″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
اعتکاف ویژه نوجوانان درحرم مطهررضوی ۶تا۸ اردیبهشت اطلاعات بیشتر وثبت نام(تا۲۸فروردین): p.javanan.or
دختر پسرای نوجون مشهدی
این فرصت ویژه رو از دست ندین😀🍀
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌸 #در_مسیر_عشق 🌸 🌸 #پارت_شصت و دوم🌸 محمد : فرشید ؟ فرشید: بله ؟ محمد: رسول کجاست ؟ فرشید : با داو
🌺 #در_مسیر_عشق 🌺
🌺 #پارت شصت و سوم🌺
🔷 خانه🔷
محمد : زهرا ؟ باباجان بیا بیرون
زهرا: سلام😃
محمد : 😐
زهرا : من کلا همیشه عادت دارم بعد ده دقیقه سلام میکنم به همه 😂
محمد : صحیح 😂 خب زهرا خانم شما فقط بخاطر ناراحتی
زهرا : پریدم وسط حرف بابا
: ببخشید باباجان شرمنده میپرم وسط حرف تون حتی تو اسلام گفتن اگر وسط حرف مومنی بپریم مانند اینه به صورتش چنگ زدیم خیلی عذر میخوام اما نمیخوام درمورد این موضوع بشنوم
من نه عمل میکنم نه جواب مثبت میدم تموم شد و رفت
محمد : اینطوری نمیشه که زهرا
تو جوابت منفی باش درست اصلا
اما دیگه با جونت بازی نکن
زهرا : 😪بازم میگم عمل نمی کنم
محمد : اصلا تو مشکلت چیه
زهرا : من دوست دارم تا سالها خدمت کنم به این مردم و کشورم اگر زنده برنگردم آرزو به دل میمونم و این بد میشه نمیخوام اینطوری از دنیا برم
محمد : 😡😡😡😡کی گفته قراره تو بمیری ؟😡
زهرا : بابا . من دیگه بچه نیستم با دوتا حرف ساده باور کنم هیچی نیست
عمل قلب هست احتمال مرگ وجود داره☺️
محمد : بسه زهرا دیگه درمورد مرگ حرف نزن و رفتم سمت اتاق
زهرا: در و باز کردم رفتم تو اتاق خودمو پرت کردم رو تخت و سرم و کردم تو بالش و زدم زیر گریه
فاطمه : از شدتی که زهرا در اتاقش و بست و صحبت هایی که با بابا میکرد گفتم شاید دعوایی چیزی شده پاشدم رفتم پیش زهرا
. ابجی اجازه هست ؟
صدایی نشنیدم
زهرا : نمیخواستم صحبت کنم سختم بود. گفتم جواب ندم خودش میاد تو حتما
فاطمه : در و باز کردم رفتم تو اتاق
. عه چیشده زهرا
زهرا : سکوت کرده بودم زیر پتو بودم
فاطمه: آبجی زهرا ؟
زهرا:جانم
فاطمه : چیشده ؟ با بابا دعوات شده؟
زهرا : سکوووت
فاطمه: زهرا برای هر جمله صدات نکنم دیگه جواب بده دهنم کف میکنه😐💔
زهرا: نه هیچی نشده
میشه تنها باشم ؟🙃
فاطمه : نخیر تا نگی چیشده تنها نمیزارمت
زهرا : هیچی نیست دیگه ول کن
فاطمه : باش☹️من رفتم☹️🚶🏻♀
ادامه دارد...
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌺 #در_مسیر_عشق 🌺 🌺 #پارت شصت و سوم🌺 🔷 خانه🔷 محمد : زهرا ؟ باباجان بیا بیرون زهرا: سلام😃 محمد : 😐
🌹 #در_مسیر_عشق 🌹
🌹 #پارت شصت و چهارم🌹
فاطمه : داداش اجازه هست بیام تو ؟
رسول : بیا
فاطمه : خسته نباشی
فردا برنامه داریم خواستم اجازه بگیرم ازت که دعوا نشه
رسول: پایگاه ؟؟
فاطمه : بله
رسول : چه ساعتی ؟
فاطمه : سه تا شش بعد از ظهر
رسول: خب نماز مغرب هم اونجایی ؟
فاطمه : بله اگر اجازه بدید
رسول : برگشتنی خودم میام دنبالت
فاطمه : باشه ممنون فعلا با اجازه
فردا اداره
محمد : نشسته بودم سرم رو میز بود گوشیم زنگ خورد . ناشناس بود
: بله ؟
عبادپور(فرمانده پایگاه برادران که با پایگاه خواهران که فرمانده اش فاطمه هست تو یک مسجد هستن ) : سلام آقا محمد
محمد : سلام بفرمائید
عبادپور: حاجی مارو فراموش کردی ؟
محمد : صداتون آشناس
عبادپور: 🙁حاجی دوره آموزشی راهیان نور با حوزه یادت رفته ؟
محمد : سعییییددددد توییی😂
عبادپور: بلههههه
محمد: ببخشید نشناختمت شمارت سیو نکرده بودم . چه خبرا چطوری ؟
عبادپور: شکر خوبیم سلامتی امام زمان و رهبر 😃
محمد : اخوی بعد مدت ها یاد ما افتادی چه عجب
عبادپور: شرمنده شمارت رو نداشتم اما همیشه ذکر خیرته
محمد: از کجا گرفتی حالا؟
عبادپور: از یکی از بچه ها
رضا سهیلی رو میشناسی؟
محمد : آره بچه های پایگاه بودن چه خبر ازشون ؟
عبادپور: فعلا هستن ماهم فرمانده شدیم ☺️
محمد : اخوی یادت باشه هر روز زنگ بزنی ماشالا کلی خبر داری ها
عبادپور: رضا با پسرت آقا رسول دوست بودن رضا هم از اقا رسول گرفته بود
محمد : آهان پس که اینطور
عبادپور: آره میگم بعد از ظهر میتونی بیای مسجد امیرالمومنین محله قدیمی
محمد : والا سرم که شلوغه اگر بتونم میام حالا چرا بیام ؟
عبادپور: برنامه داشتیم برای شهدای گمنام چند وقته ندیدمت گفتم بیای ببینم همو
محمد : باشه ممنون که اطلاع دادی کارهام تموم شد میام
عبادپور: باشه موفق باشی
ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌹 #در_مسیر_عشق 🌹 🌹 #پارت شصت و چهارم🌹 فاطمه : داداش اجازه هست بیام تو ؟ رسول : بیا فاطمه : خسته
🍃 #در_مسیر_عشق 🍃
🍃 #پارت_شصت وپنجم 🍃
محمد : از بچه های حوزه و پایگاه چه خبر
عبادپور: همه سر جاشون هستن جای شما خالیه فقط. بین این مدت دوسال هم فقط فرمانده پایگاه خواهران عوض شده
محمد: کی هست حالا ؟
عبادپور: یه خانم جوان به نام خانم فاطمه مقدم که یک سال نبود رفته بود اصفهان اما این یک ماهی میشه شروع کرده فعالیت هارو
محمد: با نام فاطمه چشمام چهار تا شد 😳 اما خودم و عادی نشون دادم
. عجب ان شاءالله موفق باشند
عبادپور: حاجی مزاحم نمیشم اگر اومدنی شدی قبلش پیام بده
محمد : باشه
عبادپور: خدا حافظ
محمد: از دست فاطمه شاکی بودم چرا هیچی نگفته بود عصبی بودم
. فاطمه خانم مقدم لطفا بیاید بالا
فاطمه : چشم
محمد : تو چرا نگفتی فرمانده پایگاهی؟ 😡
فاطمه : 😳😳ا...از کجا میدونید ؟؟😳
محمد : خبرا میرسه
فاطمه : آقا نخواستم بگم چون نمی خواستم بدونید چه مسئولیتی دارم تو مسجدی که قبلا توش بزرگ شدید و حالا رفقاتون و ...
محمد : من نباید بدونم یعنی؟ 🤨😠
فاطمه : ببخشید😓
محمد : خیلی خب برو سر کارت
فاطمه: نمیخواید بگید کی گفته بهتون ؟
محمد : آقای عبادپور رفیق قدیمی بنده
فاطمه : 😶😶😶
محمد : به کارت برس فاطمه
ادامه دارد....
سلام علیکم
ببخشید این چند روز نبودم و نشد ادامه رمان رو بزارم
نظرات فراموش نشه منتظرم🙂
#خُدایـٰاشُڪرِت
شُڪرڪِہدَرپناٰهامـٰامزَمانیم...
مِیگمچِقدرخـوبہِماٰهاتوزِندگیمون،
اماٰمزَماٰنروداریم...،
چِقدرخـوبہِاجاٰزهدارِیمصِداشڪُنیم
وَازشڪُمَڪبگِیریم...
وبگیم #خُدایـٰا بہِآبروۍاِماٰمزمان...
بیچاٰرهاونڪِسیہڪہِ
توزِندگیشبِدونِاماٰمزَمانہِ:)
#مَھدۍجاٰنمدِلتنگِتم💔✋🏻:)
-اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج
♡
#بہوقتدلتنگی💔
نہپاسپورتدارم . . :)
نہواکسنزدم . .
هزینہۍبلیطهواپیماهمندارم . .🥺
تنہاداراییم . .🕊
یہقلبہکہواسہکربلاتمیتپہ
-کافیہمگہنہ!🥀
#اللهمارزقناڪربلابھحقالحسینع
╒═══⬥💚✨💚⬥═══╕
╚═══⬥💚✨💚⬥═══╛
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
کربلاییحسین_طاهری_صدا_بزن_گداتو_صدات_صدای_عشقه_.mp3
6.62M
👤 کربلایی حسین طاهری🦋
ایام ولادت امام حسن❤️✨
#مَحیصا
@hlifmaghar313
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
هدایت شده از 『حـَلـٓیڣؖ❥』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام حسن ...❤️⛓
ولادت با سعادت امام حسن مجتبی،
رحمتی که در ماه رحمت به امت اسلامی اهدا شد ... تبریک و تهنیت باد😍🕊
#امام_حسن
#فرمانده
#حلیف
@Hlifmaghar313