🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
پدری متفاوت:
در باز شد و دختری آمد. پدر بوسید و بوییدش. جای خود نشاندش. چشمشان خیره ماند؛ همانها که دختر را پا به دنیا نگذاشته زنده به گور میکردند. بیتوجه به ابتر گفتنهایشان اینطور خطابش کرد.
_پدر و مادرم فدایت فاطمه جان.
#زینتا
#زندگی_فاطمی
#ام_ابیها
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
صداهای در:
دخترک با صدای بلند کوبیده شدن در ترسید. گوشهای کز کرد. مادر سعی کرد تا مانع بردن پدر شود. پدری که مامور به صبر بود.
آتش که از در زبانه کشید، جسم کوچک دختر شروع به لرزش کرد. وقتی در با ضربه بر بدن مادر فرود آمد، او هم فرو ریخت.
_مگه پدربزرگ نمیگفت کسی حق نداره مامانو اذیت کنه.
#زینتا
#زندگی_فاطمی
#ام_ابیها
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
صداهای در:
دخترک با صدای بلند کوبیده شدن در ترسید. گوشهای کز کرد. مادر سعی کرد تا مانع بردن پدر شود. پدری که مامور به صبر بود.
آتش که از در زبانه کشید، جسم کوچک دختر شروع به لرزش کرد. وقتی در با ضربه بر بدن مادر فرود آمد، او هم فرو ریخت.
_مگه پدربزرگ نمیگفت کسی حق نداره مامانو اذیت کنه.
#زینتا
#زندگی_فاطمی
#ام_ابیها
https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739