#رفیقِآسمونـےمَن
📸 جوان دهه هفتادی که با حاج قاسم آسمانی شد.
#پدر #شهید وحید زمانینیا: در کنار سردار سلیمانی خدمت میکرد اما کسی خبر نداشت. جانباز شیمیایی بود اما خبر نداشتیم. دو ماه پس ازخاکسپاری وحید در حرم سیدالکریم دیدیم وصیت کرده من را در حرم دفن کنید. وصیت کرده بود لباس عزای سیدالشهدا (ع) را با من دفن کنید. #وحید گفته بود حاج قاسم به عروسیام میآید.
#مادر شهید: شب چله برای عروسمان کادو بردیم، فردای آن روز رفت و بازنگشت. خبر شهادت حاج قاسم را که در تلویزیون دیدم گفتم وحید هم رفت. دلم برای این تازه عروس میسوزد که تنها دو ماه عقد کرده بودند و خیلی همدیگر را دوست داشتند.
#سالگرد_دوم_حاج_قاسم
#شهید_وحید_زمانی_نیا
#یادشهداباذکرصلوات
#اللهمَّ_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
https://eitaa.com/shahidseyedmohmdalimohajeri
❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
🥀 #خواهر شهید:
آرزوی عروسی برادرم را داشتم، اما فدایی خانم زینب(س) شد.
خواهر شهید مدافع حرم #«مجید قربانخانی» درباره حس و حال خود از بازگشت پیکر برادر شهیدش این چنین میگوید :
«وقتی پیکر برادرم را بغل کردم، خیلی آرام شدم. فقط دو تا استخوان سوخته از داداشم آمده است. به برادرم گفتم دورت بگردم داداشم، من آرزوی عروسیات را داشتم، اما فدایی خانم زینب(س) شدی.»
#عقد نمادین و آسمانی شهید مدافع حرم در «معراج شهدا»
بعد از مراسم حنابندان شهید، کیک عقد آسمانی را به داخل حسینه معراج آوردند تا مراسم در آنجا برگزار شود، اما به دلیل شلوغی بیش از حد، این کار انجام نشد و پیکر که حالا درون یک تابوت شیشهای بود را به داخل حیاط معراج منتقل کردند و آن را بر روی یک آمبولانس وسط حیاط قرار دادند. کیک عقد را همراه سبد پر از گل پر پر شده نیز روی تابوت گذاشتند. جمعیت گرداگرد آمبولانس حلقه زدند و #مادر که حالا چادر رنگی نیز به سر کرده بود به همراه #پدر شهید، روی ماشین رفتند تا مراسم عقد پسرشان را برگزار کنند.
🥀وقتی مداح شروع به خواندن مداحی کرد، مادر که عکس پسرش در دستانش بود، گرداگرد تابوت پسر طواف کرد و گلهای پرپر شده را همراه پدر روی مهمانهای عقد نمادین، اما آسمانی پسرشان ریختد و جمعیت یک صدا کل میکشیدند و گویی ملائک از آسمان، نظارهگر این مراسم بودند.
🌷🕊 #شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» متولد ۳٠ مردادماه سال ۶۹ در تهران و ساکن محله یافتآباد بود که بعد از یک تحول درونی، داوطلبانه به سوریه اعزام شد تا از حریم عقیله بنیهاشم و مردم مظلوم سوریه دفاع کند. در نهایت بعد از دلاوریهای فراوان در تاریخ ۲۱ دی ماه سال ۹۴ بهدست تروریستهای تکفیری در منطقه خانطومان به فیض شهادت نائل شد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. سرانجام پیکر شهید توسط گروههای تفحص شهدا کشف و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. از این شهید مدافع حرم به دلیل برخی اخلاق های خاص، لوتی مسلک بودن، خالکوبی روی دست و تحول درونی یکباره تا رسیدن به عرش اعلاء، به نامهای #داداش مجید و #مجید سوزوکی و #حر مدافعان حرم یاد می شود.
#حر_مدافعان_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی
#یادشهداباذکرصلوات
#اللهمَّ_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
https://eitaa.com/shahidseyedmohmdalimohajeri
❈══ ೋ🌿🌹🌿ೋ══❈
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رفیقِآسمونـےمَن
زیر سایه پدر:
پدر همیشه هست...
به روایت همسر شهید بلباسی
.
#محمد_بلباسی #شهدا #مدافعان_حرم #همسر_شهید #فرزندشهید #پدرانه #پدر
#شهدای_جبهه_مقاومت🌹
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهمَّ_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#کپی_با_ذکر_صلوات
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
📌 #غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.
🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر #شهیدحججی به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت
🔹️ ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید محسنحججی:
◇ بعد از #شهادت حججی تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند.
◇ بنا شد حزبالله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم #پیکر محسن و #دو شهیدحزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند.
◇ به من گفتند: "میتوانی بروی در مقر داعش و #پیکر محسن را شناسایی کنی؟"
◇ می دانستم میروم در دل خطر و امکان دارد داعشیها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، محسن برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم.
◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید.
◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم.
◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟!
این بدن اربا_اربا شده این بدن قطعه قطعه شده!"
◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: "پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"
◇ حاج سعیدحرفهایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه میکرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : #"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"
◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کردهام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!"
◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم."
◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، #پیکر محسن نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد.
🔹️ توی دلم متوسل شدم به "حضرت زهرا علیها السلام" گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم.
◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم.
◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی.
واقعا به استراحت نیاز داشتم.
فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، #پیکر محسن را تحویل گرفته اند.
🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم بی بی حضرت زینب علیهاالسلام وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچهها اومد پیشم و گفت: #"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."
◇ من را برد پیش #پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. #پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: #"از محسن خبر آوردی"
◇ نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل دادهاند؟!
بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند؟
◇ گفتم: "حاجآقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش."
◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بیبی که بگو."
◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکههای #ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو.
تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام."
◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."
🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان این هدیه رو ازمن قبول کن
#رفیقِآسمونـےمَن
#پدر و دخترے ڪه آسمانے شدند🕊
🌷شهید ایرج ایلانی🌷
تاریخ تولد: ۱۸ / ۴ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۴ / ۱۳۹۵
محل تولد: فارس،کازرون
محل شهادت: فارس،کازرون
🌹همسرش← پدر آقا ایرج کشاورز و در روستا زندگی میکرد و از اقشار کم درآمد جامعه به حساب میآمد.🥀خودش تعریف میکرد که هر وقت ایرج برای دیدن ما به روستا میآمد مقداری پول توی جیبم میگذاشت🌷به شکلی که من متوجه نشوم.»🌙یکی از خصوصیات اخلاقی ایرج که خیلی مهم بود رازداری ایشون بود،🍃بارها میشد بستگان درمورد مشکلشان از من میپرسیدند🥀و از اینکه ایرج به من چیزی نگفته بود تعجب میکردند.‼️رازداری را جزو وظایف خود میدانست🌙نسبت به شغلش هم خیلی رازدار بود،💫راوی← به خانهشان که میرفتیم، میدیدم همیشه در کارها کمک حال همسرش بود🌙هروقت حال همسرش خوب نبود میگفت: «اصلا نگران نباش. نیاز نیست غذا درست کنی. من از بیرون غذا میخرم.»🍲یکبار که خانهشان بودیم، همسرش مشغول پاککردن سبزی بود.🥬بدون آنکه از چیزی خجالت بکشد رفت کنار همسرش و با او سبزیها را پاک کرد.🥬همین ظرافتهای اخلاقش در زندگی، او را محبوب کرده بود🌙شهید ایرج ایلانی از پرسنل نیروی انتظامی که در تعقیب وگریز قاتل فراری در دشت ارژن فارس💥به ضرب گلوله مجروح و بعد از 25 روز تحمل درد و رنج،🥀 ۲۵ تیرماه 1395 به شهادت رسید🕊️یکسال بعد از شهادت ایرج، تنها دخترش دختر ۷ ساله🥀که به عروسی رفته بود بر اثر اصابت شلیک گلوله ساچمهای به او💥در مراسم جشن عروسی🎊با این رسم و رسوم غلط تنها یادگار شهید قربانی شد🥀و او هم به پدرش پیوست. 🕊️🕋
#شهید_ایرج_ایلانی
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهمَّ_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#کپی_با_ذکر_صلوات
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
#رفیقِآسمونـےمَن
#پدر'پسرے ڪه همدیگر را ندیدند🥀
🌷شهید سجاد طاهرنیا🌷
تاریخ تولد: ۲۳ / ۵ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد: رشت،گیلان
محل شهادت: سوریه
🌷سکانس اول← -حسين؟اوهوم! 🌙امير علی ؟ آرہ! 🪄سبحان ؟ اممم...آرہ!🍁هادی چی؟هادی؟ اينم قشنگہ!🍃 چيزہ... ببين اينم علامت زدما ، محمد امين؟ اينم خوبہ!🌙همسر آقا سجاد كتاب را انداخت و گفت: ای بابا!...سجاد من كه نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدی!🍃بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگه!!🌾سجاد خندید و با شيطنت نگاہ کرد: ‼️اسم حالا مهم نيست...(مكث )..مهم اينه كه قيافش به من ميرہ!🍃 چی ؟! چی گفتی؟! صبر كن بيينم چی گفتی؟ كپی من ميشه! ... حالا ببين!! همسرش كه سعی کرد قيافهی جدی خودش را حفظ کند و زير خندہ نزند،🍃 كتاب را سمت ديگر مبل سُر داد و رويش را بہ حالت قهر برگرداند!🥀سجاد با مهربانی خندید و همسرش گفت حالا میبينيم ديگه كی ميبَرہ!🍃 سكانس دوم ← همسر آقا سجاد آهسته كنار تابوت زانو زد.🥀نوزاد را روی سينهی بابا گذاشت🥀-سجاد تو بُردی......🥀راستی ...حسين ؟ امير علی ؟ سبحان ؟هادی؟ محمد امين؟ ...🥀نگفتی اسمشو چی بزارم.....؟!🥀.» شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرمیست🕊️ که فرزند دومش ۶ ساعت بعد از اعزامش به سوریه به دنیا آمد🥀و یکدیگر را ندیدند🥀ایشان در روز تاسوعای حسینی🏴 با لب تشنه🥀با اصابت موشک در کنارش💥 از ناحیه پهلو🥀و پا آسیب دید🥀و در نهایت با ذکر یا زهرا(س) آسمانی شد.🕊️🕋
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#اللهمَّ_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
✨بسمربالشهداءوالصدیقین✨
#شهیدآرمانعلیوردیدرسیزدهمتیرماه
سال۱۳۸۰درشهرتهرانبہدنیاآمد.ازڪودکی
باتربیتوهدایتخانوادهخصوصا#پدر ڪه
#جانبازشیمیایی بوداهلمسجدوهیأتشدو
پیوستہپایثابتبرنامہهایڪانون
فرهنگی#مسجدامامعلی"علیه السلام"
ازجملہجلساتقرآنآنبود.
۱۴سالبیشترنداشتڪہبہهمراه
دوستانشدرجلساتاخلاقوانسبا
معارفقرآنوعترتاساتیدیچونحضرت
استادحاجآقایجاودانوجناباستادحاج
آقامیرهاشمحسینیشرڪتمیڪرد.
توفیقزیارتعتباتعالیاتوڪربلای
معلیدرنوجوانیقسمتاوشد.
همزماندرایامتحصیلدبیرستان،مسئول
فضاسازی#هیأتشبابالمهدیمی شود.
طیدوسالڪہمراسماتدرمنزلپدرخانم
#شهیدمدافعحرمعبداللهباقری برگزار
میشدآرمانمرتببہاموراتهیأترسیدگی
میڪردتاچراغمجلسسیدالشهداء"علیه
السلام"خاموشنشود.
پسازدیپلمدررشتہمهندسیعمران
پذیرفتہشد.امابہدلیلدغدغہهایبیشمار
فرهنگیوآرمانهایوالایدینیاشبا مشورتبزرگانازدانشگاهانصرافدادودر
سال ۱۳۹۹وارد#حوزهعلمیہآیتالله_مجتهدی«ره» شدتادرلباسمقدسروحانیت
وسربازیامامزمانارواحنافداهبہاسلامو مڪتبائمہاطهار"علیهمالسلام"وانقلاب
اسلامیخدمتڪند.
اوازهمانابتدایطلبگیبہخوبینشانداد
ڪہسطحدغدغہهاوآرمانهایشفراتراز
درسوحجرهنشینیاست.بہوقتدرس، شاگردیبااستعدادبودودرمواقعبحران
خادمیمخلصوسربازیمطیع.
#شھیدآرمـٰان_علۍوردے
🇮🇷@gahramane_man🇮🇷