بسم الله الرحمن الرحیم
✍ رامین فرهادی/
کمی قبل هوای یکی از رفقای شهیدم را کرده بودم. هر چه به عکس هایَشُ عکس هایمان نگاه کردم دلم آرام نگرفت. خاطراتمان را مرور کردمُ قرآنی خواندم. افاقه ای نکرد! دنبال چاره ای بودم برای این پریشان حالی.
به مادر شهید زنگ زدم. گفتم شاید شنیدن صدای ام شهید و دعای ایشان، دلِ مضطَّرم را آرام کند. گوشی را که جواب داد کلی چاق سلامتی کردیم. مادر شهید گلایه ای هم داشت که از وقتی پسرم شهید شده خیلی کم زنگ میزنیُ اصلا سری به ما نمیزنی. انتظار شنیدن این کلام سنگین را نداشتم. گفتم حاج خانم اجازه بدهید حضوری خدمت برسمُ بگویم که غلط کردم.
مادر شهید از این حرف من خنده اش گرفته بودُ این برای من خوشحال کننده بود.
دم غروب چند شاخه گل نرگس خریدمُ راهی منزل شهید شدم.
نمی دانم با دیدن من یاد شهیدشان افتاده بود یا اینکه خوشحالیِ شان از حضور میهمان و پیچیدن بوی نرگس در حوالی خانه شان بود.
نشستیم، کلی گفت و گو کردیم. آلبوم کودکی شهید را آوردنُ با ذوق زیاد ورق می زدمُ نگاهشان میکردم.
از سر شب گذشته بود. داشتم آماده میشدم تا رفع زحمت کنم. وقتی داشتم خداحافظی میکردم مادر شهید پرسید؛ آقا رامین، پسرم گفته بود نرگس دوست دارم؟ حس عجیبی داشتم. با کمی بعض گفتم نه مادر جان دیدم فصل فصلِ نرگس استُ چون متهم بودم به بی معرفتی، گفتم چندشاخه ای گل بچینم برایتان.
سیده خانم باز خندیدنُ گفتند: چقدر جای فلانی خالیست!
کاش بودُ مثل همیشه برایم گل میخرید.
کاش بودُ کنایه ها و طعنه ها را در کنار این گل خریدن ها میدید.
متحیر بودم!
همه اش میگفتم کاش گل نمیخریدم.
کاش نمیآمدم.
جسارت کردم و سوال کردم منظورتان از طعنه و کنایه چیست مادرجان؟
اشتباهی از من سر زده؟
ایشان اشک میریختُ انگار تمام وجودم را آتش زده بودند. همینطور که با پشت دست و گوشه چادر شان اشک هایش را پاک میکرد گفت: دلم از بعضی ها پُر است .
گفتم چرا مادرجان. چیزی شده؟ فرمودند هنوزم که هنوز است به گوشمان میرسد که فلانی با وقاحت تمام میگوید این ها مدافعانِ اسد هستندُ برای جنگیدن، کلی به دلار پول میگیرند.!!
یکی نیست به آن ها بگوید بی انصاف ها این لحظه ای که پسرم نیست تا برایم گل بخرد را با چند دلار می توانم عوضش کنم.
یادم نیست چه شد!
اما بی اختیار در را بستمُ رفتم.
دیدن دل شکسته مادر شهید دل سنگ می خواست که من نداشتم.
#شهادتم_آرزوست
#شهدا
#مدافعان_حرم
#گل_نرگس
@seraj_khabari
بسم الله الرحمن الرحیم
✍ رامین فرهادی /
روزهای اول همه چیز فراوان بود!
مثلا همین گازوئیل !
هر چهار یا پنج نفری از مدافعان حرم که با هم، هم اتاق میشدند چند گالن ۲۰ لیتری گازوئیل هم برای گرمایش اتاق میگرفتند.
آب و هوای کشور سوریه و علی الخصوص روستاهای اطراف حلب بسیار سرد بودُ بارانی.
چند روزی از حضورمان در حلب میگذشت که داعشی ها اتوبان و جاده اصلی را اِشغال کرده بودند.
مسئول تدارکات بین بچه ها اعلام کرد گازوئیل و چوب خشک را از امشب جیره بندی کنید.
جاده را گرفتنُ امکان آوردن گازوئیل و نفت نیست.
سوز سرما استخوان های آدم را درد می آورد.
نمی شد کاری کرد.
مجبور شدیم بخاری های نفت سوز را بیرون گذاشتهُ بجایش از بخاری های ذغالی و چوب سوز استفاده کنیم.
حدود ساعت ۱۰ شب ساعت خاموشی بود.
چند تکه چوب را داخل بخاری گذاشته و آتش میکشیدیم به هر آنچه که بود.
یکی دو ساعت اول گرمای خوبی داشتُ همه چیز گرمُ نرم بود.
اما ساعت ۱۲ شب به بعد که هیزم ها خاکستر میشدند، سرما فضای خانه را احاطه می کرد.
اگر بگویم بدنمان منجمد میشد ، دروغ نگفتم.
حالا در این سرما، رزمنده ها باید نگهبانی می دادندُ خیلی ها نمازشب میخواندند.
حالا هر کجا و هر کسی که هستیم فراموش نکنیم این مرز و بوم قهرمان های زیادی دارد.
یکی از آن قهرمان ها مدافعان حرم هستند که تمام سختی ها را بخاطر اعتقادشان و مردم عزیز کشورمان تحمل میکنند.
جانتان بی بلا و سرتان سلامت شیربچه های زینب کبری (سلام الله علیها).
.
#شهدا
#حلب
#شهادتم_آرزوست
#رامین_فرهادی
فرکانس۵۷
بسم الله الرحمن الرحیم
✍️رامین فرهادی
وقتی از مدافعان حرم سوال میشود که برای چه به مسلخ کفر رفتهاید؟ جوابی جز اینکه برای رضای خدا رفته ایم نمیشنوی!
البته درستش هم این است، که تمام کارها برای رضای اللهُ جلب رضایت اهل بیتش باشد.
.
امروز آقای حسین قدیانی متنی نوشتُ از پس آن، دلِ خیلِ زیادی از مادران شهدا و رزمندگان فرو ریخت.
ایشان در نوشتهی خود آورده که، شریعتی چون برای حضرت زینب سلام الله علیها قلمی زده و متنی نوشته در شمار مدافعان حرم است. یعنی شریعتی را با بیضایی ها، عسگری ها قربانخانی ها، نوروزی ها، دهقان ها و امثالهم قیاس کرده.
یا اینکه در قسمت دیگری نوشته؛ دَم شیربچه های حاج قاسم سلیمانی گرم که از مزار شریعتی پاسداری کردند تا به قبر نویسنده ی مثلا زینبی، هتک حرمت نشود.
باید در وهلهی اول به این برادر عزیز بگویم آقاجان! به کجا چنین شتابان؟
بنده به شخصه فقط و فقط برای رضای خدا به دفاع از حرم رفتم.
قطعا شهدا و دیگر رزمندگان هم همین نیت و حس را داشته اند.
یعنی اگر دورتادور زینبیه را هم شخم میزدند برایم و برایمان اهمیتی نداشت.
همانطور که بارها اطراف زینبیه و دمشق را بمبارانُ گلوله باران دیدیم.
برای ما اهم و مهم حرم خانم جانمان حضرت زینب و حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها بود و هست. نه قبور اطراف آن.
آیا خون شریعتی از حضرت حجر بن عدی بالاتر است؟
ما برای آن مصیبت هم گریه کردیمُ سر میدهیم. اما حجر کجا و شریعتی کجا!!
در وهله ی دوم هم عرض میکنم که برای دلخوشی برخی روشنفکران نیاز به آن نیست که از مدافعان حرم و شهدا خرج کنی.
ما خوب میدانیم که اگر نیت غیر قربه الی الله باشد،میشویم شبیه قماش دشمن.
ما برای خدا میرویمُ میشویم شهید.
آنها برای غیر میروندُ میشوند کشته!
فرق بین حق و باطل خدا و اهلبیت است.
پس ای برادر نقدناپذیر، این نوشته ی بنده را به جان و دل بپذیر و بدان که در بازی با کلماتتان و عرض ارادتتان به آقای شریعتی، گزافه گویی و اشتباه کرده اید.
والسلام علیکم و رحمته الله و برکاته
#شهدا
#مدافعان_حرم
#مدافعان_وطن
#حسین_قدیانی
#علی_شریعتی
#تروریست
#گمنامی
#رامین_فرهادی
@seraj_khabari