eitaa logo
«مَجـٰانیـنُ‌الحَسَــنْ»
188 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2هزار ویدیو
180 فایل
هرکه دل‌بسته‌ی یاریست‌ در‌این‌ وادی‌‌ِعشق ما که دل‌بسته‌ی آقایِ‌کریمان حسَنیم...💚 | صد و هجده بار یاحسن‌کریم‌اهل‌بیت(:‌ | - - - موقوفه‌ی‌آقام‌ابالفضلِ کپی؟ حلالتون🌿 ولی تا وقتی بی‌صدا هست چرا لِف؟ - - -
مشاهده در ایتا
دانلود
{..♥️..}⛓📚 ⛓ 📚 ‌🍃🌸 💔🖇 ⃣ ‌ پدرم وقتے در ڪودڪے هایم زندگِ شهدا را تعریف می کرد✨ سوار پرنده ے خیال میشدم و دلم با 🎙صداے حاج منصور ارضے ڪہ مرثیۂ را میخواند بہ و و سفر مےڪرد.🍃بارها و بارها بزرگ مردانے را در ذهنم مجسم مےڪردم و بے صدا و آرام بزرگ میشدم.💞 بے آنڪہ بدانم بہ قلبم و جانم چہ اڪسیرے از زندگے از تزریق میشود.🌪 از دیدن اشڪ هاے پدرم در هنگام دیدن عکس رفقاے شهیدش دلم شروع بہ لرزیدن میکرد.💔 در خلوت زمانے ڪہ پدرم در ماموریت هاے مختلف بود تسڪین روح آشوب من در فراق او فقط خواندن بودو بس؛📖خواندن کتابهایے از جنس شهدا🥀 واشک هایے ڪہ بے اختیار گونہ هایم راخیس میکرد... یاد گرفتہ بودم ڪہ زندگے یعنے ایثار؛🍂 یعنے جهاد؛🥀 یعنے ماموریت؛💘 ویعنے مادرم ڪہ همیشہ چشم بہ راه پدرم بود...💔 مادرے ڪہ هم مرد بود و هم زن تا جاے خالے بابا را در مواقع ماموریت حس نکنیم🙃 ‌ ❤️ ❤️ ❤️‌ ‌ 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
{..♥️..}⛓📚 ⛓ 📚 ‌🍃🌸 💔🖇 ⃣ ‌ الحق و والانصاف آدمهاے اطراف من همہ بہ این شڪل بودند، نگاهشان ڪہ مے ڪردم بوے خدا مے دادند✨ عطر باران،🌧 بوے خاڪ و عطر تن باروت با لباس هاے سبز پاسدارے💚 ڪہ من را به عرش می رساند... عڪس هاے آلبوممان پر بود از عکس شهدا باچهره هاے خیره کننده یشان.❣ از زندگے پر هیجانم آموختہ بودم ڪہ آرامش را سر مشق هرروز خود کنم، باخواندن ڪتاب و ڪاشتن گل ها بزرگ مے شدم و با آنها خودم را آرام مے ڪردم، آموختم ڪہ زندگے فقط و فقط بہ سبڪ شهدا زیباست،🌸🧡 زیبایے زندگے او را دوست داشتم و تنها رضایت خدابرایم معیار بود.🌱 باحمید ازدواج ڪردم💍 اورا انسانے عجیب در یافتم، هرنگاه و هر نفسش و هر سخنش درسے بود براے من ڪہ مثل شاگردے درمحضرش بودم و هر لحظہ از استادم چیزے مےاموختم.💎 نگاهش بہ دنیا و ادم ها با تمام افرادے ڪہ با انها دم خور بودم فرق داشت متعالے بود⚡️، نمے دانم چطور توصیف کنم حال انسانے را ڪہ هم بازے ڪودڪیش؛ همسر و همسفرش؛ و استادش را از دست مے دهد.😞 ڪودکے ام با تمام زیبایے ها و تلخے هایش با او به ابدیت رفت،زندگے مشترڪ بے حضور مادے او پایان یافت و من با ڪولہ بارے از خاطرات بر دوش در طے طریق این مسیرم.🥀 بیست و چهار سال سن دارم اما نمیدانم شاید در اصل ۲۴ سال را از دست داده ام. اینڪہ درست زندگے کرده ام و در مسیر بمانم اراده میخواهد.اما معتقدم سہ سالے ڪہ باهمسرم گذراندم جزء بهترین لحظات عمرم بوده است🌻 اڪنون ڪہ نمیدانم قتلگاهش ڪجاست و فقط نامے از تمام آن گسودال می دانم و آن هم حلب سوریہ است و سنگے سرد ڪہ او را آنجا احساس نمیکنم...🍃 ‌ ❤️ ❤️ ❤️‌ ‌‌ 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor
{..♥️..}⛓📚 ⛓ 📚 ‌🍃🌸 💔🖇 ⃣ ‌ ‌روزها را بے او سپرے مےکنم... بہ امید اذان دیگر و بلہ اے ڪہ بہ خواهم داد و به خواهم پیوست...💍 اما با قلبے ڪہ هر روز پاره پاره مےشود💔 با ڪمرے خمیده ڪہ ڪولہ بارے از زندگے را تنها بر دوش دارم...😔 درود مےفرستم بہ تمام نیڪ مردانے ڪہ بہ خاطر شرف ناموس خدا🌹 عقیلہ عقیلہ🌹 حضرت زینب کبرے[سلام اللہ علیہ] فدا شدند و بصیر بودند تا نصیرمان گشتند.🥀 در رابطہ با نوشتن خاطرات این ڪتاب📚 دلهره عجیبے داشتم😥 بیشتر نمےخواستم جزئیات زندگے را موبہ‌مو مرور کنم... شاید یڪ نوع دفاع بدنم در مقابل اتفاق سنگینے بود ڪہ رخ داده بود⚡️ اما بیاد قولے ڪہ بہ همسرم در رابطہ با نوشتن خاطرات داده بودم✋ مےافتادم و نهایت تصمیم را گرفتم، وقتے در رابطہ بانگارش ڪتاب📖 با من صحبت شد و با توکل🤲🏻 بہ خداوند قبول کردم🙂 درست است ڪہ قلم و زبان نمی تواند زیبایے زندگے شهدا و سیره✨ آنها را بہ خوبے نشان بدهد ولی الحق و والانصاف این ڪتاب صمیمے، زیبا و ساده نوشتہ شده است، درست مثل حمید و من، همنشین را بیشتر از هرچیزے دوست دارم...💞❤️ گاهے ساده بودن قشنگ است!!! در نهایت از قلم زیبا🖊 و فوق العاده نویسنده بزرگوار و خواهر گرامیشان ڪہ جهت گردآورے خاطرات و بازنویسے و تڪمیل خاطرات زحمات فراوانے ڪشیدند تشڪر مےڪنم و از آن دو بزرگوار مےخواهم ڪہ حلالم بفرمایند. وجود افرادے این چنین ڪہ براي ارتزاق معنوے جامعه تلاش می کنند...🌱 ارزشمند است اگر قدر بدانیم، ان شاءلله که قدردانشان باشم. ‌ومن الله توفیق✋ [فرزانہ‌سیاهڪالےمرادے/اسفند ۹۶/مشهد مقدّس] ‌ ❤️ ❤️ ❤️‌ ‌‌ 💚✌️🏻 🕊 ═════•.○♡○.•═════ •💌• ↷ #ʝøɪɴ ↯ https://eitaa.com/ftalangor