کند ؟
هدایت شده از 「ܢܚߊ‌یܘ ܩߊ‌ܘ⁵⁰⁶ ⁴⁷⁵」
1612069240-107571-760.mp3
3.62M
هدایت شده از اینجا‌برای‌ ِ‌او:)!
اللهم احفظ قائدنا الخامنه‌ ای🚶‍♂
﴿آخـرین‌خاطرھ﴾
ولی‌دل من برای یه‌بار دیگه باهم قدم زدن تنگ شده . .'!
ولی‌دل من برای یه‌بار دیگه شنیدن خنده‌ات تنگ شده . .'!
دلتنگے خبر نمیکند! یهویی‌ می‌اید و یک‌جایی بین گلو گیر می‌کند . .!
از درد به خودم میپیچم ساعت هاست که از درد به خودم میپیچم واقعا سردمه دوتا پتو رومه و واقعا سردمه با همه وجود میلرزم دستم به گردنم که میخوره میسوزم شدیدا تب کردم پاهام قلاب میکنم تو بغلم الاناست که اشکام سرازیر شن الاناس که داد بزنم دیگ نمی تونم تحمل کنم قفسه سینمه پر از خونه نمی تونم راحت نفس بکشم دارم خفه میشم حتی نمی تونم حرف بزنم واقعا سرده پتو رو بیشتر به خودم میپیچم صدای بارون از بیرون میاد میرم میشینم بیرون سردرد دیگه امونم بریده صدای بارون قشنگه اما دردام دوا نمی شن واقعا سردمه شاید باورش براتون سخت باشه اما من واقعا دارم درد میکشم وچیزی نمونده که با یه داد بقیه رو بیدار کنم اما خودمو اروم میکنم میگم صبر کن صبر کن اندکی صبر سحر نزدیک است! نفسم بالا نمیاد گریه ام میاد خیلی هم گریه ام میاد کاش زودتر صبح شه:) تکه پاره هایی از مغز یک تنها وسط تاریکی شب در میان برهوت سکوت....