eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
599 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
67 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت سی یکم.m4a
3.06M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی و_یکم ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
کمی که گذشت، ساک را باز کرد و سوغاتی هایی که برای پدر، مادر، خواهرها و برادرهایش آورده بود، بین آن ها تقسیم کرد. همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می کرد و می گفت: «قدم! تو هم برو سوغاتی هایت را بیاور ببینیم.» خجالت می کشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: «بعداً.» خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی اش را نگرفت. وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعاً سنگ تمام گذاشته بود. برایم چند تا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق سر هم خریده بود. طوری که درِ ساک به سختی بسته می شد. گفتم: «چه خبر است، مگر مکه رفته ای؟!» گفت: «قابل تو را ندارد. می دانم خانة ما خیلی زحمت می کشی؛ خانه داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این ها که قابل شما را ندارد.» گفتم: «چرا، خیلی زیاد است.» خندید و ادامه داد: «روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این ها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.» همة چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود. نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نکند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه ۴۳۴ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه سبا و فاطر ✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚 شهید مهدی خسرونژاد #قرآن #ختم_قرآن #خط_مقدم https://www.aparat.com/v/bW4N3 ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه ۴۳۵ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه فاطر ✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚 شهید ابراهیم هادی #قرآن #ختم_قرآن #خط_مقدم https://www.aparat.com/v/z157fpu ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝فرازی از وصیت نامه 🌷شهید حسن زمانی🌷 کد ملی: ٠٠٥٢٥٥٧٧٦٦ تاریخ تولد: ١٣٤٥ محل تولد: تهران عملیات: والفجر ٢ تاریخ شهادت: ١٣/٠٥/١٣٦٢ محل شهادت: حاج عمران مزار شهید: تهران – گلزار شهداء بهشت زهرا(س) قطعه ٢٨ ردیف ١٢٩ شماره ١١ ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
قسمت سی دوم.m4a
3.13M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی و_دوم ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
اصرار کرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.» دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.» از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یک عشق و علاقة دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم که می خواستم کارم را ول کنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.» بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم. از همان شب، مهمانی هایی که به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل که خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می کردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها. صمد با روی باز همة دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانة این فامیل و آن آشنا و تعریف می کردیم. می گفتیم و می خندیدیم. بعد هم که برمی گشتیم خانة خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.» این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه ۴۳۶ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه فاطر ✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚 شهید آرمان علی وردی #قرآن #ختم_قرآن #خط_مقدم https://www.aparat.com/v/jEL2l ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌~•﷽•~ ❓پرسش: 🔍 اوضاع سیاسی عراق در آغاز جنگ، در سال ۱۳۵۹ چگونه بود؟ و انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری در اوضاع سیاسی این کشور داشت؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🇮🇷💕 خط مقدم💕🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس 🆔️@frontlineIR 🆔️@frontlineIR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت سی سوم.m4a
3.44M
کتاب دختر شینا به صورت صوتی و_سوم ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم. به گوشه گوشة خانه که نگاه می کردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصلة هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم. حس می کردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟! آن شب آن قدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد. صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانة پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیز تنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشة پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه ۴۳۷ از مصحف شریف🌱 💠 سوره مبارکه فاطر ✨ هدیه به #امام_زمان (عج) 💚 شهید #قرآن #ختم_قرآن #خط_مقدم https://www.aparat.com/v/zyl5y76 ─━━━━━⊱✿⊰━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍📚 یار مهربان تقدیم میکند😊👇 📖کتاب :" پسرک فلافل فروش" 🖋نویسنده : گروه نویسندگان 📆سال انتشار : ۱۳۹۴ 📖تعداد صفحه:۱۶۰ 🌑شهیدی که در وادی السلام دفن شد معرفی این کتاب زیبا👇 💥 پسرک فلافل فروش 💥 📕 فلافل فروش عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است. 📚 در بخشی از این ڪتاب میخوانیم : مسجد موسی‌بن جعفر(علیه السلام) مسجدی است حوالی میدان خراسان. جایی که هادی ذوالفقاری بیشتر وقتش را در آن می‌گذراند. اتاق بسیج مسجد در همان نگاه اول یک اتاق ساده‌ است و در اتاقی ساده شاید چیزی برای جلب توجه وجود نداشته باشد، جز دیوارهای پوشیده شده از بنرهای نام ِ اهل بیت(علیه السلام) که خود هادی ذوالفقاری آن‌ها را طراحی کرده است. شاید هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد اتاق بسیجی که به نگاه و انتخاب‌های او طراحی و آراسته شده است روزی محلی برای مصاحبه با خانواده‌اش باشد. مصاحبه‌ای با محوریت شهادت فرزندشان. شهید هادی ذوالفقاری متولد سال 1367 است. به تعبیر آن‌ها زندگی‌ هادی از جایی به صورت جدی‌تر شروع می‌شود که دنیای ساده طلبگی را به همه زرق و برق‌های دنیای جوانی‌اش ترجیح می‌دهد. به گفته مادرش؛ مراقبه‌ها درموردهادی پیش از تولدش آغاز شد. از همان کودکی راهش مشخص بود. نماز شب می‌خواند در قنوتش شهدا را دعا می‌کرد. خانواده‌اش می‌گویند کسی که همه‌اش زمزمه یا حسین(علیه السلام) روی لب دارد عشقش به اهل بیت مشخص می‌شود. به همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین‌شعاری و ابراهیم هادی. می‌گفتند بیشتر وقتش برای بسیج و کار فرهنگی برای شهدا بود. و آخر عشقش به طلبگی ختم شد. نجف را انتخاب کرد و از این راه به شهادت رسید.... شهید دفاع مقدس 🕊🌹 📚منبع: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی ناشر کتاب : شهید ابراهیم هادی ─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─ 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس ╔═══ ࿇ ═══╗ 🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷 ╚═══ ࿇ ═══╝