eitaa logo
فیلسوفک
147 دنبال‌کننده
0 عکس
9 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌عنوان یک پژوهشگر فلسفه و علم، و یک علم‌آموخته در بهترین دانشگاه کشور با بهترین نمرات می‌گویم: هر کس از اساتید و بزرگان به شما گفت «علم، محصول اندیشه‌ی خالص و بدون پیش‌فرض است» او را دروغگوترین و خائن‌ترین یا بی‌سوادترین فرد در زندگی علمی‌تان لحاظ کنید! https://twitter.com/Filsufak
◀️خواندن کتاب ‹ریاضیات زیبا›(1)، ✅برای پژوهشگران اقتصاد، قطعی و لازم و ضروری است؛ ✅برای دوستانی که روی شبکه‌ها و ارتباطات، از حیث فلسفی و نظری کار می‌کنند لازم است؛ ✅برای دوستانی که به جامعه‌شناسی از حیث فهم کنش انسان‌ها علاقه‌مندند ضروری است؛ ✅اصلش هم که برای بچه‌های فیزیک است؛ ◀️و اما از همه مهمتر: ✅بر دغدغه‌مندان اثبات منطقی ، واجب است؛ ✅و برای آن‌ها که مایل‌اند فرایند رساندن ‹ایده›‌ به ‹دکترین› را عینی‌تر لمس کنند به‌شدت مفید است. 🙏🏻ممنون از آقای محمدرضا جعفری عزیز، شکارچی کتاب اندیشکده، که این کتاب را از دریای کتاب‌های میدان انقلاب، صید کرد و به من، معرفی نمود. اگر مایل به مطالعه‌ی این کتاب هستید لطفاً به انتشارات اندیشکده درخواست دهید تا با قیمتی پایین‌تر، آن را به صورت عمده تهیه و توزیع نماید. (77984181) 1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریه‌ی بازی‌ها و جست‌وجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394. @Filsufak
✳️✳️عالم شگفت‌انگیز 1✳️✳️ ✳️ما در جهانی عجیب و با ‹فیزیک›ی شگفت‌آور زندگی می‌کنیم؛ جهانی که نه‌تنها می‌تواند ‹حدس‌ها و ذهنیات فیزیکال›‌مان بلکه حتی ‹گرایش‌ها و باروهای ایمانی›مان را هم در خود هضم کرده و پوشش علمی دهد! ⏸حرف عجیبی است! مگر می‌شود جهان فیزیکال، بتواند باورها را نیز کاور کند؟ بله؛ و همین نکته‌، بنیاد ‹امکان تولید علوم متنوع، از تا › است. ◀️با یک مثال دقیق، بحث را پیش خواهم برد: ❇️لطفاً لحظاتی به این پرسش‌ها فکر کنید: زمان چیست؟ آیا زمان، امری است مستقل از حرکت؟ آیا زمان، امری است مستقل از ذهن؟ ⏹تأمل فرمایید... ⏭ارسطو به ما یاد داد که زمان، اولاً تابعی است از حرکت، و اگر حرکتی وجود نداشته باشد، زمان موضوعیت ندارد؛ و ثانیا زمان هرگز امری جدای از انسان یا به اصطلاح او، ‹نفس شمارنده› نیست: زمان، شمارش آنات حرکت است توسط نفس؛ و ما برای حفظ شمارش زمان، آن را به آنات یک حرکت چرخشی و بزرگ، یعنی حرکت زمین، وصل کرده‌ایم. اکنون سؤال دوم مطرح می‌شود: علم طبیعی چیست؟ آیا امری است مجزای از جهان؟ آیا امری است مجزای از نفس انسان؟ ⏯بگذارید این‌بار نیز رجوعی کنم به یونان: پرداخت متفکران یونان به مسأله‌ی جهان، با دو اصطلاح صورت می‌گرفت: کاسموگونیا و کاسمولوگیا. ⬅️کاسموگونیا، ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و گِنِسیس (پیدایش). ‹جهان‌پیدایی› اما امری ورای انسان است؛ چه از لحظه‌ی آغاز پیدایش که اصلا انسانی وجود نداشته است تا شاهد چگونگی پیدایش جهان باشد و چه بعد از آن، که اساساً انسان، دسترسی مستقیمی به چگونگی پیدایش جهان نداشته است. ⬅️کاسمولوگیا اما ترکیبی بود از کاسموس (جهان) و لوگیا (شناخت/منطق)؛ از این رو، ‹جهان‌شناسی› اساساً و ماهیتاً امری است انسانی، که در فرایند آن، تمامی باورها و عقایدی که به آن‌ها ایمان دارد و نظریاتی که آن‌ها را درست می‌پندارد و بغض‌ها و نفرت‌هایش از خیلی چیزها، و حب‌ها و عشق‌هایش به بسیاری امور، همه و همه در شناختش از جهان، تأثیر می‌گذارند و به ذهن او جهت می‌دهند تا قوه‌ی تفکر و منطقش، عالم را آن‌گونه خوانش کند قوه‌ی قلب و تعقلش دوست می‌دارد! و این، حقیقتی است که در هیچ دانشگاه و حوزه‌ی علمیه‌ای به جوان دانشجوی ما نمی‌گویند نکند قداست ‹ساینس› نزد او خدشه‌دار شود! ◀️بر این مقدمات، همان‌گونه که ارسطو ‹زمان› را محصول عمل ترکیبی و مشارکت ‹نفس› و ‹جهان متحرک› می‌دانست، ‹کاسمولوژی› نیز علمی است محصول تعامل ‹ذهن› و ‹جهان›؛ بر این اساس، فیزیک مدرن، ماحصل خوانش اذهانی است ملحد، که زیرساخت‌های اتمی و زیراتمی جهان را اموری صرفاً مادی و مرده تلقی کرده و فرایند ترکیب و پیدایش جهان را نیز بر اساس تصادف، و بدون هیچ طرح پیشینی و هوشمندانه‌ای، توصیف و تبیین کرده‌اند. ✳️حال سوال این‌جاست که اگر پیش‌فرض‌های بنیادین فیزیک‌دانان را مبتنی بر آموزه‌های دین اسلام و اخبار رسیده از فرایند خلقت، تغییر داده و عناصر بنیادین عالم (هرچه که هستند) را اموری زنده و صاحب عقل و اراده تلقی کنیم و تلاش نماییم قوانین اراده‌ی آن‌ها و چگونگی دستورگیری و عوامل مؤثر بر آن‌ها را از طریق پژوهش‌های دقیق و تجربی، رصد و تبیین نماییم، آیا علمی که تولید می‌شود همین علم فیزیک موجود است یا علم ؟ ادامه... @Filsufak
✳️✳️عالم شگفت‌انگیز 2✳️✳️ ❎اما مسأله این‌جاست که چگونه ممکن است ‹یک جهان›، دارای ‹چند قانون› باشد؟ در پاسخ، به اعتقاد من، خداوند به طور شگفت‌انگیزی، قوانین این جهان را به شکل ‹لایه‌های پیاز› طراحی کرده است؛ و تاریخ علم، عبارت است از داستان سیر انسان از بیرونی‌ترین لایه‌ی پیاز، به سوی انکشاف اعماق و لایه‌های دورنی آن. اگر شما همانند یونانیان، در باب علت سقوط اشیاء، معتقد باشید که اجسام، دارای ‹حیّز طبیعی› هستند، به قوانینی از فیزیک و مکانیک دست می‌یابید که میزانی از پیش‌بینی را نیز به شما اعطاء می‌کنند. جلوتر که می‌روید ممکن است از حیز طبیعی دست بردارید و همانند دکارت، معتقد به نیروی فشاردهنده بر اجسام شوید و باز هم به قوانینی پیش‌گویی‌کننده برسید. جلوتر که بروید همانند نیوتن، علت سقوط را به نیروی کشنده‌ی موجود در زمین و دیگر کرّات، نسبت می‌دهید و قوانین جدیدی از این برداشت‌تان استخراج می‌کنید. جلوتر که می‌روید به آینشتاین می‌رسید که مجدداً به ایده‌ی دکارتی بازمی‌گردد و نیرویی بیرونی که محصول انحنای فضاست را عامل چرخش کرّات به دور هم می‌پندارد و قوانین جدیدی را کشف و ارائه می‌کند. اما سؤال این‌جاست: ⏺آیا برداشت آینشتاین از فیزیک جهان، قطعی است؟ آیا امکان ندارد با تغییر باورمان نسبت به بنیاد عالم، دیدگاهی جدید با قوانینی جدید ارائه کنیم؟ پاسخ به این سوال، برای هر فیلسوف علم‌ی، بی‌شک مثبت است اما ما مسلمانان، متاسفانه فیلسوف علم مؤمنی که این‌گونه بیندیشد و عمرش را بر بررسی مبانی فلسفی عالم حیّ و بنیاد اراده‌مند عاقل زنده‌ی عالم بگذارد و امکان فلسفی آن را تبیین نماید، و فیزیکدان مؤمنی که قوانین چنین موجودی را استخراج نماید نداریم! ⏹متاسفانه ما یک‌هزارم ایمانی که به ‹استیون هاوکینگ ملحد› داریم را به ‹محمد امین مسلمان› نداریم و حرف‌های محمد از نظر ما، شعاراتی ماورایی و تخیلی است، نه حقایقی از کاسموگونیا، که می‌توان یک کاسمولوگیای قوی و عمیق و دقیق را بر آن‌ها بنیاد گذاشت! @Filsufak
🔶به مناسبت تمسخر و فحشی که توسط یک جوان مومن سکولار با حجم زیادی محاسن و تصویری با بک‌گراند مسجد، در خصوص نثارم شد بر آن شدم تکمله‌ای بر آن مطلب نوشته و مجدداً بر دیدگاه قبلی‌ام تأکید نمایم شاید که در قلب‌هایی که به جای عرش‌الرحمن، عرش مدرنیته شده‌اند و ذائقه‌شان به جک و جورج خو گرفته است کارگر اوفتد! ✳️خاطرتان باشد، در مطلب ‹عالم شگفت‌انگیز (https://t.me/Filsufak/633)›، از ‹حیثیّت ترکیبی علم› صحبت کردم و با ذکر مبحث ‹زمان از دیدگاه ارسطو›، نشان دادم که علم، محصول خوانش عالَم است توسط عالِم، و این‌که هیچ عالِمی، بدون ذهنیت نیست بلکه تمامی باورها و ایمانیات او بر خوانش و برداشتش از عالَم، تاثیر می‌گذارد. قبلاً در جلسه‌ی 34 دوره‌ی طرح‌ریزی استراتژیک لقمان (@LoghmanSPC) مستندات محکمی در این باب، ارائه نموده بودم و از آن جمله، کارل پوپر (فیلسوف بزرگ علم در دوره‌ی معاصر) را شاهد آوردم آنجا که می‌گفت «25 سال تلاش نمودم تا به دانشجویان بفهمانم که شما نمی‌توانید بدون داشتن یک نظریه، به مشاهده‌ی عالَم بپردازید». اکنون در جهت تأییدات بیشتر، دیدگاه ‹تام زیگفرید› در کتاب ‹ریاضیات زیبا› را به آن مستندات می‌افزایم شاید در یقین موجود در قلب‌های مؤمن به مدرنیته، ذره‌ای شک رسوخ کرده و جایی برای اندیشیدن در باب برایشان باز شود. ◀️زیگفرید پس از بیان نکاتی در باب حیثیت ‹عینی (Objective)› و ‹ذهنی (Sunbective)› موجود در نظریه‌ی احتمالات، می‌نویسد: «فلسفه‌ها و نگرش‌های مختلفی در علم وجود دارد؛ حقیقت این است که علم (برخلاف ریاضیات)، بر بنیادهای سخت و استوارِ احکام و قواعدِ تقلیل‌ناپذیر، ساخته نشده است! ... علم از کتاب آشپزی بیرون نمی‌آید که دستورالعمل‌هایی برای آشکارکردن رمزهای طبیعت فراهم کند، بلکه از مخلوطی از روش‌هایی نشأت می‌گیرد که هر یک به طریقی موفق به ارائه‌ی تصویر قابل درکی از طبیعت می‌شوند [یعنی دقیقاً همان بحثی که ذیل ‹عالم شگفت‌انگیز› عرض نمودم و گفتم بسته به میزان فهم انسان در رسوخ به لایه‌های عمیق پیاز حقایق جهان، دانشمندان هر یک به روشی توانسته‌اند تبیینی از عالم و قوانین آن ارائه نمایند]. این دلیلی است بر اینکه چرا همه‌ی علم، تجربه یا همه‌ی علم، نظریه نیست بلکه اثر متقابل پیچیده‌ای از هر دو است.»(1) و این جمله‌ی آخر بدین معناست که علم، نه صرفاً حاصل تجربه است و نه صرفاً حاصل نظریه‌پردازی ذهنی؛ بلکه همان‌طور که پوپر تصریح داشت، شما بر اساس نظریات و پیش‌فرض‌هایی که قبول دارید به مشاهده‌ی عالم روی می‌آورید و بر اساس همان‌ها هم عالم را خوانش و فرمول‌بندی می‌کنید. ❇️اکنون مسأله را مجدداً بیان می‌کنم: آیا اگر پیش‌فرض‌های بنیادین شما، یعنی ‹ماده‌ی اولیه‌ی شکل‌دهنده‌ی جهان، چیزی نیست جز ماده و انرژی›، به پیش‌فرضی نظیر ‹ماده‌ی اولیه‌ی جهان عبارت است از امری زنده، اراده‌مند، عاقل، صاحب اختیار اما مأمور› تغییر یابد، فیزیک شما همان فیزیک ‹هر عملی را عکس‌العملی است مساوی در خلاف جهت آن› خواهد بود؟ آیا اگر اتفاقی که نمرود برای ابراهیم رقم زد امروز رخ می‌داد، فیزیک مدرن پاسخی برای ‹سرد و سلامت شدن آتش برای ابراهیم› داشت؟ یا این بود که می‌توانست در باب ‹امکان کنسل شدن مأموریت موجودات عالم در صورت ارائه‌ی دستوری جدید› صحبت کند و قوانین ارائه‌ی دستورات را بر اساس ‹قول› بیان دارد؟ ✳️و یک حرف نو: نهایت فیزیک مدرن، استخراج قوانین ‹عالَم مأموریت› است؛ و تنها فیزیک اسلامی است که می‌تواند از قوانین ‹عالم اراده› صحبت کند و چگونگی تغییر مأموریت را بر اساس ‹قول›، بیان نماید؛ عالم را نه نیرو و فشار و انرژی، بلکه قول و اراده، تغییر می‌دهد. 1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریه‌ی بازی‌ها و جست‌وجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394 ص263. @Filsufak
✳️ چگونه ممکن است؟ بخش یکم✳️ ❎‹علم› بماهو ‹علم›، بی‌شک امری مستقل، نظیر نفس ‹انسان معلق در هوا›ی(1) ابن‌سینا نیست؛ همچنین بی‌شک ‹درخت دانش دکارتی› هم نیست که به تعبیر هایدگر، ریشه در زمین وجود نداشته باشد!(2) متاسفانه دانشجوی ما نمی‌داند و اساتیدمان نیز اگر بدانند امتناع دارند یا کفر می‌ورزند (می‌پوشانند) از تبیین این نکته‌ی بنیادین که علم، نه مثل ‹نفس ابن‌سینایی›، استقلال وجودی دارد و نه مثل ‹درخت دانش دکارتی› می‌توان آن را بدون تبیین خاک و وادی و ساحتی که در آن روییده است فهمید و فهماند. ◀️هایدگر به ما یاد داد که حتی ریشه‌های متافیزیکال درخت دانش نیز، بنیاد رویش شاخه‌های علوم نبوده و نیستند؛ «متافیزیک، خاک خود را فراموش کرده است. ریشه، در خاک گم می‌شود و خود را فراموش می‌کند و خاک که بالندگی ریشه از اوست با آنکه ریشه را فراگرفته است اما از تیررس آن مخفی می‌ماند»(3) و اگرچه شاید در خود غرب، دیگر فیلسوفی نباشد که دم از ‹اطلاق ساینس› یا ‹ریشه در منطق محض داشتن ساینس› بزند این‌جا در ایران اسلامی ما اما حتی اگر ولیّ جامعه توصیه کند به لزوم تولید ، از حاکم تا حکیم، درخواستش را ‹تمنای محال› تلقی کرده(4) و جلویش می‌ایستند(5) در حالی که آن اولی، حتی سوادی هم در این باب ندارد و به تعبیر استاد رحیم‌پور ازغدی، حتی نام فیلسوفان علم را هم نمی‌شناسد!(6) و این است وضعیت واماندگی بزرگان ما! اما بدانند که راه برون‌رفت از این وضعیت و تلاش برای سربرآوردن ، برای نسل جوان، راهی است روشن. ❇️اگر علم، واجد ریشه‌های متافیزیکال و خاک پارادایم خود است، عبارت است بیان روشی که فرایند و ملزومات تولید را فراهم کند؛ این فرایند عبارت است از سه گام اساسی در حرکت از وحی به عقل و در نهایت به تجربه. (1) ابن سینا، رساله نفس، با مقدمه و حواشی و تصحیح دکتر موسی عمید، نشر دانشگاه بوعلی سینا، همدان، سال۱۳۸۸ ه ش، چاپ دوم، ص ۱. (2) https://b2n.ir/085135 (3) هایدگر: متافیزیک چیست؟ ترجمه سیاوش جمادی، ققنوس، 1383، ص 134. همچنین ببینید: سید محمد چاوشی: بنیاد فلسفه بر اساس تفکر هگل. نامه مفید، 1386، شماره 62. ص 48. نیز ببیند: علی ربانی گلپایگانی: مارتین هایدگر و هرمنوتیک فلسفی. کلام اسلامی، 1381، شماره 43. (4) http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/97589 (5) http://sazandeginews.com/News/340 (6) https://b2n.ir/343715 @Filsufak
✳️ چگونه ممکن است؟ بخش دوم✳️ ❇️گام نخست: احیای علم کلام ◀️علم کلام یکی از علوم اسلامی است که درباره عقاید اسلامی یعنی آنچه از نظر اسلام باید به آنها اعتقاد داشت بحث می‌کند(6) و چون معارف اعتقادی در منابع اصلی دین به صورت منظم مطرح نشده، وظیفه‌ی علم کلام و متکلمین، این است که با استفاده از متد و روش علمی خود، همه‌ی آن مباحث را به خوبی شناسایی کرده و آن را به صورت نظام‌مند طرح و تبیین کنند. بر این اساس، برای مثال در وادی تولید علم روان‌شناسی اسلامی، گام نخست، عبارت است از بررسی کلامی آیات و روایات، و استخراج ساحت‌ها و حالت‌ها و قوه‌های نفس انسان، و سپس تبیین روابط علّی میان آن‌ها و در نهایت، ارائه‌ی نقشه‌ی انسان از دیدگاه اسلام.(7) بر این اساس، علم کلام، موضع پاسخ به ‹چیستی› یک مسأله است. (6) مطهری، مرتضی، آشنائی با علوم اسلامی، بخش کلام، ص۱۷، انتشارات اسلامی، قم. (7) برای تبیین بیشتر این مثال، ر.ک: استاد حسن عباسی، دوره‌ی کلبه کرامت، روی‌کرد انسان‌مدار. @Filsufak
✳️ چگونه ممکن است؟ بخش سوم✳️ ❇️گام دوم: احیای فلسفه ◀️برای جلوگیری از این شائبه که منظورم از فلسفه، یعنی بررسی مجدد مسائل مطروحه در فلسفه‌ی اسلامی، برداشتم از این دانش را بدون ارجاع به هیچ منبعی، توضیح می‌دهم: اگر در وادی کلام، تماماً بر بنیاد وحی و اخبار رسیده از غیب، چیستی دیدگاه اسلام را در وادی هر علم، روشن کردیم، این‌جا اما جایگاه فلسفه، وظیفه‌مان پاسخ به ‹چرائی› آن ‹چیستی›، بر پایه‌ی منطق و تفکر صِرف و بدون کوچکترین ارجاع یا استنادی به نقل، اعم از احادیث و قرآن است. با این توضیح، اکنون می‌توانم از فلسفه‌ی اسلامی یاد کنم به عنوان تلاشی عظیم در ارائه‌ی پاسخ‌های منطقی به بسیاری از موضوعات دین؛ مباحث سنگین ابن‌سینای بزرگ و ابرنابغه‌ی را بخوانید در پاسخ به مسائلی نظیر اثبات وجود خدا و یگانگی او و رد هرگونه شریک برای او؛(8) و نیز تلاش‌هایش برای تبیین منطقی فرایند خلقت افلاک (که البته چون چیستی‌اش از کلام یونانی به دست آن‌ها رسید، غلط بود)؛ و نیز تلاش‌های سهروردی را برای تبیین نظام خلقت مبتنی بر ساختار طبقات انوار؛ و نیز زحمات ملاصدرا را در حل معضل بزرگ حدوث و قدم، و اثبات وحدت خدا و تبیین فرایند خلقت و رجعت و معاد از طریق وحدت تشکیکی وجود و اسفار اربعه. بر همین منوال و در عالم غربی، هگل، بزرگ فیلسوف آلمانی را به یاد آورید؛ او در نوجوانی، طلبه‌ی مسیحیت بود و مسائل الهیاتی‌اش بعدها صبغه‌ی فلسفی پیدا کرد و «تمام فلسفه‌ی او در جهت حل همان مشکل، ایجاد شد.» (9) «هگل ایمان را وارد حوزه‌ی عقل می‌کند ... [و] با وارد کردن بحث ایمان به حوزه‌ی عقل، دین مسیح را عقلانی کرد.»(10) و برای این کار، از اصل عدم تناقض آغاز کرد و وجود را از دل عدم بیرون آورد و از طریق گایست، آن را تا دولت نهایی (که ای بسا همان دولت کریمه‌ی مسیح بود) پیش برد! بر این اساس، دومین گام برای تولید علم دینی، ارائه‌ی پاسخی منطقی به ‹چرایی› و گاه ‹چگونگی› دیدگاه شرع مقدس در باب موضوع مورد بحث می‌باشد. (8) ر.ک: ابن‌سینا: ابن سینا، برهان شفاء، ترجمه و شرح محمدتقى مصباح یزدى، چ اول، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر 1373؛ همچنین: ابن سینا، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانى، چ اول، تهران، انتشارات موسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل با همکارى دانشگاه تهران، 1363؛ نیز: ابن سینا، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق، حسن‌زاده الاملى، چ اول، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه، 1376؛ نیز: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، شرح و توضیح: احمد بهشتى، چ اول، تهران، موسسه فرهنگى آرایه، 1375، نمط چهارم. (9) دکتر غلامرضا نقوی: متافیزیک و سیاست. مجله علوم سیاسی دانشگاه آزاد کرج، 1388، شماره 8. (10)دکتر حسین بشیریه: عقل در سیاست. تهران، نشر معاصر، 1383، ص 60. @Filsufak
✳️ چگونه ممکن است؟ بخش چهارم✳️ ❇️گام سوم: احیای علم تجربی: ◀️در قرون هشتم تا سیزدهم م. بیشترین حجم و میزان از تحقیقات تجربی و آزمایشگاهی، توسط ما مسلمانان در ، انجام می‌شد؛ از بزرگترین ستاره‌شناسان و منجمان گرفته تا بنیانگذاران جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی تا پرکارتین جغرافی‌دانان و تاریخ‌دانان، تا قوی‌ترین ریاضی‌دانان و فیزیک‌دانان تا بنیان‌گذاران علم شیمی، همه و همه، ما مسلمانان بودیم و این همه، تنها یک دلیل داشت: کلام و فلسفه، سر جای خودشان بودند؛ و به تعبیر بهتر و دقیق‌تر، ‹تفکر› موضوعیت داشت و ما می‌اندیشیدم. جابربن‌حیان، (که من به جِد معتقدم علم شیمی مدرن را لاوازیه از او دزدیده است همان‌طور که دکارت‌شان که نگرش ریاضی به عالم را با مثال ‹شمع›ش بنا گذاشت آن را از ابن‌سینای ما دزدید و هیچ حرفی از سندش نزد)، با دریافت حقایق از امام صادق (ع)، مطالعات عظیمی را در باب ساخت مواد و مقادیر ترکیب آن‌ها انجام داد؛ تا این‌که ضربه‌ای کاری، توسط دو کس، کمر تمدن اسلامی را شکست. ⏹نخست ابوحامد محمد غزالی؛ همو که در اوج جنگ‌های صلیبی و طرح‌ریزی استراتژیک یهود برای نابودی مسلمانان، در بیت‌المقدس زندگی می‌کرد اما حتی یک خط در مکتوباتش علیه این حرکت یهود ننوشت؛ و همین شخص که لعن بر شیعیان را جایز می‌دانست اما لعن بر یزید را حرام اعلام کرد(11) همین شخص بود که به دلیل یا به بهانه‌ی زهدگرایی و فقه‌گرایی خشک‌مذهبش، با نوشتن کتاب ‹تهافت الفلاسفه›، ابن‌سینای بزرگ را در سه مسأله‌ی فلسفی در باب خدا و جهان، تکفیر کرد و بدین‌ترتیب، کمر تفکر را در عالم اسلامی شکاند طوری که تا قرن‌ها بعد، علی‌رغم تلاش‌های سنگین ابن‌رشد و خواجه نصیرالدین طوسی، فلسفه کمر راست نکرد! از دیگر سو «شکست غرب دنیای اسلام در برابر صلیبیون به ویژه در جنگ اول و چهارم صلیبی، و شکست شرق اسلامی در برابر مغول اندکی پس از آن، فتوری در جامعه به وجود آورد که متفکران را به سمت بی‌ارزشی دنیا و تصوف و عرفان فردی سوق داد»(12) و یکی از زمینه‌سازان اصلی آن، محی‌الدین‌بن‌عربی بود که از ناکجا‌آباد ظاهر شد و عرفان نظری را به جهان اسلام معرفی کرد و «یکی از ویژگی‌های تصوف در این دوره، تأثیر عظیم ابن‌عربی بر تصوف ایرانی از قرن هفتم به بعد است»!(13) بگذریم. (11) ابو حامد محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ سوم، ج۳، ص۱۲۴. (12) استاد مجید ضیایی در گفت‌وگو با نگارنده. (13) http://falsafetarbiyat.blogfa.com/post/18 @Filsufak
✳️ چگونه ممکن است؟ بخش پنجم✳️ ✅به هر تقدیر، امروز وقت گله و شکایت نیست و اگر می‌نویسیم، بدین دلیل است که عبرت بگیریم و بدین جهت است که گذشته، چراغ راه آینده است و باید بدانیم که احیای عصر طلایی و عبور از تقلید علمی و رسیدن به مقام تولید علم بر پایه‌ی تعالیم دینی، نیازمند احیای علم کلام است و فلسفه. غرب با عبور از اسنشیالیزم و حتی ساختارگرایی (که لااقل وجهی از ذات‌گرایی داشت) و نیل به پراگماتیزم، قطعاً در حال رسیدن به پوچی است چرا که دیگر حتی از ‹چیستی› یک امر هم نمی‌پرسد بلکه معیار را به فانکشنالیزم داده است و تماماً از کارکردهای آن سؤال می‌کند و این که آیا عمل می‌کند یا نه! دیگر مهم نیست حقیقت چیست بلکه مهم این است که شما به فرمول یا دستوری برسید که عمل کند؛ نه از کجا آمدنش مهم است و نه چیستی‌اش؛ فقط چگونگی‌اش و دستور و فرمولش روشن باشد و بتواند صحت تجربی را در آزمایش، اخذ نماید؛ مثل تئوری‌های بی‌بنیاد موفقیت، که نه چیستی و چهارچوب نظری‌‌شان معلوم است و نه چرایی‌شان؛ بلکه فقط قابلیت بکارگیری و عمل دارند! و در همین نقطه است که به خواست خدا و تلاش نسل جوان، نگاهی نو از میان دو چیز سر بر خواهد آورد: از میان واماندگی حکیمان و حاکمان غرب‌پرست، و درماندگی ساینتیست‌ها و فیلسوفان ملحد! ❇️جمع‌بندی: تولید نیازمند احیای علم کلام است و بازتعریف مسائل فلسفه و احیای رویکرد تجربی. اگر گام‌های یکم و دوم، با تحقیق و به درستی و دقت برداشته شوند دانشمندان اسلامی به زودی خواهند توانست قوانینی بسیار کارآمدتر و موسع‌تر برای مراوده با عوالم وجود، استخراج نمایند. ان‌شاءالله @Filsufak