🚩علمدار پشتِ علمدار🚩 🔺️مداح می‌گفت: آن زمان که قمر‌بنی‌هاشم برای آخرین بار به شط فرات رفت، دخترکانِ خیمه‌ها دلگرم شدند؛ زمزمه می‌کردند که تشنگی تمام شد؛ امیدشان به توان و قدرتی بود که علمدار از خیبرشکن به ارث برد؛ اما امان از آن لحظه که امام، بی‌اباالفضلش برگشت؛ ستون خیمه را که کشیدند، امیدها ناامید شد. مگر باز هم عباسی برای ارباب مانده بود؟ 🔻روضه را که مرور می‌کنی، به داستانی همین نزدیکی ها می‌رسی؛ همین چند هفته قبل؛ خبر آمد که فلان سرادار و فلان دانشمند و آن همه برگزیده‌هایی از لشکرِ گوش به فرمانِ ولی‌امرِ مسلمین، ترور شدند و دشمن برای رساندنشان به آرزوی شهادت، شادی کرده است؛ داغ سنگین بود اما هنوز دل‌ها قرص ماند؛ سرداری همچون حاجی زاده هنوز بود؛ طولی نکشید که خبر آمد و دل‌ها لرزید؛ اهل ایران، تجربه کردند از دست دادن علمدار را. 🔻اما دشمن مثل همیشه اشتباه محاسباتی داشت؛ نمی‌دانست اینجا کربلا نیست و ما قرار است پرچم را به دست امام عصر عج برسانیم؛ رهبر ایران با اهل کوفه رو‌به‌رو نبود که بی‌علمدار بماند؛ جان‌فداها پشت‌به‌پشت جایگزین شدند و لشکر حق با عزمی محکم‌تر، هیمنه‌ی کفر و استکبار را در هم ریخت. امید در ما رنگ نخواهد باخت؛ واقعیت این است که ما تا تحقق فرج، علمدارها پرورش خواهیم داد؛ تا اهل حرمِ اسلام بار دیگر ترسِ بی‌علمدار شدن را تجربه نکنند. نوجوانانی که روضه‌ی علمدار را شنیده بودند، سرداران امروزِ این آب و خاک شدند. 《ما ملت امام حسینیم و درس از عاشورا گرفته ایم.》 #کشور_علمدارها #روایت_صادق #زینتا https://eitaa.com/forsatezendegi