❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (3)❇️
3️⃣مقدمهی سوم: انسان خلیفﺔالله
در مقابل انسانشناسی مدرن، در پارادایم اسلامی، انسان بر فطرت خدا آفریده شده (6) و خلیفهی خدا روی زمین معرفی شده است.(7) بر این اساس، برای فهم جایگاه و قدرت انسان بر زمین، باید در استدلالی قیاسی، رابطهی خدا با مخلوقات را روشن کرد تا در قیاس با آن، رابطه و نسبت و قدرت انسان نیز با مخلوقات، روشن گردد.
✳️وقتی فرایند خلقت را از دیدگاه قرآن بررسی میکنیم، به طرزی باورنکردنی، تمامی پیشفرضهای علمی ما در حوزهی فیزیک مدرن بهممیریزد! لطفاً دقت داشته باشید که فیزیک مدرن، ادامهی فلسفهی یونان باستان است. یونانیان، آرخه یا مبادی عالم را چهار عنصر آب، خاک، هوا و آتش میدانستند اما امروز آن مبادی به 118 عنصر رسیدهاند و در فیزیک جدیدتر نیز به جای اتمها، با سه ذرهی بنیادیتر الکترون، پروتون و نوترون مواجهایم و باز در فرضیات جدیدتر، با کوارکها، و باز هم جدیدتر با ریسمانها یا امواج انرژی طرف هستیم. نکتهی مهم اینجاست که در فیزیک مدرن، علاوه بر تمامی ذرات و اتمها، حتی انرژی نیز حالتی از ماده است؛ اما در دیگر سو در فیزیک نظری اسلامی، اساساً پیشفرض یونانی ‹نگرش فوزیکال و مادی به عالم›، غلط محسوب میشود.
(6) قرآن: الروم، آیهی 30.
(7) قرآن: البقره، آیهی 30.
@Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (4)❇️
❇️آنگاه که خدا، خلقت را بنا بر آغاز دارد قرآن ما را با موجودی آشنا میکند که ‹دود› است اما این برای ما مهم نیست که آن موجود، آرخه یا جنساش چیست بلکه اهمیت مطلب در دو چیز دیگر است:
1️⃣اولاً خدای قرآن، مثل ‹دمیورگوس›، خدای افلاطونی (8)، نیست که فقط «صانع و نظمدهندهی جهان و نه خالق آن» باشد(9) و دستبهکار شده و آن دود را به شکل و فرمی درآورد؛
2️⃣ثانیاً آن دود نیز یک دود مادی، آنگونه که در فیزیک به ما شناساندهاند نیست بلکه امری است زنده، دارای عقل، صاحب اراده، اما شاید نه چندان قوی که بتواند روبهروی خدای قادر متعال، کاری غیر از آنچه از او خواستهشده انجام دهد! (لطفاً به تکتک صفات، دقت فرمایید). خدا از طریق رویکردی غیر از ‹صنع و ساخت و دست به کار شدن›، بلکه از طریق ‹قول و اراده (شاء)›، از ‹دود› میخواهد که ‹آسمان› شود! «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ»(10) به تکتک افعال، دقت فرمایید: ‹قال (گفت)›، ‹إئتیا (بیایید)› با یک قید: ‹طوعاً أو کرهاً›؛ که به زبان عامیانه یعنی ‹خوشتان بیاید یا بدتان› یا به تعبیر دیگر ‹چه بپذیرید چه ناخوشایندتان باشد باید بیایید›! و جالبتر اینجاست که هم آسمان دودشکل و هم زمین، هر دو بلافاصله میگویند «اطاعت میکنیم و میآییم»! اما چگونه؟
⏸بحث ما حول فیزیک اسلامی است و پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که آن دود، از کجا میفهمد که ساختار یا فرمی که از او خواسته شده است که به آن شکل درآید چگونه است؟ آیا نمیداند؟ ندانستناش مخالف آن پیشفرض قبلی است که گفتیم خدای قرآن، صانع نیست و به چیزی فرم نمیدهد بلکه از آنها میخواهد که بشوند و میشوند: «إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». همینجا یک گلایه کنم:
⏹متاسفانه انگار استاد داوری اردکانی درست میگوید و علم غربی، با دکترینها و اصول و قواعدش، ما را احاطه کرده و چهبسا بلعیده است و ما نهتنها دیگر ابنسینا و سهروردی و ملاصدرایی نداریم که به فرایند خلق عالم و علم فیزیک اسلامی بیندیشند بلکه حتی پیشفرضهای غرب را هم پذیرفتهایم و امروز اگر کسی از فیزیک اسلامی حرف بزند نهتنها دانشگاهیان بلکه حتی حوزویان هم به او میخندند! بگذریم.
◀️اینکه عالم و اجزاء آن، نظیر زمین و آسمان، چگونه خود را با خواست و ارادهی خدا منطبق میکنند را بیپاسخ میگذاریم و فقط به این بسنده میکنیم که عالم، واجد اراده است و عقلانیت، و خودتغییردهنده است و صاحب حرکت، و میشنود و میآید؛ فقط مسأله اینجاست که کسی بتواند او را صدا بزند.
(8) افلاطون: تیمایوس.
(9) محمد اکوان: نقش خدا در اندیشه افلاطون، پژوهشهای معرفت شناختی، مقاله 4، دوره 1، شماره 2، تابستان 1391، صفحه 52-71. بخش نتیجهگیری.
(10) قرآن: فصّلت، آیهی 11.
@Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (5)❇️
✳️انسان، اگر خود را از هیچپنداری برهاند و به خودنگری و خودکاوی و گنج بزرگ خود یعنی فطرت خداگونهاش بازگردد، به مقام ‹جانشینی خدا› میرسد و کافی است روح خود را تزکیه کند و زبان ارتباط با عالم را بفهمد؛ در آن صورت است که عالم از او فرمان میبرد؛ و اینجاست جایگاه تمام داستانهای عجیبی که از حالات و ملکات عرفای صاحبمقام و بزرگ شنیدهایم و میدانیم. روح انسان، امکان ‹قول› دارد؛ کافی است آن زبان را بازشناسد و امر کند؛ عالم،تحت امر او خواهد بود آنگونه که در باد برای سلیمان فرمان میبرد.
❇️در این پارادایم، دیگر نیرو و ضربه و فشار، مؤلفههای فیزیک نخواهند بود همانگونه که علی (ع)، درب خیبر را بلند کرد بدون آنکه دستش به آن بخورد و نیرویی بر آن وارد کند! و سلیمان، بر پشتههای هوا ضربه نمیزد تا پرواز کند؛ و این است پارادایم ‹اختیار› در مقابل پارادایم ‹اجبار› علم فیزیک غربی! کی ما میتوانیم مؤلفههای چنین پارادایمی را استخراج کنیم؟ با این دانشمندان و فلاسفهی مؤمن به غرب، خدا میداند؛ اما تمام ترس من از این است که ما بنشینیم و خود غربیها قبل از ما به فیزیک اسلامی دست پیدا کنند!
◀️من شما را توجه میدهم به علم جدیدی که غربیها ذیل ‹موفقیت› به آن پرداختهاند. مطمئنم با مقدمات فوق، اکنون به راحتی میتوانید آن را تحلیل کنید اما من آنرا ذیل یک استدلال برایتان میآوردم:
1️⃣مقدمهی نخست: عرض شد که نهایت فیزیک مدرن، عبارت است از خوانش عالم همچون ریسمانها و امواجی از انرژی.
2️⃣مقدمهی دوم: نهایت سوبژکتیویسم و انسانمداری غرب، بازگشتی است به انسان، از این حیث که انسان دیگر یک حیوان دارای مغزی پیشرفتهتر نیست بلکه انگار ذهنی دارد که میتواند امواجی از انرژی را ساطع کند.
*️⃣نتیجه: غرب با رجوع به دانش یوگا و رویکردهای روحگرای شرقی، و تلفیق آن با سوبژکتویسم غربی و فیزیک مدرن، به این نتیجه رسیده است که انسان، صرفاً یک حیوان دارای مغز پیشرفته نیست بلکه میتواند از طریق فرایند خودنگری و تمرکز ذهنی بر یک موضوع، و ساطع کردن انرژیهای مثبت از طریق افکار موافق با آن موضوع، عالم را به سمت تحقق آن موضوع بکشاند (مقایسه کنید با فعل ‹إئتیا› در قرآن)، و بدون اینکه راهکار تحقق آن موضوع را بداند، خودِ عالم، او را در مسیری قرار میدهد و فرایندی را رقم میزند که آن موضوع، محقق شود! به همین سادگی!
*️⃣میبینید که اینها تقریباً فاصلهای با تحقق فیزیک اسلامی و مدیریت اسلامی ندارند! باور کنید پسفردا متوجه میشوند که ذهن، تنها عامل در تحقق این فرایند نیست و باید مؤلفهای به نام قلب، و سپس مؤلفهای به نام تزکیه را هم وارد کرد تا عالم، به نحو کاملتری اوامر انسان را اطاعت کند! باور کنید اینها به زودی به فیزیک اسلامی میرسند و ما نشستهایم و به واژهی ‹فیزیک اسلامی› میخندیم همانطور که خود غربیها در اقتصاد دارند به عامل ‹خمس› و ‹زکات› در تزکیهی پول و گشایش شریانهای خونی اقتصاد میرسند(11) و ما نشستهایم و تئوریهای صدسال پیش ملحدینی نظیر آدام اسمیت را سق میزنیم!
⛔️متاسفانه ما به اسلام ایمان نداریم و روزبهروز از قواعد آن بیشتر فاصله میگیریم در حالی که غربیها روزبهروز به اصول و توصیههای آن بیشتر نزدیک میشوند!
(11) ر.ک: سخنرانی دکتر ولفگانگ برگر در مجلس شورای اسلامی، تیرماه 1385، شماره مسلسل 7874.
@Filsufak
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️در باب مطالبی که ذیل عنوان «انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر›» عرض کردم، بهپیوست، صفحاتی از کتاب ‹ولایت غریب› اثر استاد عبدالله مستحسن را محضرتان تقدیم مینمایم که بسیار دقیقتر و کاملتر از حقیر، به مبانی نظری و کلامی ‹انسان ساخر و جانشین خدا› پرداختهاند.
بهتازگی با یکی از آشنایان که نه مثل نقی معمولی، بلکه واقعا هد فامیلش است و در 92 و 96 برای بنفشها یقه جر داد، تماس داشتم.
میگفت اینها یا مهرهی آمریکا و انگلیساند یا میخواهند ایران را نابود کنند!
گوشی را چک کردم نکند اشتباهاً، #حسن_عباسی را گرفته باشم!
#بیداری_ملت
#سرطان_اصلاحات
https://twitter.com/Filsufak
خیلی ساده:
هر علمی در تلاش است باوری را به روش تجربی، اثبات کند.
باورهای جهانبینانه دو نوعاند:
یا بر بنیاد کفرأند و پیدایش تصادفی، یا مبتنی بر ایمانند و پیدایش هوشمندانه.
فیزیک موجود، تبیین پیدایش جهان بر اساس کفر است.
آیا #فیزیک_اسلامی که تبیینگر جهان قرآنی است محال است؟
https://twitter.com/Filsufak
بهعنوان یک پژوهشگر فلسفه و علم، و یک علمآموخته در بهترین دانشگاه کشور با بهترین نمرات میگویم:
هر کس از اساتید و بزرگان به شما گفت «علم، محصول اندیشهی خالص و بدون پیشفرض است» او را دروغگوترین و خائنترین یا بیسوادترین فرد در زندگی علمیتان لحاظ کنید!
#علم_دینی
https://twitter.com/Filsufak
◀️خواندن کتاب ‹ریاضیات زیبا›(1)،
✅برای پژوهشگران اقتصاد، قطعی و لازم و ضروری است؛
✅برای دوستانی که روی شبکهها و ارتباطات، از حیث فلسفی و نظری کار میکنند لازم است؛
✅برای دوستانی که به جامعهشناسی از حیث فهم کنش انسانها علاقهمندند ضروری است؛
✅اصلش هم که برای بچههای فیزیک است؛
◀️و اما از همه مهمتر:
✅بر دغدغهمندان اثبات منطقی #علم_دینی، واجب است؛
✅و برای آنها که مایلاند فرایند رساندن ‹ایده› به ‹دکترین› را عینیتر لمس کنند بهشدت مفید است.
🙏🏻ممنون از آقای محمدرضا جعفری عزیز، شکارچی کتاب اندیشکده، که این کتاب را از دریای کتابهای میدان انقلاب، صید کرد و به من، معرفی نمود. اگر مایل به مطالعهی این کتاب هستید لطفاً به انتشارات اندیشکده درخواست دهید تا با قیمتی پایینتر، آن را به صورت عمده تهیه و توزیع نماید. (77984181)
1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریهی بازیها و جستوجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394.
@Filsufak
✳️✳️عالم شگفتانگیز 1✳️✳️
✳️ما در جهانی عجیب و با ‹فیزیک›ی شگفتآور زندگی میکنیم؛ جهانی که نهتنها میتواند ‹حدسها و ذهنیات فیزیکال›مان بلکه حتی ‹گرایشها و باروهای ایمانی›مان را هم در خود هضم کرده و پوشش علمی دهد!
⏸حرف عجیبی است! مگر میشود جهان فیزیکال، بتواند باورها را نیز کاور کند؟ بله؛ و همین نکته، بنیاد ‹امکان تولید علوم متنوع، از #علم_سکولار تا #علم_دینی› است.
◀️با یک مثال دقیق، بحث را پیش خواهم برد:
❇️لطفاً لحظاتی به این پرسشها فکر کنید: زمان چیست؟ آیا زمان، امری است مستقل از حرکت؟ آیا زمان، امری است مستقل از ذهن؟
⏹تأمل فرمایید...
⏭ارسطو به ما یاد داد که زمان، اولاً تابعی است از حرکت، و اگر حرکتی وجود نداشته باشد، زمان موضوعیت ندارد؛ و ثانیا زمان هرگز امری جدای از انسان یا به اصطلاح او، ‹نفس شمارنده› نیست: زمان، شمارش آنات حرکت است توسط نفس؛ و ما برای حفظ شمارش زمان، آن را به آنات یک حرکت چرخشی و بزرگ، یعنی حرکت زمین، وصل کردهایم. اکنون سؤال دوم مطرح میشود: علم طبیعی چیست؟ آیا امری است مجزای از جهان؟ آیا امری است مجزای از نفس انسان؟
⏯بگذارید اینبار نیز رجوعی کنم به یونان: پرداخت متفکران یونان به مسألهی جهان، با دو اصطلاح صورت میگرفت: کاسموگونیا و کاسمولوگیا.
⬅️کاسموگونیا، ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و گِنِسیس (پیدایش). ‹جهانپیدایی› اما امری ورای انسان است؛ چه از لحظهی آغاز پیدایش که اصلا انسانی وجود نداشته است تا شاهد چگونگی پیدایش جهان باشد و چه بعد از آن، که اساساً انسان، دسترسی مستقیمی به چگونگی پیدایش جهان نداشته است.
⬅️کاسمولوگیا اما ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و لوگیا (شناخت/منطق)؛ از این رو، ‹جهانشناسی› اساساً و ماهیتاً امری است انسانی، که در فرایند آن، تمامی باورها و عقایدی که به آنها ایمان دارد و نظریاتی که آنها را درست میپندارد و بغضها و نفرتهایش از خیلی چیزها، و حبها و عشقهایش به بسیاری امور، همه و همه در شناختش از جهان، تأثیر میگذارند و به ذهن او جهت میدهند تا قوهی تفکر و منطقش، عالم را آنگونه خوانش کند قوهی قلب و تعقلش دوست میدارد! و این، حقیقتی است که در هیچ دانشگاه و حوزهی علمیهای به جوان دانشجوی ما نمیگویند نکند قداست ‹ساینس› نزد او خدشهدار شود!
◀️بر این مقدمات، همانگونه که ارسطو ‹زمان› را محصول عمل ترکیبی و مشارکت ‹نفس› و ‹جهان متحرک› میدانست، ‹کاسمولوژی› نیز علمی است محصول تعامل ‹ذهن› و ‹جهان›؛ بر این اساس، فیزیک مدرن، ماحصل خوانش اذهانی است ملحد، که زیرساختهای اتمی و زیراتمی جهان را اموری صرفاً مادی و مرده تلقی کرده و فرایند ترکیب و پیدایش جهان را نیز بر اساس تصادف، و بدون هیچ طرح پیشینی و هوشمندانهای، توصیف و تبیین کردهاند.
✳️حال سوال اینجاست که اگر پیشفرضهای بنیادین فیزیکدانان را مبتنی بر آموزههای دین اسلام و اخبار رسیده از فرایند خلقت، تغییر داده و عناصر بنیادین عالم (هرچه که هستند) را اموری زنده و صاحب عقل و اراده تلقی کنیم و تلاش نماییم قوانین ارادهی آنها و چگونگی دستورگیری و عوامل مؤثر بر آنها را از طریق پژوهشهای دقیق و تجربی، رصد و تبیین نماییم، آیا علمی که تولید میشود همین علم فیزیک موجود است یا علم #فیزیک_اسلامی؟
ادامه...
@Filsufak
✳️✳️عالم شگفتانگیز 2✳️✳️
❎اما مسأله اینجاست که چگونه ممکن است ‹یک جهان›، دارای ‹چند قانون› باشد؟ در پاسخ، به اعتقاد من، خداوند به طور شگفتانگیزی، قوانین این جهان را به شکل ‹لایههای پیاز› طراحی کرده است؛ و تاریخ علم، عبارت است از داستان سیر انسان از بیرونیترین لایهی پیاز، به سوی انکشاف اعماق و لایههای دورنی آن. اگر شما همانند یونانیان، در باب علت سقوط اشیاء، معتقد باشید که اجسام، دارای ‹حیّز طبیعی› هستند، به قوانینی از فیزیک و مکانیک دست مییابید که میزانی از پیشبینی را نیز به شما اعطاء میکنند. جلوتر که میروید ممکن است از حیز طبیعی دست بردارید و همانند دکارت، معتقد به نیروی فشاردهنده بر اجسام شوید و باز هم به قوانینی پیشگوییکننده برسید. جلوتر که بروید همانند نیوتن، علت سقوط را به نیروی کشندهی موجود در زمین و دیگر کرّات، نسبت میدهید و قوانین جدیدی از این برداشتتان استخراج میکنید. جلوتر که میروید به آینشتاین میرسید که مجدداً به ایدهی دکارتی بازمیگردد و نیرویی بیرونی که محصول انحنای فضاست را عامل چرخش کرّات به دور هم میپندارد و قوانین جدیدی را کشف و ارائه میکند. اما سؤال اینجاست:
⏺آیا برداشت آینشتاین از فیزیک جهان، قطعی است؟ آیا امکان ندارد با تغییر باورمان نسبت به بنیاد عالم، دیدگاهی جدید با قوانینی جدید ارائه کنیم؟ پاسخ به این سوال، برای هر فیلسوف علمی، بیشک مثبت است اما ما مسلمانان، متاسفانه فیلسوف علم مؤمنی که اینگونه بیندیشد و عمرش را بر بررسی مبانی فلسفی عالم حیّ و بنیاد ارادهمند عاقل زندهی عالم بگذارد و امکان فلسفی آن را تبیین نماید، و فیزیکدان مؤمنی که قوانین چنین موجودی را استخراج نماید نداریم!
⏹متاسفانه ما یکهزارم ایمانی که به ‹استیون هاوکینگ ملحد› داریم را به ‹محمد امین مسلمان› نداریم و حرفهای محمد از نظر ما، شعاراتی ماورایی و تخیلی است، نه حقایقی از کاسموگونیا، که میتوان یک کاسمولوگیای قوی و عمیق و دقیق را بر آنها بنیاد گذاشت!
#علم_دینی
@Filsufak
🔶به مناسبت تمسخر و فحشی که توسط یک جوان مومن سکولار با حجم زیادی محاسن و تصویری با بکگراند مسجد، در خصوص #فیزیک_اسلامی نثارم شد بر آن شدم تکملهای بر آن مطلب نوشته و مجدداً بر دیدگاه قبلیام تأکید نمایم شاید که در قلبهایی که به جای عرشالرحمن، عرش مدرنیته شدهاند و ذائقهشان به جک و جورج خو گرفته است کارگر اوفتد!
✳️خاطرتان باشد، در مطلب ‹عالم شگفتانگیز (https://t.me/Filsufak/633)›، از ‹حیثیّت ترکیبی علم› صحبت کردم و با ذکر مبحث ‹زمان از دیدگاه ارسطو›، نشان دادم که علم، محصول خوانش عالَم است توسط عالِم، و اینکه هیچ عالِمی، بدون ذهنیت نیست بلکه تمامی باورها و ایمانیات او بر خوانش و برداشتش از عالَم، تاثیر میگذارد. قبلاً در جلسهی 34 دورهی طرحریزی استراتژیک لقمان (@LoghmanSPC) مستندات محکمی در این باب، ارائه نموده بودم و از آن جمله، کارل پوپر (فیلسوف بزرگ علم در دورهی معاصر) را شاهد آوردم آنجا که میگفت «25 سال تلاش نمودم تا به دانشجویان بفهمانم که شما نمیتوانید بدون داشتن یک نظریه، به مشاهدهی عالَم بپردازید». اکنون در جهت تأییدات بیشتر، دیدگاه ‹تام زیگفرید› در کتاب ‹ریاضیات زیبا› را به آن مستندات میافزایم شاید در یقین موجود در قلبهای مؤمن به مدرنیته، ذرهای شک رسوخ کرده و جایی برای اندیشیدن در باب #علم_دینی برایشان باز شود.
◀️زیگفرید پس از بیان نکاتی در باب حیثیت ‹عینی (Objective)› و ‹ذهنی (Sunbective)› موجود در نظریهی احتمالات، مینویسد: «فلسفهها و نگرشهای مختلفی در علم وجود دارد؛ حقیقت این است که علم (برخلاف ریاضیات)، بر بنیادهای سخت و استوارِ احکام و قواعدِ تقلیلناپذیر، ساخته نشده است! ... علم از کتاب آشپزی بیرون نمیآید که دستورالعملهایی برای آشکارکردن رمزهای طبیعت فراهم کند، بلکه از مخلوطی از روشهایی نشأت میگیرد که هر یک به طریقی موفق به ارائهی تصویر قابل درکی از طبیعت میشوند [یعنی دقیقاً همان بحثی که ذیل ‹عالم شگفتانگیز› عرض نمودم و گفتم بسته به میزان فهم انسان در رسوخ به لایههای عمیق پیاز حقایق جهان، دانشمندان هر یک به روشی توانستهاند تبیینی از عالم و قوانین آن ارائه نمایند]. این دلیلی است بر اینکه چرا همهی علم، تجربه یا همهی علم، نظریه نیست بلکه اثر متقابل پیچیدهای از هر دو است.»(1) و این جملهی آخر بدین معناست که علم، نه صرفاً حاصل تجربه است و نه صرفاً حاصل نظریهپردازی ذهنی؛ بلکه همانطور که پوپر تصریح داشت، شما بر اساس نظریات و پیشفرضهایی که قبول دارید به مشاهدهی عالم روی میآورید و بر اساس همانها هم عالم را خوانش و فرمولبندی میکنید.
❇️اکنون مسأله را مجدداً بیان میکنم: آیا اگر پیشفرضهای بنیادین شما، یعنی ‹مادهی اولیهی شکلدهندهی جهان، چیزی نیست جز ماده و انرژی›، به پیشفرضی نظیر ‹مادهی اولیهی جهان عبارت است از امری زنده، ارادهمند، عاقل، صاحب اختیار اما مأمور› تغییر یابد، فیزیک شما همان فیزیک ‹هر عملی را عکسالعملی است مساوی در خلاف جهت آن› خواهد بود؟ آیا اگر اتفاقی که نمرود برای ابراهیم رقم زد امروز رخ میداد، فیزیک مدرن پاسخی برای ‹سرد و سلامت شدن آتش برای ابراهیم› داشت؟ یا این #فیزیک_اسلامی بود که میتوانست در باب ‹امکان کنسل شدن مأموریت موجودات عالم در صورت ارائهی دستوری جدید› صحبت کند و قوانین ارائهی دستورات را بر اساس ‹قول› بیان دارد؟
✳️و یک حرف نو: نهایت فیزیک مدرن، استخراج قوانین ‹عالَم مأموریت› است؛ و تنها فیزیک اسلامی است که میتواند از قوانین ‹عالم اراده› صحبت کند و چگونگی تغییر مأموریت را بر اساس ‹قول›، بیان نماید؛ عالم را نه نیرو و فشار و انرژی، بلکه قول و اراده، تغییر میدهد.
#علم_دینی
1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریهی بازیها و جستوجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394 ص263.
@Filsufak
دوستان گرامی،
علامت ‹؛› را تنهاوتنها جایی میتوانید استفاده کنید که:
اولا جمله تمام شده باشد؛
ثانیا جمله بعد، توضیح یا تکملهای باشد بر جملهی قبل؛ مانند:
مهدی خواهد آمد؛ همو که جهان را پر از عدل میکند.
یا: انقلابی باید بتواند فاخر و زیبا بنویسد؛ این خواستهی حضرت آقاست.
https://twitter.com/Filsufak