eitaa logo
فیلسوفک
141 دنبال‌کننده
0 عکس
9 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر دین را مجموعه‌ای از حدود و صغور و بایدها و نبایدهایی بدانیم که مکلف شده‌ایم آن‌ها را در زندگی خود رعایت کنیم تا به غایت خلقت یعنی سعادت، نائل شویم، سریال رهایم نکن، با جمله‌ای که جمیله‌ (نویسنده) در سکانس‌های پایانی آن، که لحظات ارائه‌ی پیام سریال بود، از زبان فرناز به مخاطب القا کرد، بنیاد دین را زد: «در زندگی، هیچ بایدی وجود ندارد؛ آن‌گونه زندگی کن که دوست داری»! (قسمت آخر، دقیقه‌ی 10:35) تلاش نموده‌ام در فایل پیوست، این رخداد را تحلیل و آسیب‌شناسی کنم؛ لطفاً مطالعه بفرمایید و بازنشر دهید و در تکمیل (یا نقد) آن مطلب بنویسید تا جلوی نفوذ لیبرالیست‌هایی همچون جمیله دارالشفایی به صداوسیما گرفته شود و قلب و روح امت، جولانگاه انحراف‌های فکری آن‌ها نگردد.
❇️چند وقتی است به موضوعی بنیادی در باب ‹تسخیر› می‌اندیشم. قرآن تأیید می‌کند که خداوند، جهان را مسخَّر انسان قرار داده است؛ اما پرسش اساسی این است که این تسخیر، از چه گیت‌وی و با چه استراتژی‌ای محقق می‌شود؟ پاسخ به این پرسش، در واقع بنیاد علم مدرن را به چالش خواهد کشید و اساسی نو برای علم دینی، تمهید خواهد کرد. ⏸ایده‌ی تسخیر، واجد سه بُعد است: وجه نخستش مربوط است به این‌که «انسان را چه بدانید و چه قدرت و موقعیتی در جهان برای او لحاظ کنید!»؛ وجه دومش به پاسخ‌تان به این سوال می‌گردد که «جهان، واجد چه ساختاری است و چگونه و تا کجا از شما فرمان می‌برد؟»؛ و وجه سومش به مباحث جدیدی که غربی‌ها ذیل ‹مباحث موفقیت› مطرح کرده‌اند برمی‌گردد و این پرسش را واکاوی می‌کند که «نسبت روح یا ذهن یا اراده‌ی انسان با جهان چیست و چگونه سیطره را محقق می‌کند؟». ◀️تلاش می‌کنم در روزهای آتی، طی چند متن کوتاه،‌ این ایده را با شما در میان بگذارم. @Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (1)❇️ ◀️پیش‌گفتار: اگر در پارادایم عرفانی، قاعده‌ی استراتژیک «من عرف نفسه فقد عرف ربه» را داریم که شناخت خدا را منوط به شناخت انسان می‌کند،(1) در پارادایم فلسفی نیز حتی نزد فیلسوفان ملحدی نظیر دیوید هیوم، مبدأ و منتهای تمامی تلاش‌های بشری، رسیدن به ‹علم‌الانسان› است؛ او می‌نویسد: «در تلاش برای توصیف اصول طبیعت انسان، ما سیستم پیچیده‌ای از از علوم را طراحی می‌کنیم»؛(2) و این نگرش‌ها بدین دلیل است که ‹انسان›، معیار خوانش ‹عالم› است؛ از شناخت خالق تا شناخت خلق. حقیر قصد ندارم به این وادی بنیادین معرفت ورود کنم بلکه صرفاً تلاش می‌کنم ذهن شما را با دو روی‌کرد بنیادین به انسان، آشنا نمایم: 1️⃣مقدمه‌ی یکم: تفاوت انسان از حیوان: لطفاً اندکی بر پاسخ به این سوال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» تأمل کنید؛ ...؛ لطفاً خودتان بیندیشید و از مطالعه یا واکاوی پاسخ‌های کهنه‌ی فلسفه‌ی یونان و اسلامی نظیر «من صاحب نطق و فکرم اما حیوان، غریزی عمل می‌‌کند!» اجتناب کنید چرا که گاه، حیوانات خیلی بهتر از ما، حتی ریاضیات را محاسبه می‌کنند و این اثبات شده است؛(3) اگر این‌گونه نیست پس تفاوت در چیست؟ ... شاید این پرسش، کمک‌کننده باشد: «یک حیوان در موقعیت خطر، و برای بقاء خود چه می‌کند؟» پاسخ این است: شاید به ده‌ها راه و شیوه از خود محافظت کند اما همگی در یک چیز مشترکند: هیچ حیوانی برای بقاء، بر چیزی غیر از خود تکیه نمی‌کند و با تمسک به داشته‌هایش (چنگال / سرعت / همرنگی / و ...) از پسِ امورات خود برمی‌آید؛ درحالی‌که انسان، تقریباً در هیچ زمینه‌ای بر خود تکیه نمی‌کند! (1) http://jpll.ui.ac.ir/article_16464.html (2) تام سیگفرید: ریاضیات زیبا؛ ترجمه‌ی مهدی صادقی، تهران، نشر نی، 1391، ص33. (3) تام سیگفرید در فصل چهارم کتاب فوق، به خوبی این مطلب را نشان داده است. @Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (2)❇️ 2️⃣مقدمه‌ی دوم: انسان خودهیچ‌پندار با شکل‌گیری رنسانس در غرب، فیلسوفان کم‌کم بدین سو گرایش یافتند که انسان، تنها حیوانی است که خود، هیچ ندارد و برای بقاء، دست‌به‌دامن ‹بیرون‌ازخود› می‌شود و تنها اوست که طبیعت را شکنجه می‌کند و درختان را می‌بُرد و حیوانات را می‌دَرد تا برای خود، ابزار و خانه و لباس تهیه کند! و از این رو، از آن دوره، «انسان، حیوان ابزارساز» نامیده شد؛(4) و شاید همین نگاه بود که هایدگر را بدین نتیجه رساند که بنای فلسفه‌اش را بر ‹اگزیستانس› نهد: انسان همچون ‹موجودِ ازخودبرون‌شونده› که «بنا بر آنچه که انتخاب می‌کند به خود هویت می‌بخشد و تعیّن خود را در پرتاب‌شدن به سوی امکانات، ایجاد می‌کند»(5) و از همین رو می‌توانم در یک جمله بگویم تمدن غرب مدرن، اجتماع موجوداتی است بی‌هویت و خودهیچ‌پندار که با Exکردن از طریق تکنولوژی به سوی طبیعت، بر آن مسلط شده‌اند و مجبورش کرده‌اند به انجام آنچه خود می‌خواهند؛ و این است پارادایم اجبار، که بنیادش خروج انسان است از خود، و ایجاد فشار و تولید نیرو و زدن ضربه بر طبیعت، برای تن دادن طبیعت به خواست او. (4) https://b2n.ir/743469 (5) مدخل فلسفه‌ی غربی معاصر (تقریرات دکتر محمود خاتمی)، نشر علم، 1391، ص116 @Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (3)❇️ 3️⃣مقدمه‌ی سوم: انسان خلیفﺔ‌الله در مقابل انسان‌شناسی مدرن، در پارادایم اسلامی، انسان بر فطرت خدا آفریده شده (6) و خلیفه‌ی خدا روی زمین معرفی شده است.(7) بر این اساس، برای فهم جایگاه و قدرت انسان بر زمین، باید در استدلالی قیاسی، رابطه‌ی خدا با مخلوقات را روشن کرد تا در قیاس با آن، رابطه و نسبت و قدرت انسان نیز با مخلوقات، روشن گردد. ✳️وقتی فرایند خلقت را از دیدگاه قرآن بررسی می‌کنیم، به طرزی باورنکردنی، تمامی پیش‌فرض‌های علمی ما در حوزه‌ی فیزیک مدرن بهم‌می‌ریزد! لطفاً دقت داشته باشید که فیزیک مدرن، ادامه‌ی فلسفه‌ی یونان باستان است. یونانیان، آرخه یا مبادی عالم را چهار عنصر آب، خاک، هوا و آتش می‌دانستند اما امروز آن مبادی به 118 عنصر رسیده‌اند و در فیزیک جدیدتر نیز به جای اتم‌ها، با سه ذره‌ی بنیادی‌تر الکترون، پروتون و نوترون مواجه‌ایم و باز در فرضیات جدیدتر، با کوارک‌ها، و باز هم جدیدتر با ریسمان‌ها یا امواج انرژی طرف هستیم. نکته‌ی مهم این‌جاست که در فیزیک مدرن، علاوه بر تمامی ذرات و اتم‌ها، حتی انرژی نیز حالتی از ماده است؛ اما در دیگر سو در فیزیک نظری اسلامی، اساساً پیش‌فرض یونانی ‹نگرش فوزیکال و مادی به عالم›، غلط محسوب می‌شود. (6) قرآن: الروم، آیه‌ی 30. (7) قرآن: البقره، آیه‌ی 30. @Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (4)❇️ ❇️آنگاه که خدا، خلقت را بنا بر آغاز دارد قرآن ما را با موجودی آشنا می‌کند که ‹دود› است اما این برای ما مهم نیست که آن موجود، آرخه یا جنس‌اش چیست بلکه اهمیت مطلب در دو چیز دیگر است: 1️⃣اولاً خدای قرآن، مثل ‹دمیورگوس›، خدای افلاطونی (8)، نیست که فقط «صانع و نظم‌دهنده‌ی جهان و نه خالق آن» باشد(9) و دست‌به‌کار شده و آن دود را به شکل و فرمی درآورد؛ 2️⃣ثانیاً آن دود نیز یک دود مادی، آن‌گونه که در فیزیک به ما شناسانده‌اند نیست بلکه امری است زنده، دارای عقل، صاحب اراده، اما شاید نه چندان قوی که بتواند روبه‌روی خدای قادر متعال، کاری غیر از آنچه از او خواسته‌شده انجام دهد! (لطفاً به تک‌تک صفات، دقت فرمایید). خدا از طریق روی‌کردی غیر از ‹صنع و ساخت و دست به کار شدن›، بلکه از طریق ‹قول و اراده (شاء)›، از ‹دود› می‌خواهد که ‹آسمان› شود! «ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ»(10) به تک‌تک افعال، دقت فرمایید: ‹قال (گفت)›، ‹إئتیا (بیایید)› با یک قید: ‹طوعاً أو کرهاً›؛ که به زبان عامیانه یعنی ‹خوش‌تان بیاید یا بدتان› یا به تعبیر دیگر ‹چه بپذیرید چه ناخوشایندتان باشد باید بیایید›! و جالب‌تر این‌جاست که هم آسمان دودشکل و هم زمین، هر دو بلافاصله می‌گویند «اطاعت می‌کنیم و می‌آییم»! اما چگونه؟ ⏸بحث ما حول فیزیک اسلامی است و پرسشی که اکنون مطرح می‌شود این است که آن دود، از کجا می‌فهمد که ساختار یا فرمی که از او خواسته شده است که به آن شکل درآید چگونه است؟ آیا نمی‌داند؟ ندانستن‌اش مخالف آن پیش‌فرض قبلی است که گفتیم خدای قرآن، صانع نیست و به چیزی فرم نمی‌دهد بلکه از آن‌ها می‌خواهد که بشوند و می‌شوند: «إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ». همین‌جا یک گلایه کنم: ⏹متاسفانه انگار استاد داوری اردکانی درست می‌گوید و علم غربی، با دکترین‌ها و اصول و قواعدش، ما را احاطه کرده و چه‌بسا بلعیده است و ما نه‌تنها دیگر ابن‌سینا و سهروردی و ملاصدرایی نداریم که به فرایند خلق عالم و علم فیزیک اسلامی بیندیشند بلکه حتی پیش‌فرض‌های غرب را هم پذیرفته‌ایم و امروز اگر کسی از فیزیک اسلامی حرف بزند نه‌تنها دانشگاهیان بلکه حتی حوزویان هم به او می‌خندند! بگذریم. ◀️این‌که عالم و اجزاء آن، نظیر زمین و آسمان، چگونه خود را با خواست و اراده‌ی خدا منطبق می‌کنند را بی‌پاسخ می‌گذاریم و فقط به این بسنده می‌کنیم که عالم، واجد اراده است و عقلانیت، و خودتغییردهنده است و صاحب حرکت، و می‌شنود و می‌آید؛ فقط مسأله این‌جاست که کسی بتواند او را صدا بزند. (8) افلاطون: تیمایوس. (9) محمد اکوان: نقش خدا در اندیشه افلاطون، پژوهشهای معرفت شناختی، مقاله 4، دوره 1، شماره 2، تابستان 1391، صفحه 52-71. بخش نتیجه‌گیری. (10) قرآن: فصّلت، آیه‌ی 11. @Filsufak
❇️انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر› (5)❇️ ✳️انسان، اگر خود را از هیچ‌پنداری برهاند و به خودنگری و خودکاوی و گنج بزرگ خود یعنی فطرت خداگونه‌اش بازگردد، به مقام ‹جانشینی خدا› می‌رسد و کافی است روح خود را تزکیه کند و زبان ارتباط با عالم را بفهمد؛ در آن صورت است که عالم از او فرمان می‌برد؛ و این‌جاست جایگاه تمام داستان‌های عجیبی که از حالات و ملکات عرفای صاحب‌مقام و بزرگ شنیده‌ایم و می‌دانیم. روح انسان، امکان ‹قول› دارد؛ کافی است آن زبان را بازشناسد و امر کند؛ عالم،تحت امر او خواهد بود آن‌گونه که در باد برای سلیمان فرمان می‌برد. ❇️در این پارادایم، دیگر نیرو و ضربه و فشار، مؤلفه‌های فیزیک نخواهند بود همان‌گونه که علی (ع)، درب خیبر را بلند کرد بدون آنکه دستش به آن بخورد و نیرویی بر آن وارد کند! و سلیمان، بر پشته‌های هوا ضربه نمی‌زد تا پرواز کند؛ و این است پارادایم ‹اختیار› در مقابل پارادایم ‹اجبار› علم فیزیک غربی! کی ما می‌توانیم مؤلفه‌های چنین پارادایمی را استخراج کنیم؟ با این دانشمندان و فلاسفه‌ی مؤمن به غرب، خدا می‌داند؛ اما تمام ترس من از این است که ما بنشینیم و خود غربی‌ها قبل از ما به فیزیک اسلامی دست پیدا کنند! ◀️من شما را توجه می‌دهم به علم جدیدی که غربی‌ها ذیل ‹موفقیت› به آن پرداخته‌اند. مطمئنم با مقدمات فوق، اکنون به راحتی می‌توانید آن را تحلیل کنید اما من آن‌را ذیل یک استدلال برای‌تان می‌آوردم: 1️⃣مقدمه‌ی نخست: عرض شد که نهایت فیزیک مدرن، عبارت است از خوانش عالم همچون ریسمان‌ها و امواجی از انرژی. 2️⃣مقدمه‌ی دوم: نهایت سوبژکتیویسم و انسان‌مداری غرب، بازگشتی است به انسان، از این حیث که انسان دیگر یک حیوان دارای مغزی پیشرفته‌تر نیست بلکه انگار ذهنی دارد که می‌تواند امواجی از انرژی را ساطع کند. *️⃣نتیجه: غرب با رجوع به دانش یوگا و روی‌کردهای روح‌گرای شرقی، و تلفیق آن با سوبژکتویسم غربی و فیزیک مدرن، به این نتیجه رسیده است که انسان، صرفاً یک حیوان دارای مغز پیشرفته نیست بلکه می‌تواند از طریق فرایند خودنگری و تمرکز ذهنی بر یک موضوع، و ساطع کردن انرژی‌های مثبت از طریق افکار موافق با آن موضوع، عالم را به سمت تحقق آن موضوع بکشاند (مقایسه کنید با فعل ‹إئتیا› در قرآن)، و بدون این‌که راه‌کار تحقق آن موضوع را بداند، خودِ عالم، او را در مسیری قرار می‌دهد و فرایندی را رقم می‌زند که آن موضوع، محقق شود! به همین سادگی! *️⃣می‌بینید که این‌ها تقریباً فاصله‌ای با تحقق فیزیک اسلامی و مدیریت اسلامی ندارند! باور کنید پس‌فردا متوجه می‌شوند که ذهن، تنها عامل در تحقق این فرایند نیست و باید مؤلفه‌ای به نام قلب، و سپس مؤلفه‌ای به نام تزکیه را هم وارد کرد تا عالم، به نحو کامل‌تری اوامر انسان را اطاعت کند! باور کنید این‌ها به زودی به فیزیک اسلامی می‌رسند و ما نشسته‌ایم و به واژه‌ی ‹فیزیک اسلامی›‌ می‌خندیم همان‌طور که خود غربی‌ها در اقتصاد دارند به عامل ‹خمس› و ‹زکات› در تزکیه‌ی پول و گشایش شریان‌های خونی اقتصاد می‌رسند(11) و ما نشسته‌ایم و تئوری‌های صدسال پیش ملحدینی نظیر آدام اسمیت را سق می‌زنیم! ⛔️متاسفانه ما به اسلام ایمان نداریم و روزبه‌روز از قواعد آن بیشتر فاصله می‌گیریم در حالی که غربی‌ها روزبه‌روز به اصول و توصیه‌های آن بیشتر نزدیک می‌شوند! (11) ر.ک: سخنرانی دکتر ولفگانگ برگر در مجلس شورای اسلامی، تیرماه 1385، شماره مسلسل 7874. @Filsufak
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️در باب مطالبی که ذیل عنوان «انسان، از ‹اگزیستنس ساخر› تا ‹جانشین آمر›» عرض کردم، به‌پیوست، صفحاتی از کتاب ‹ولایت غریب› اثر استاد عبدالله مستحسن را محضرتان تقدیم می‌نمایم که بسیار دقیق‌تر و کامل‌تر از حقیر، به مبانی نظری و کلامی ‹انسان ساخر و جانشین خدا› پرداخته‌اند.
به‌تازگی با یکی از آشنایان که نه مثل نقی معمولی، بلکه واقعا هد فامیلش است و در 92 و 96 برای بنفش‌ها یقه جر داد، تماس داشتم. می‌گفت این‌ها یا مهره‌ی آمریکا و انگلیس‌اند یا می‌خواهند ایران را نابود کنند! گوشی را چک کردم نکند اشتباهاً، را گرفته باشم! https://twitter.com/Filsufak
خیلی ساده: هر علمی در تلاش است باوری را به روش تجربی، اثبات کند. باورهای جهان‌بینانه دو نوع‌اند: یا بر بنیاد کفرأند و پیدایش تصادفی، یا مبتنی بر ایمان‌ند و پیدایش هوشمندانه. فیزیک موجود، تبیین پیدایش جهان بر اساس کفر است. آیا که تبیین‌گر جهان قرآنی است محال است؟ https://twitter.com/Filsufak
به‌عنوان یک پژوهشگر فلسفه و علم، و یک علم‌آموخته در بهترین دانشگاه کشور با بهترین نمرات می‌گویم: هر کس از اساتید و بزرگان به شما گفت «علم، محصول اندیشه‌ی خالص و بدون پیش‌فرض است» او را دروغگوترین و خائن‌ترین یا بی‌سوادترین فرد در زندگی علمی‌تان لحاظ کنید! https://twitter.com/Filsufak
◀️خواندن کتاب ‹ریاضیات زیبا›(1)، ✅برای پژوهشگران اقتصاد، قطعی و لازم و ضروری است؛ ✅برای دوستانی که روی شبکه‌ها و ارتباطات، از حیث فلسفی و نظری کار می‌کنند لازم است؛ ✅برای دوستانی که به جامعه‌شناسی از حیث فهم کنش انسان‌ها علاقه‌مندند ضروری است؛ ✅اصلش هم که برای بچه‌های فیزیک است؛ ◀️و اما از همه مهمتر: ✅بر دغدغه‌مندان اثبات منطقی ، واجب است؛ ✅و برای آن‌ها که مایل‌اند فرایند رساندن ‹ایده›‌ به ‹دکترین› را عینی‌تر لمس کنند به‌شدت مفید است. 🙏🏻ممنون از آقای محمدرضا جعفری عزیز، شکارچی کتاب اندیشکده، که این کتاب را از دریای کتاب‌های میدان انقلاب، صید کرد و به من، معرفی نمود. اگر مایل به مطالعه‌ی این کتاب هستید لطفاً به انتشارات اندیشکده درخواست دهید تا با قیمتی پایین‌تر، آن را به صورت عمده تهیه و توزیع نماید. (77984181) 1️⃣تام زیگفرید: ریاضیات زیبا ـ جان نش، نظریه‌ی بازی‌ها و جست‌وجوی رمز طبیعت، مترجم: مهدی صادقی، تهران،نشر نی، چاپ چهارم: 1394. @Filsufak