-645062911_-180766714.m4a
874.4K
مجنون ترین عاشق
روخوانی بانو عبدالوند
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
_ مصاحبه با همسر شهید مهدی باکری
قسمت دوم
*سال ۵۴ تازه هستههای مذهبی شهر شکل پیدا کرده بود
ما از کوچکی در مسجد بزرگ شدیم و اغلب ساعتهایمان آنجا میگذشت. کلاسهای تفسیر قرآن در مسجد برگزار میشد که در واقع میتوانم بگویم معنیهای تحتالفظی قرآن را معنی میکردند. بعد از روخوانی وارد این جلسات شدم و به همین واسطه در با تعدادی از دختران آنجا ارتباط پیدا کردم. سال ۵۴ تازه هستههای مذهبی شهر شکل پیدا کرده بود و فعالیتهایشان را آغاز کرده بودند. من هم وارد فعالیتهای مذهبی و اجتماعی شدم و جلساتی در مسجد و خانه برگزار میشد که یکی از برگزار کنندگان آقای اسکندری بود که بعدها در جنگ به شهادت رسید.
در این جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه بود، سخنرانی میکردند و در مورد کتب مذهبی صحبت میشد. در واقع ما داشتیم آماده میشدیم که اگر نیاز بود در خانهها جلسات را برگزار کنیم. تا اینکه بالاخره انقلاب شد و تظاهرات انقلابی شروع شد.
*پدرم حکومت را قبول داشت
برادرم در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانشجوی زیست شناسی بود و جو سیاسی داشت. هر بار میآمد خانه با پدرم به آرامی صحبتهایی میکرد، اما مخفیانه بود، فقط میدیدم گاهی پدرم با حالت دعوا میگفت این حرفها را نزن همین که امنیت داری کافی است. اینکه بخواهم بگویم پدرم طرفدار حکومت یا شاه دوست بود، خیر چنین چیزی نبود، ما هیچ وقت عکس شاه را در خانه نداشتیم، اما حکومت را قبول داشت. چون زمان قدیم حمله روسها را دیده بود و از اینکه دوباره اغتشاش و کشت و کشتار شود میترسید.
پدرم وقتی از حمله روسها تعریف میکرد میگفت آنها چه بلایی سر دخترهای جوان آوردند و چقدر قحطی شده بود و ما چقدر به سختی زندگی میکردیم. به دلیل همین تصور دوست نداشت دوباره اتفاقی بیفتد. میخواست هر طوری که هست خانوادهاش را حفظ کند.
*جو خانه ما کاملا مرد سالار بود
پدرم دیسپلین خاصی داشت طوری که وقتی حرف میزد هیچکس حق حرف زدن روی حرف او را نداشت. کاملاً مردسالار بود. گاهی میگفتم اگر ما آنقدر که از پدرم میترسیدیم، از خدا هم میترسیدیم الان آدمهای بهتری بودیم.
حتی من که در جلسات و مسائل اجتماعی شرکت میکردم کاملاً حساب شده رفت و آمد داشتم طوری که وقتی پدرم در خانه است باید من قبل از او در خانه باشم. اگر یک کم بعد از ایشان وارد میشدم به شدت ناراحت میشد. همیشه به بچهها اصرار میکردم که زودتر جلسات را تمام کنید من میخواهم بروم آنها میگفتند چقدر عجله داری؟ میگفتم باید زودتر از پدرم در خانه باشم. این در حالی بود که ایشان میدانست کجا میروم و روی تکتک دوستانم شناخت داشت، اما میگفت باید قبل از من خانه باشی ما هم کاملاً رعایت میکردیم.
#مصاحبه #خانواده_شهید #همسر_شهید #شهید_مهدیباکری #بخش_دوم
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
این مرد تنها، این مرد با ایمان و باصفا ، اگر چه در وسط جنگل های گیلان در مظلومیت مُرد ، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد ؛ مُرد اما یک مشعل شد
🔷 به مناسبت ۱۱ آذرماه، سالروز شهادت روحانی مجاهد میرزا کوچک خان جنگلی.
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۱۰۵ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه بقره
✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از
#شهید بزرگوار میرزا کوچک خان جنگلی
✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚
#قرآن
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
بخشی از وصیت نامه شهید حسینعلی عالی
#وصیت_نامه
#خط_مقدم
─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
⚘️فضائل حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
شما ببینید آن حضرت چگونه زندگی کرده است!
تا قبل از ازدواج که دخترکی بود با آن پدر به این عظمت، کاری کرد که کنیهاش را "امّ ابیها" گذاشتند. در آن زمان پیامبر در حال برافراشتن پرچم اسلام بود. بی خود که نمیگویند امّ ابیها.
نامیدن آن حضرت به این کنیه، به دلیل خدمت و کار و مجاهدت و تلاش اوست.
آن حضرت چه در دوران مکه، چه در دوران شِعبِ ابیطالب و چه آن هنگام که مادرش خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوارِ پدر بود.
دل پیغمبر در مدت کوتاهی با دو حادثه وفات خدیجه و وفات ابیطالب شکست.
به فاصله کمی این دو شخصیت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آن روزها قد برافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود.
امّابیها؛ تسلیبخش پیغمبر.
این کُنیَت از آن ایام نشأت گرفت.
سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۳۷۳/۹/۳
📚منبع:برشی از کتاب انسان ۲۵۰ ساله ص ۱۰۳
#فاطمیه
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
_ مصاحبه با همسر شهید مهدی باکری
قسمت سوم
*با دوستانم کتابهای شریعتی را رد و بدل میکردیم
سال ۵۷ راهپیماییهای عمومی انقلاب شروع شد. دیگر پدر و مادرم هم خودشان شرکت میکردند. با دوستانم کتابهای شریعتی را رد و بدل میکردیم و گاهی برادرم برایم کتاب میآورد که آنها را با روزنامه جلد میکردیم کسی متوجه نشود. علاقه به مطالعه از درون خودم میجوشید.
*پدرم مقلد آقای شریعتمداری بود
خانواده ما مقلد آقای شریعتمداری بود تا قبل از انقلاب، اما بعد مرجع تقلیدمان امام خمینی شد. اولین بار نام امام را یادم نمیآید چطور شنیدم، اما فکر میکنم عکسشان لای کتابی بود که برادرم به من نشان داد. آن زمان اولین تشکلهایی مذهبی که تشکیل شد توسط ما بود.
*در را باز میکردیم میدیدیم خواستگار پشت در است
اولین خواستگاری که برایم آمد در ۱۸ سالگی بود. چند نفری آمدند، اما به دلیل تفکر و اعتقاداتم مادرم به هر کسی اجازه نمیداد پسرش را بیاورد. اینگونه هم نبود از قبل تلفنی باشد و هماهنگ کنند. در را باز میکردیم میدیدم خواستگار پشت در است. قدیمها اول مادر و عمه و خاله میآمدند بعد اگر لازم میشد جلسه دوم پسرشان را میآوردند. مادرم برخیها را اصلا با پدرم مطرح نمیکرد و بعدها میگفت مثلا از خانواده فلانی آمده بودند. مادرم سیاستهای زنانه داشت، در عین حالی که روی حرف پدرم حرف نمیزد، اما امورات خانه را مدیریت میکرد.
*در خیابان شهید باکری زندگی میکردیم
شهید باکری اولین خواستگاری بود که با او صحبت کردم. ما با خانواده آنها هیچ آشنایی و شناختی نداشتم. البته حمید آقا را دیده بودم. اوایل انقلاب که خانمها و آقایان را برای شناخت اسلحه آموزش میدادند من برای آموزش ثبت نام کردم که حمید آقا مربی ما بود. خواهرشان را هم در واحد فرهنگی جهاد دیده بودم که برای تبلیغ میرفتیم اطراف ارومیه. یکبار کارخانه قندی را یکی نشانمان داد و گفت اینجا منزل خانواده باکری است که یکی از پسرهایشان در انقلاب شهید شده.
ما در خود ارومیه زندگی میکردیم و جالب است برای شما بگویم بعد از انقلاب نام خیابانی که ما در آن متولد شدیم و بزرگ شدیم به نام شهید علی باکری شد. البته قبل از انقلاب نامش خیابان فرح بود. حتی موقع ازدواجم مادربزرگم از پدرم پرسیده بود اینها کی هستند آمدند خواستگاری؟ پدرم گفته بود نمیدانم، فقط میدانم نامش همنام خیابانمان است. ما روی خانواده شهید باکری خیلی شناختی نداشتیم
#مصاحبه #خانواده_شهید #همسر_شهید #شهید_مهدیباکری #بخش_سوم
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
🌹روزی که «سپاه محمد» آمد
♦️ ۱۲ آذرماه سالروز اعزام قوای یکصد هزار نفری محمد رسولالله(ص) به جبهه است.
🔻دوازدهم آذرماه ۱۳۶۵ ورزشگاه آزادی تهران شاهد حضور دهها هزار رزمنده بسیجی بود که از اقصی نقاط کشور خود را به تهران رسانده بودند. این جمعیت با تجمع در ورزشگاه آزادی و سپس رژه در برخی از خیابانهای تهران، آمادگی خود را برای اعزام به جبههها اعلام کردند؛ اعزامی که از پوشش خبری مناسبی نیز برخوردار شد و شور و اشتیاق زیادی در بین مردم ایجاد کرده بود.
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ❣
#شهادت
#دفاع_مقدس
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
#صفحه ۱۰۶ از مصحف شریف🌱
💠 سوره مبارکه بقره
✅ ثواب تلاوت امروز به نیابت از
#شهید بزرگوار مجید صانعی
✨ هدیه به امام زمان (عج) 💚
#قرآن
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷💕 ✅️نام اثر:کشته قران مهدی زین الدین
🎤مداح: حاج صادق آهنگران
📚منبع: کتاب آهنگران
🔴درآبان سال ۱۳۶۳ شهيد مهدی زين الدين به همراه برادرش مجيد كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ ۲لشكر علي ابن ابيطالب بود جهت شناسايي منطقه عملياتي از باختران به سمت سردشت در درگيري با ضد انقلاب شربت شهادت نوشيدند و روح بلندشان ازاين جسم خاكي به پرواز در آمد تا در نزد پروردگارشان مأوا گزيند .🕊💔
مزار ایشان در گلزار شهدای علی ابن جعفر قم زیارتگاه عاشقان شهادت است
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
⚘️روحشان شاد؛راهشان پر رهرو⚘️
#دفاع_مقدس
#کربلا
#شهید
#نوای_حماسه
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝