فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀
🔹 فرصت ها که جای خود، تهدیدها را هم دریاب!
🌷 #شهید_سردار_سلیمانی
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌺
صدایی نیست که نپیچد
و پیامی نیست که نرسد
هستی مهربان تر از آن است که پنداشته ایم.
گاه از خود می پرسم:
پس چه هنگام کاسه ها
از این آب های روشن پر می شوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست
من به میهمانیِ جهان آمده ام
و جهان به میهمانیِ من
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت
اگر این شاخه ی بیدِ خانه ی ما
هم اکنون نمی جنبید
جهان در چشم به اهی می سوخت
همه چیز چنان است که می باید
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃
چه گونه ممکن است زندگی ما را به هم ریخته آفریده باشد آفریننده ی طاووس
🦚
🌿 #طبیعت
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش ۲۹ : تمام لحظه هایم، به مرور آن دوست مسلمان دانی
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم»
⏪ بخش ۳۰ :
انگار کلمه ی رستگاری، محبوب ترین واژه در لغت نامه ی مزدوران و سلاخان دنیا بود. واژه ای سیاه که دنیای آدم ها را آتش می زد. پدر، مرا به دنبال خود می کشاند و من پریشان بودم از این همه وقاحتی که در کالبدش بود. هر چه تلاش می کردم تا دستم را از مشتش بیرون بکشم، فایده ای نداشت. ناگهان مادر با چادر سفید و گلدارش، دوان دوان خود را به ما رساند و بدون گفتن کلمه ای، پدر را هُل داد. قدرت دستان مادر، به منگی پدر چربید و من تعادلم را از دست دادم.
صدای تکه تکه شدن شیشه ی الکل پدر، زودتر از شوک پرتاب شدن، به گوشم رسید. پدر نقش زمین بود و من نقش سینه اش. این یعنی اولین تجربه برای شنیدن ضربان قلب بی محبت مردی به نام بابا. به ضرب مادر از جا کنده شدم. رو به رویم ایستاد و بی توجه به مرد بی هوش و زمین گیرش، براندازم کرد. سپس بدون گفتن کلمه ای راهی اتاقش شد و در را بست.
گیج ماندم؛ از حرف های پدر، از زمین خوردن، از شنیدن تپش های ضعیف و یکی در میان، از برخورد مادر. بالای سرش ایستادم. دهانش باز بود و بوی متعفن الکل از آن فاصله، باز هم بینی ام را مچاله می کرد. سینه اش به سختی بالا و پایین می رفت. کنارش با اکراه روی دو زانو نشستم. وسوسه شدم تا دوباره به بهانه ی اطمینان از زنده بودنش، صدای ضربانش را امتحان کنم. با تردید و دودلی سر بر سینه اش گذاشتم. ضرب قلبش به وجودم رسید. کاش دنیا کمی هم با من دوست می شد، تپیدن هایش بی خبر از ذره ای عشق به سلول هایم تزریق شد. حسی که اگر می دیدمش هم نمی شناختم. نگاهش کردم. انگار جانش داشت ته می کشید. نمی دانستم باید چه احساسی داشته باشم. نگران؟ شاد؟ یا غمگین؟ هیچ کدامشان وجود نداشت و من در این بین فقط خلأ، همان همزاد همیشگی یک حس بودم. گوشی همراهم زنگ خورد. یک بار... دو بار... سه بار... خیره به چشمانش، گوشی را جواب دادم. صدای عاصم بلند شد:
- چرا جواب نمی دی آخه دختر؟
با بی تفاوتی، زل زده به آخرین نفس های ضعیف پدر، گفتم:
عاصم! بیا... همین الان!
گوشی را روی زمین انداختم. عقب عقب رفتم. تکیه زده به دیوار، چانه ام را روی طاقچه ی زانوانم گذاشتم. نگاه بی احساسم را از جسم پدر بر نمی داشتم. یعنی این مرد نفس های آخرش را می کشید؟ چرا ناراحت نبودم؟ چرا هیچ وقت پدری نکرد؟ چرا سازمان و رجوی را به همه ی زندگیش ترجیح داد؟ هیچ وقت زندگی نکرد و به ما هم اجازه ی زندگی نداد. حالا باید برایش دل می سوزاندم؟ دیگر دلی نداشتم.
صدای زنگ در بلند شد. عاصم بود با همان قد بلند و صورت سبزه اش. نفس نفس زنان با چشمانی نگران به سمتم آمد.
- چی شده؟ طوریت شده؟
وامانده نگاهش کردم. کلماتش بریده بریده و مانند همیشه نگران به گوش می رسید.
- سارا با توام. تموم راه رو دویده م. حالت خوبه؟
یخ زده از در فاصله گرفتم و به سمت پدر رفتم.
- بیا تو... در رو هم ببند.
پشت سرم آمد. صدای بسته شدن در، سکوت آزاردهنده ی خانه را شکست. به همان دیوار قبلی تکیه دادم و زانوهایم را بغل گرفتم. عاصم چند قدم به داخل سالن آمد که ناگهان چشمش به پدر افتاد و خشکش زد.
- سارا این جا چه خبره؟ چه بلایی سرش اومده؟
- مست بود. داشت اذیتم می کرد، مادرم هُلش داد.
بی صدا کنار پدر نشست. نبضش را گرفت. گوشی را برداشت و فوریت های پزشکی را به خانه خواند. از کنار پدر برخاست و مقابلم زانو زد.
- سارا وقتی امدادگر اومد، هیچ حرفی نمی زنی. مثل الآن ساکت می شینی سر جات.
مگر چیزی برای گفتن داشتم؟ زبانم را به لب های خشکیده ام کشیدم.
- مُرد؟
به سمت آشپزخانه رفت. صدای باز شدن شیر آب در فضا پیچید.
- نه! اما وضعش خوب به نظر نمی آد.
دوباره، روبه رویم زانو زد:
- بخور رنگت پریده.
لیوان را میان دو دستم گرفتم. چرا مادر همیشه لیوان های بلوری دوست داشت؟
عاصم سری از تاسف تکان داد و کنارم نشست.
- مراقب مادرت باش یه وقت بیرون نیاد یا حرفی نزنه.
به جنازه ی مقابلم خیره شدم.
- بیرون نمی آد. فکر نکنم دیگه هیچ وقت هم حرف بزنه. سرش را به سمتم چرخاند. غم صورتش محسوس بود. دستش را آرام به طرف موهایم برد. صدای زنگ در بلند شد؛ به سرعت نیم خیز شد.
- پس یادت نره چی گفتم.
مأمورین امداد در حین رفتن به طرف پدر، ماجرا را جویا شدند. عاصم با آرامش خاصی برایشان توضیح داد که پدر مست وارد خانه شده، تلو تلو خوران پایش به فرش گیر کرد و به زمین افتاد. چشمانم به صورت کبود پدر، خیره مانده بود؛ ساکت و بی احساس. امدادگران کارشان را شروع کردند. ماساژ قلبی، تنفس مصنوعی، احیا...
فایده ای نداشت. نتیجه شد:
«ایست قلبی؛ به دلیل مصرف بیش از حد الکل»
⏪ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
👤 #انسان_شناسی۱۸٠
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
انسان شناسی ۱۸٠.mp3
11.23M
#انسان_شناسی ۱۸۰
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
مسیر "من" تا "الله" تنها مسیر حق در زندگی هر انسانی است!
و این مسیر، راهی پیچ در پیچ است،
و فتنهها / انحرافات / آسیبها و ...قطعاً به او روی میآورند!
فقـــط یک راه برای درامان ماندن از این خطرات، و بسلامت رسیدن به مقصد وجود دارد!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
نماز بدون حضور قلب تنها یک رفع تکلیف است که برکات چندانی ندارد!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
در محضر خداوند.mp3
2.03M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 در محضر خداوند
❣ نداشتن حضور قلب در نماز چه علتی داره؟
و چطور میشه برطرفش کرد؟
#استاد_شجاعی
منبع: مجموعه نماز، سکوی پرواز
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Sedaye_enghelab-1.mp3
2.28M
۲۷آذر ۱۴۰۱
#در_۱۰۰_ثانیه
🔹تیتر اخبار تحولات داخلی و خارجی را هر شب در #گام_دوم_انقلاب بشنوید.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹«من با این پاها در حَرمت پا گذاردهام، دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع كردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمتِ آن حریمها، آنها را ببخشی.»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی_
#عاقبتمون_بخیر
#شبتون_شهدایی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
هدایت شده از گام دوم انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز دوشنبه
"صد بار"
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
هدایت شده از گام دوم انقلاب
AUD-20220317-WA0002.mp3
5.82M
" زیارت آل یاسین "
#علی_فانی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
هدایت شده از گام دوم انقلاب
زیارت عاشورا - حسین حقیقی.mp3
16.55M
🏴 زیارت عاشورای زیبا
🎙 با صدای: حسین حقیقی
⏰ زمان ۱۱ دقیقه
⚫کانال گام دوم انقلاب ✌
⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
مداحی آنلاین - ذکری بی نظیر برای استجابت دعا - استاد عالی.mp3
1.26M
🏴 #ایام_فاطمیه
♨️ذکری بی نظیر برای استجابت دعا
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔴بهترین #سخنرانی های روز
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
شب به خیر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff