eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
587 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
70 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @ghayeb_313 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🎉🌺🎊🌸🎉🌺🎊🌸🎉🌺🎊🌸🎉🌺🎊🌸🎉🌺🎊🌸🎉🌺🎊 (س) (س) کارگروه رسانه/فضای مجازی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
~•﷽•~ ؛) چه بچه های باحالی و چه روزهاي باصفايي و چه شب هاي آسمونی و قشنگي بود، سرزميني در يه قدمي بهشت. نه روستايي بودند و نه شهري، از سرزمين ملائک بودند و چند روزي مهمون اين کره خاکي. اومده بودند تا تلنگری به دلهای زنگ خورده و غافل ما بزنند. اونچه در دفاع مقدس گذشت، قصه خون و خونریزی تعصبات خشک و توخالی و اخمای تند و خشن نبود. راز قصه ی اونا، رنگ قصه گل بود و پروانه، تبسم و لبخند مرام رویشان و نماز و اشک مسلک روحشون بود. یکی از مقرهاشون نزدیک خرمشهر بود. بیشترشون چهارده، پونزده ساله بودند و راننده لودر و بولدوزر بهشون می گفتند سنگر سازان بی سنگر معروف بودند به جغله های جهاد. بیشتر خاکریزهای شلمچه تا جاده های کوه های حلبچه اینها رو یادشونه. انگار جبهه خونه خاله شون بود. نه از ترکش می ترسیدند و نه از تیر اما از خدا خیلی حساب می بردند. خدا رحمتشون کنه بیشترشون شهید شدند، مثل محمد علی قیصری فرمانده هفده سالشون. اجر نماز شبشون با خدا و لبخند بازی های ساده شون مال شما. ان شاالله هیچ وقت یادشون از دلمون نره ؛) ادامه دارد.... 📚منبع: جغله های جهاد، حجت الاسلام محسن صالحی حاجی آبادی مؤسسه فرهنگی مطاف عشق کارگروه_رسانه/فضای مجازی ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بر مقدم دختر پیمبر صلوات 🌸بر چشمه ی پاک حوض کوثر صلوات 🌸بر محضر حضرت محمد تبریک 🌸بر مادر شیعیان حیدر صلوات (س) (س) (س) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️ @frontlineIR 🆔️ @frontlineIR
از چیزی نمی‌ترسیدم قسمت ششم گزیده ای از خاطرات سردار سلیمانی❤😍 قاسم مهمترین پشت گرمی من شدو هم حامی و مراقب من. وسایلم را از خانه عبدالله به هتل کسری منتقل کردم و شروع به کار نمودم. حالا شش ماه می‌شد کار می‌کردم. دلم برای مادرم و خواهر و برادرانم لک می‌زد. یزدان پناه دارای یک داماد روحانی داشت. هر از چندگاهی آنجا می‌آمد. برای درآمد بیشتر یک آبمیوه گیری هم خریدم و شروع کردم در پیاده رو آبمیوه گیری کردن. جمعه ها با احمد، تاجعلی و علیخانی دور هم جمع می‌شدیم. مسافرانی که آنجا می آمدند، با دیدن من و سن کمم متعجب می‌شدند. برخی اصرار داشتند داوطلبانه هزینه تحصیلم را بدهند. یک بار دو زن محجبه آمدند. سنی از آنها گذشته بود. آنها روزها زنان باحجاب کم بودند. یکی از خانم ها از من که بچه بودم، رو می‌گرفت. گفت:« پسرم، اسمت چیه؟» گفتم:«قاسم» گفت:« قاسم جان، میای با من تا کمکت کنم درست رو تموم کنی ؟» اصرار زیادی کرد. گفتم:«نه! من با همین کار کردن می‌تونم درس هم بخونم.» شب آهسته پول‌هایم را شروع به شمردن کردم: همه دو تومانی و تعداد زیادی هم دو ریالی، پنج ریالی و ده شاهی بود. سر جمع ۱۲۵۰ تومان! از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم. موفق شدم پس از پنج ماه، هزار تومان برای پدرم پول بفرستم. شاید بزرگترین پیروزی و موفقیت من تا آن روز بود‌ بالاخره موفق شدم قرض پدر را ادا کنم. نه ماه از آمدنم می گذشت. حالا دیگر آن نوجوان سیاه سوخته ضعیف نبودم. آبی در پوستم دویده بود و نشاط جوانی را در خودم احساس می کردم . به اتفاق تاجعلی، کت و شلواری خریدم رنگش کرم خیلی زیبا بود. مجموعه لباس ها و کفش،روی هم، به صد تومان نرسید. پیراهن قرمز قشنگی را دو تومان خریدم. خیلی دلتنگ مادرم بودم. شاید در طول این نه ماه، ده‌ها بار به یاد او گریه کرده بودم. چمدانی در از سوغاتی برای همه آن‌ها خرید کردم و چهارتایی (من، احمد، تاجعلی و علیخان) با خرید بلیط گاراژ اتوتاچ، با ماشین مهدی پور، به سمت ده حرکت کردیم. حال خیلی خوشی داشتیم. برف سنگینی باریده بود،همه جا سفید پوش شده بود. یاد سال گذشته افتادم که برف تا زیر شکم گوسفندها بود و من بدون ترس از گرگ ها که در فصل زمستان در کمین گوسفندان بودند، به جنگل بادام های کوهی می رفتم. آن روز ها یک چکمه لاستیکی، پدرم برای زمستانم خریده بود. نزدیک بزجان ماشین خراب شد. مقداری پیاده رفتیم. بین راه سوار جیپ پهلوان شدیم. نزدیکی های غروب به ده رسیدیم. همه ی هم سن و سال های ما و حتی کوچکترها ، احمد پسر خدا کرم، غلامعباس و علی محمد به دیدن ما آمده بودند. لباسهای نو و قشنگ و رنگ و روی سفید شده، همه را تشویق به شهر می‌کرد! مادرم با پدرم خیلی خوشحال بودند. مادرم جوجه خروسی کشت و شام مفصلی را تدارک دید. سوغاتی را بین همه تقسیم کردم. دو خواهرم که خیلی برایم عزیز بودند، برای هر کدام چیزی آورده بودم. یک دستگاه دوربین لوبیتل هم خریده بودم. با بچه‌های دهمان عکس گرفتم. پدرم خیلی خوشحال بود . تند تند از کارم سوال می کرد: « بابا کارت سخته؟» همکارات باهات خوب اند؟» من هم جوابم مثبت بود. منبع : کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم خودنوشت شهید قاسم سلیمانی پیشنهاد می شود این کتاب جذاب را تهیه و مطالعه نمایید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️ @frontlineIR 🆔️ @frontlineIR
📣سلام هوش و حواس ها همه اینجا بار دیگه تولد حضرت زهرا سلام الله علیها رو به همگی تبریک میگم 🌸❤️💐 اگه دوست دارید یک کار دلی برای حضرت زهرا(س) انجام بدید، حالا هر کاری که بذاریم تو کانال. به پویش بپیوندید. میتونه عکس از ی سفره قشنگ باشه. می‌تونه عکس نوشته باشه یا ی کلیپ شاد و قشنگ دلنوشته خطاطی نقاشی مصاحبه سرود شعر خاطره یا هر کاری برای خانم فاطمه زهرا (س) ارسال برای ادمین https://eitaa.com/aslani70 (س) (س) (س) (س) یا زهرا❤️🌸 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️ @frontlineIR 🆔️ @frontlineIR
🌸 کلام الهی 🌸 🌹 به شهید سوره بقره (آیه ۲۸۶) لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَآ إِنْ نَسِينَآ أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَآ إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ (٢٨٦) خدا هیچ كس را جز به اندازه توانایی‌اش تكلیف نمی‌كند. هر كس عمل شایسته‌ای انجام داده، به سود اوست، و هر كس مرتكب كار زشتی شده، به زیان اوست. [مؤمنان گویند:] ای پروردگار ما! اگر فراموش كردیم یا مرتكب اشتباه شدیم، ما را مؤاخذه مكن. ای پروردگار ما! تكالیف سنگینی برعهده ما مگذار، چنان كه بر عهده كسانی كه پیش از ما بودند گذاشتی. ای پروردگار ما! آنچه را به آن تاب و توان نداریم بر ما تحمیل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را بیامرز؛ و بر ما رحم كن؛ تو سرپرست مایی؛ پس ما را بر گروه كافران پیروز فرما. (۲۸۶) ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 اون زمان که نه زمین بود نه زمان تو مکان لامکان.... 🌖...یه دفعه نوری رسید که فوق کل نور بود محو تحیر همه فرشته ها محو سکوت محو سوال بی صدا اومده این نور از کجا؟ یه صدایی پیچید 🌏علی اهل العالم 🌺نور زهرا تابید⭐ (س) 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR