﴿آخـرینخاطرھ﴾
چرخ گردون چه بخندد
چه نخندد تو بخند
مشکلی گر سر راه
تو ببندد تو بخند
غصه ها فانی وباقی
همه زنجیر به هم
گر دلت از ستم
غصه برنجد تو بخند
ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ،
ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ؛
ﺩﺭ ﺩﯾﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ،
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟
ﺣﺲ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺑﺸﮑﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ،
ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ!
ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﺗﻮ " ﺧﺪﺍ " ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ...
ﻭ " ﺧﺪﺍ "
ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁخر ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ...
#سهرابسپهری
ما چون ز کسی دست کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخواست نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم
صد باغ و صلای گل و گشن
گر میوه ی یک باغ نچیدیم نچیدیم ..
قشنگی صبح به اینکه خدا میگه هر چی دیروز شد تو دیروز میمونه بیا از اول بنده ی من! )
﴿آخـرینخاطرھ﴾
.
رَنج نباید تو را غمگین کند،
این همان جاییست
که اغلب مردم اشتباه میکنند.
رنج قرار است تو را هوشیارتر کند
به اینکه زندگیت نیاز به تغییر دارد.
چون انسانها زمانی هوشیارتر میشوند
که زخمی شوند،
رنج نباید بیچارگی را بیشتر کند.
رنجت را تحمل نکن،
رنجت را درک کن!
این فرصتیست برای بیداری،
وقتی آگاه شوی،
بیچارگیت تمام میشود!
◽️کارل_گوستاو_یونگ
دلی تنها
راهی دراز
بغضی بی پایان
و دلتنگی....
دردی بی درمان
ماه می آید
با وداع خورشید
خورشید می آید
با وداع ماه
روزها سالها حتی لحظه ها
می گریزند در پی یکدیگر
می گریزند ارام و بی صدا
وامامن همچنان گیج ام
گاه حس می کنم تا ابد این دنیا را درک نخواهم کرد
واما من همچنان گیج ام و همچنان
دردها هجوم می آورند به پیکر خسته و بی جانم اما من
و حیرت لایتناهی از من
که چگونه باز می ایستم امیدوار
باز می خندم باز....
راه دراز است و باز وقت است که اشتباه کنم
آینده ی دور، روزهای مجهول
منتظر باشید در راه ام
#آنہباموهاۍمشکے
﴿آخـرینخاطرھ﴾
دیدی یارّ که آخَر مَنُ و تو ما نَشُدیم
لایِق کَف زَدَن مردمِ دُنیا نَشدیم ..