eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
185هزار عکس
128هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون عزیزانی که در راه #امام_حسین (ع) #خرج و #نذری میدن و زحمت میکشن ببینن👆 امام حسین اینطوری با "بامعرفتها" حساب میکنه👆 قشنگه.. این راه.. چقدر قشنگه #معامله با اباعبدالله الحسین(ع)💚 #اسلام #اطعام #مهربانی #انسانیت #فقر #هیئت #روضه #محرم #عزا #عزاداری #شفاعت @hafezenevelayat
🔶 فلسفه نذری دادن چیه؟🍲🍵🍶 چرا بیشتر توی #محرم و #صفر، #نذری و #اطعام میدهیم👆 از داغ یک جگرگوشه .. از داغ #تشنگی و #گرسنگی چند #کودک اسیر .. 💔 سلام خدا بر #یتیمان #کربلا.. سلام خدا بر اسرای نینوا.. سلام خدا بر #عترت پیامبر(ص)😭😭 #گرسنگی #مهربانی #انسانیت #رقیه #حضرت_رقیه (س) #کودک #کودکان #شیعه #اسلام @hafezenevelayat
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 حجابی که شبکه های ماهواره ای با به جوانان ما هدیه داده اند را نمیتوان با خشونت تغییر داد😊🌷 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 @hafezenevelayat
🔴📷 فضای جامعه را فضای و قرار بدهیم @hafezenevelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸سلام اینجا ایرانه بعد از شیوع بیماری کرونا در وضعیتی که خیلی ها به فکر غارت ، احتکار و نجات خودشون هستند. اینجا و در سراسر ایران رزمایش همدلی برپاست . ما مسلمان هستیم و دوست نداریم سفره هیچ خونه ای خالی باشه . این پیشنهاد ماست برای مردمان جهان با مهربانی دنیا جای بهتری برای زندگی میشه :) ♡ We are here in Iran After the epidemy of corona virus the situation in which most people are thinking about spaculation and plunder of other people’s things and saving themselves Here everywhere in Iran there is a procession of unanimty among people We are all muslims and we don’t want to see any houshold without the necessary minimum suplies This is our recomandation for the hole world : the world would be a better place to live in by kindness . . . #altruism#sickness#iran#proposal#muslim#hoarding#instagood#followme . #کرونا_ویروس#مهربانی#همدلی @gamedovomeenqelab
📚 ⛅️ 1⃣3⃣ 💢فاطمه را در مى فشرد... بر سر روى و سینه اش مى کشد و چشم و گونه و لبهایش را بوسه 😘مى کند. و تو انتقال را به وجود فاطمه ، احساس مى کنى ، طماءنینه و سکینه را به روشنى 💥در چشمهاى او مى بینى و ضربان و توکل و تفویض را از قلب💜 او مى شنوى... 🖤حالا فاطمه مى داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند... و آغوش خدا را گشاده نگه دارد. و حسین مى داند که... فاطمه مى ماند. را مى بیند و تاب مى آورد.فاطمه بر مى خیزد و نیز،... اما تو فرو مى نشینى . حسین مى ایستد اما تو فرو مى شکنى ، حسین بر مى نشیند اما تو فرو مى ریزى. مى دانى که در پى این رفتن ، بازگشتى نیست... 💢و مى دانى که وصال به سر رسیده است... و فصل سر رسیده... است.. و احساس مى کنى که به حسین از فاطمه کوچک ، نیازمندترى... و احساس مى کنى که بى ره توشه بوسه اى نمى توانى بار بازماندگان را به منزل برسانى.و ناگهان... 🖤به یاد مى افتى ؛ اى از آنگاه که عزم را به رفتن بى بازگشت جزم مى کند.چه 🌸 غریبى داشتى مادر! که در خود هم ، نیاز حیاتى مرا لحاظ کردى.برخیز و را صدا بزن! با این شتابى که او پیش مى راند، دمى دیگر، صداى تو، به گرد هم نمى رسد. دمى دیگر او تن خود را به دست نیزه ها مى سپارد... و صداى تو در چکاچک 🗡 گم مى شود... 💢 اما که او پیش مى رود، رکاب اى که او مى زند،... بعید... نه ، محال است خواهش تو بتواند عنان رفتنش را به بکشاند. اینهمه تلاش کرده است... براى کندن و پیوستن ، چگونه تن مى دهد به دوباره نشستن ؟! پس چه باید کرد؟ زمان دارد به سرعت گامهاى اسب مى گذرد... و تو چون زمین ایستاده اى ، اگر چه دارى از سر ، به دور خودت مى چرخى. یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت. اما چگونه ⁉️ 🖤اسم رمز! نام ! تنها کلامى که مى تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:مهلا مهلا! یابن الزهرا! قدرى درنگ ... اى فرزند زهرا! ایستاد! چه سر غریبى نهفته است در این نام زهرا!حالا کافیست که چون تیر از چله کمان رها شوى و پیش پایش فرود بیایى:بچه ها؟بسپارشان به امان خدا. احترام حضور توست یا نام زهرا که را از اسب🐎 پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنى تر. 💢 نه است... و نه نیاز به توضیح واضحات... که حسین ، هم مادر را مى داندد و هم نیاز تو را مى فهمد. فقط وقتى سیراب ، لب از گلوى حسین بر مى دارى ، عمیق تر مى کشى و مى گویى :_✨جانم فداى تو مادر! و کسى چه مى داند که این ((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى و هزار بار از جان عزیزتر.... 🖤یا هر دو!؟تو و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى. با شنیدن کلام حسین مى توانى ببینى... .... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نسخه با زیرنویس فارسی youtu.be/vpyFZpYx70w ✨ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ و از رحمت خداست که؛ محمّد "ص" نرم‌خوترین و لطیف‌ترین جلوه‌ی رحمانیّت خدا در زمین شد... تا روزی (نه‌چندان دور) تمام مردم زمین ، سرِ سفره‌ی اش زانو بزنند، و او أسوه‌ی تمام نمایِ حقیقت جویانِ عالَم باشد. 🤝 دین محمد "ص" ، آیین مهربانی و صلح در تمام جهان است! 🔴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جانم به این حرکت قشنگ چالش به این میگن.. چی میشد بجای چالشهای ضداخلاقی، این چالشا رونق داشت 😍😘 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
در این مکان از سالمندان عزیز بابت خدمات تعمیر وجهی دریافت نمی‌شود اینجا: اتوبان شهید محلاتی(آهنگ) شهید مخبر شمالی(عارف شمالی) ✍ عباس حسین‌نژاد 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿 زیبایی 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌿🌿 توی رستوران نشسته بودم که یک دفعه مردی که با تلفن صحبت می‌کرد، فریاد کشید و خیلی خوشحالی کرد. بعد از تمام شدن تلفن، رو به مسئول غذاخوری گفت: همه ی کسانی که این جا هستند، مهمان منن به باقالی‌پلو و ماهیچه؛ بعد از ۱۸ سال دارم بابا می‌شم. چند روز بعد تو صف سینما، همون مرد رو دیدم که دست بچه سه یا چهار ساله‌ای رو گرفته بود که به او بابا می‌گفت. پیش مرد رفتم و علت کار اون روزش رو پرسیدم. مرد با شرمندگی زیاد گفت: اون روز در میز بغل‌دست من، پیرمردی با همسرش نشسته بودند. پیرزن با دیدن منوی غذاها گفت ای کاش می‌شد امروز باقالی‌پلو با ماهیچه می‌خوردیم. شوهرش با شرمندگی ازش عذرخواهی کرد و خواست به‌خاطر پول کمشان، فقط سوپ بخورند. من هم با اون تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا اون پیرمرد بتونه بدون شرمندگی، غذای دلخواه همسرش رو فراهم کنه. 📎 ، نزدیک است! 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍃🌸🍃🕯🍃🌸🍃 خدای بزرگ افرادی را در زندگی ما قرار می دهد تا بتوانیم از طریق خدمت به آن ها به زندگی خود ببخشیم. شما باید هر روز صبح از خواب برخیزید و بگویید: 🤲🏼 خدایا! وظیفه امروز من را به من نشان بده! مرا متوجه کسانی کن که به کمک من نیاز دارند! لازم نیست کمک های شما به دیگران خیلی بزرگ باشد ،گاهی یک و می تواند جان دوباره به کسی ببخشد. گاهی اوقات جمله ای الهام بخش و انگیزشی می تواند روز یک فرد را بسازد. ⚫کانال گام دوم انقلاب ✌ ⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
بزرگی می گفت : یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند🍎🍃 شما اول برای کناریتان بر میدارید دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید دقت کنید! تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند ولی حالا تصور کنید همان اول 🍎🍃 برای خود بردارید میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد. نعمتهای زندگی نیز اینطور است🍎🍃 با بخشش ،سبد را مقابل خود نگه دارید زیستن با استانداردهای انسانیت بسیار زیبا خواهد بود🍎🍃 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
❣داستان نجار و دو برادر 🌼🍃سالها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود ، زندگی میکردند. یک روز بخاطر یک سوء تفاهم کوچک ، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت ، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. 🌼🍃یک روز صبح درب خانه ی برادر بزرگتر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد ، مرد نجاری را دید. نجار گفت : « من چند روزی است که دنبال کار میگردم ، فکر کردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید ، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» 🌼🍃برادر بزرگتر جواب داد : « بله ، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن ، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک من است. او هفته ی گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد ، انجام داده » 🌼🍃سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: در انبار مقداری الوار دارم ، از تو میخواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم. !! 🌼🍃نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار. برادر بزرگتر به نجار گفت : « من برای خرید به شهر می روم ، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم» نجار در حالیکه به شدت مشغول کار بود ، جواب داد : « نه ، چیزی لازم ندارم » هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت ، چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود. 🌼🍃کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: « مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟» در همین لحظه برادر کوچکتر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن آن را داده ، از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست. 🌼🍃وقتی برادر بزرگتر برگشت ، نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر ، از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد. ❣نجار گفت: « دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم.» 👌راستی ، تا به حال برای چند نفر پل ساختیم؟! ❣بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم !؟ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان های خـوب همچو انعکاس مـاه در زُلال آبِ برکه اند لمس شدنی نیستند امازیبـایی بخشِ تاریکی و ظلمت شب اند... ⭐️شبتون بخیر ⭐️در پنـاه خــدای مهربـون ─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─ 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه‌ی خدا ...❤️✨ معروف است كه خداوند به موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند! موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد ! مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید ... خدا به او گفت: من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند, من چگونه به این قوم رحم نکنم؟ «به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه» 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Sedaye_enghelab..mp3
6.45M
💠داستان 💠دست‌های مهربان 🎙هنوز هوا تاریک‌ بود. تاکسی جلوی در توقف کرد و سوار شد. تا ایستگاه مترو راهی نبود، اما ترجیح می‌داد با این خستگی اسیر تاریکی خیابان و همهمه مسافران صبحگاهی نشود، اگرچه توی مترو حتماً تلافی‌اش در می‌آمد و سر و صدا سردردش را زیاد می‌کرد. چشم‌هایش می‌سوخت. بدنش کوفته بود. انگار ساعت‌های طولانی توی معدن کار کرده باشد، همه عضلاتش درد داشت. یک هفته بود که خواب به چشمش نیامده بود، به همین سادگی...! خوابش نمی‌برد و تا صبح روی تخت جان می‌داد. دکتر می‌گفت از عوارض عمل جراحی است؛ اما حس می‌کرد دکتر هم مثل مادر دلداری‌اش می‌دهد. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff