7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشق آقاتون شدم
فهمیدم رهبر یعنی چی!
@Dr_haghighatbayan
درسی که حسین علیه السلام به مذاکرهدوستان داد:
"مثلی لایبایع مثله"
کسی مثل من با کسی مثل یزید بیعت نمیکند.
کجاست کسی که درس بگیرد؟
#مذاکره
#درس_عاشورا
#روایت_صادق
https://eitaa.com/forsatezendegi
فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_108 -شام برای صرفهجویی در وقت و میوههم برای م
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋
🦋
#حصر_پنهان
#پارت_109
-اونجا.
وارد حمام-دستشویی در اتاق شدم و نفسی بیرون داده و شروع کردم به وضو گرفتن.
پساز خواندن نماز و عوض کردن لباسم، شام را سهنفری در اتاق خوردیم و سپس دورهم نشستیم. سمائی خطاب به من گفت:
-قرار بر اینه که آقابردیا همه دوربینا و میکروفونا رو کار بزاره و قطعا از توهم کمک نمیخواد چون گویا قراره آقاارمیا فردا یهنیروی کمکی براش... یعنی بهتره بگم براتون بفرسته؛ اما چیزای مهمی که میخوام بهت بگم اینه...
کمی روی زمین جابهجا شد و پساز تکیه به تخت پشتسرش ادامه داد:
-فرداصبح قراره باهم به ویلا برید و خب چون جایی ندارید برای رفتن یهراست میرید اونجا، زودترم رفتید تا شب خسته
نباشید! متوجه منظورم که میشی؟
سری به تأییدتکان دادم. قرار بود طوری وانمود کنیم که فرداصبح تازه به شمال رسیدیم! توجهم را به بقیه صحبتهایش
دادم:
-درباره چطوری بودن رفتارتو طبیعی بودنش چیزی بهت نمیگم چون میدونم خودت میدونی که باید چیکار بکنی؛ همونطوری که تا الان خوب از پسش براومدی فرداهم برمیای! چیزی که میخوام بهت بگم اینه...
از داخل کیفِ کنارش جعبهای درآورد و بازش کرد. یکپلاکوزنجیر بههمراه انگشتر غنچه که ست آن بود را از درونش درآورد و با گرفتن انگشتر بهسمتم، به ادامه حرفش پرداخت:
-زیر نگین این انگشتر یهردیابه که برای احتیاط گذاشتیمش، لطفا همیشه همراهت باشه!
انگشتر را از دستش گرفتم و داخل انگشتِ انگشتری دست راستم کردم. زنجیر گردنبند را بالا آورد:
-زیر اینم یهمیکروفونه، هروقت که لازم شد، تأکید میکنم، هروقت که لازم شد! زیر پلاکشو آروم لمس میکنی و اونم روشن میشه، از روی روسریم میتونی اینکارو بکنی. اینم برای احتیاط پیشته چون جاهایی که لازمه، میکروفون کار گذاشته
میشه و فردا آقابردیا بهت میگه که کجا کار گذاشته؛ اما احیانا اگه جایی بودی که از اون مکانها دور بود و حرفایی زده میشد که بهنظرت اومد ما باید بفهمیم روشنش کن!
سرم را آرام به سمت پایین تکان دادم. گردنبند راهم به دستم سپرد تا گردنم کنم؛ سپس روبه شهریاری کرد و گفت:
-از همین الان ردیاب و میکروفونشو امتحان کن.
-چشم!
پساز اطمینان یافتن از درستی کارکرد دستگاههای همراهم به پیشنهاد سمائی خوابیدم تا فردا سرحال باشم.
***
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
✍م.خوانساری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بازگشت به پارت اول👇
https://eitaa.com/forsatezendegi/4821
🦋
🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_109 -اونجا. وارد حمام-دستشویی در اتاق شدم و ن
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋
🦋
#حصر_پنهان
#پارت_110
نگاهی به ویلای بزرگ و باشکوهی که بردیا درست جلویش پارک کردهبود انداختم؛ نمیدانستم که آیا همین ویلاست یا نه؛ اما اگر بود قطعا تا چندصباحی دیگر اینشکوه از چشمم میافتاد، دیگر عادت کردهبودم به خانههای زیبایی که آدمهایش بویی از زیبایی نبرده بودند!
کمی بعد دست به سمت دستگیره بردم و در را باز کردم. هوا خفه کننده بود!
-اه! کی تو تابستون میاد شمال آخه؟!
-تابستون نیست که!
-خرداد از بس گرمه جزء تابستون حساب میشه دیگه.
چیزی نگفت و پیاده شدیم. منتظر یککنایه ازطرفش بودم که بگوید چقدر نق میزنی، اما نگفت! خوب است! دارد مثل قبلا من میشود که کلامم با نامحرم محدود بود.
چمدانم را از صندوق درآورد و روی زمین گذاشت. بهطرفش رفته و دسته چمدان را بالا کشیدم. نگاهی به ویلاهای اطراف کرده و پرسیدم:
-کدوم یکیه؟
کولهاش را روی دوشش انداخت و جواب داد:
-اونه!
اشاره نگاهش را دنبال کردم و به درِ میلهایِ مشکیرنگی رسیدم که وسط آن یکدایره بزرگ، از طرح مارپیچ میلهای طلایی بود و در بالای آن، با میله، دو بز را روبهروی هم طراحی کرده بودند. حیاط و ساختمان بسیاربزرگ ویلا کاملا پیدا بود.
کاش همان ویلایی بود که روبهرویش پارک کردهبودیم؛ حداقل به دل آدم مینشست، نه مثل اینیکی که در دل آدم خوف میانداخت!
ناچار بهسمت در حرکت کردم و منتظر بردیا ماندم.
-واقعا تا دوروز قراره اینجا باشیم؟
-آره! اگه بیشترش نکنن!
-امیدوارم یهچیزی بشه که کمتر شه!
-انشاءالله با مرگ پری یا آناهید!
و دست روی زنگ گذاشت. پریهم جزء دخترهای روی اعصاب بردیا بود؛ بهقول خودش، عوضیتراز او نیست!
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
✍م.خوانساری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بازگشت به پارت اول👇
https://eitaa.com/forsatezendegi/4821
🦋
🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋