eitaa logo
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
62 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
 وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاًبَلْ أَحْياءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ ✨ارتباط با ادمین کانال: @shohada_zene_hastnd ✨کپی باذکرصلوات✨
مشاهده در ایتا
دانلود
که برای آب می نوشت. 🌷 شهید والامقام یوسف قربانی🌷 هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که … # یوسف_قربانی ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ
یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسر هلندی بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه!! قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم!! “پطروس” توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم…!! همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود!! پطرس ذهن ما خسته بود٬ تشنه و رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و…!! سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده است!! تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام “مری میپ داچ” آن را نوشته بود!! بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند!! خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم!! شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم!! اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از ?قهرمان? بود!! قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون!! : جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد!!! : نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد!!! حاج محمد ابراهیم همت و محمود جهان پناه : که سرشان را خمپاره برد…!!! علی، مهدی و حمید باکری: که جنازه هیچکدامشان برنگشت!!! مهدی و مجید زین الدین: که در یک زمان به شهادت رسیدند!!! حسن باقری: که صدام برای سرش گذاشت!!! مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!!! و……. کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند!! ما که خودمان قهرمان داشتیم!!! یه روزی یه لره… یه روزی یه ترکه… یه روزی یه عربه… یه روزی یه قزوینیه… یه روزی یه آبادانیه… یه روزی یه اصفهانیه… یه روزی یه شمالیه… یه روزی یه شیرازیه… مثل مرد جلو دشمن ایستادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمان نکند!!! لره…………. بود! ترکه……….. بود! عربه……….. بود! قزوینیه…….. بود! آبادانیه…….. بود! اصفهانیه…… بود! شمالیه…….. بود! شیرازیه……. بود! و….. مردان واقعی اینها بودند!!! ای کاش، گاهی از این مردان واقعی و بی ادعا هم یادی کنیم…!!! 💔🥀🕊 روحشان شاد و يادشان گرامی باد. 💔🥀🕊 وعجل الفرجهم 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷