...|#علےاززبانعلے|...
📃 قسمت صد و پنجاه و سوم
❇️ ورود به کوفه
🔹توقفخوارج در آستانهٔ شهر کوفه!
[ قبل از ورود به شهر کوفه، به گروهی از خوارج برخوردیم که در کنار شهر اجتماع کرده و حاضر به رفتن به منازلشان نبودند. در جمع آنان سخنرانیکردم: ]
🔻پروردگارا، در موقعیتی قرار گرفتهایم که هر کسی در آن به حقیقت برسد، فردای قیامت نیز سعادتمند و سربلند خواهد بود و هر کسی گرفتار تردید باشد یا ادعای باطل کند، فردای قیامت نیز کور و گمراهتر میماند.
شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید آن هنگامی که اهل شام قرآنها را بلند کردند و شما گفتید ما دعوت آنان به کتاب خدا را میپذیریم و به آنان پاسخ مثبت میدهیم؟!
🔻به شما گفتم: من آنان را بهتر از شما میشناسم. آنان اهل دین و اهل قرآن نیستند.
من با آنان بزرگ شدهام و از کودکی تا بزرگسالی آنان را کاملاً میشناسم. آنان در موقع کودکی بدترین کودکان بودند و در بزرگسالی نیز بدترینها هستند. شما به راه حق خویش برگردید و در راه راستی که قدم برمیداشتید، ادامهٔ مسیر دهید. آنان قرآنها را برای حیله و نیرنگ بر سر نیزهها کردهاند.
ولی شما نظر مرا رد کردید و سخنم را نپذیرفتید و گفتید: نه، چنین نیست. پیشنهاد آنان را قبول میکنیم.
من نیز به شما گفتم: این سخنان مرا به خاطر بسپارید و فراموش نکنید شما هستید که به مخالفت با من اقدام میکنید!
🔻هنگامی که شما به چیزی جز نوشتن عهدنامه راضی نشدید، من با داوران شرط کردم که آنچه قرآن زنده کرده، زنده بدارند و آنچه قرآن از بین بردهاست، از بین ببرند.
اکنون نیز اگر طبق نظر قرآن قضاوت کنند، ما حق نداریم با حکم کسی که مطابق دستور قرآن عمل کردهاست، مخالفت کنیم؛ اما اگر برخلاف قرآن نظر دادند، از حکم آنها برائت میجوییم.
[ برخی از آنان سؤال کردند: به ما پاسخ بده آیا از عدالت است که مردان دربارهٔ خون مردم قضاوت کنند؟ پاسخ دادم: ]
🔻ما مردان را حکومت ندادهایم؛ بلکه قرآن را به حٓکمیت پذیرفتهایم. قرآن خطی است که نگارش یافته و میان دو جلد قرار گرفتهاست. خود سخن نمیگوید؛ بلکه مردان با توجه به آیات آن سخن میگویند.
[ آنان پرسیدند: دربارهٔ مدت معیّن توضیح بده. چرا بین خود و آنان مدت زمانی را تعیین کردی؟ گفتم: ]
🔻برای آنکه جاهل یاد گیرد و دانا ثبات قدم پیدا کند؛ بدان امید که خدا در این مدت بین امت را اصلاح فرماید. اکنون وارد شهر شوید. خداوند شما را مشمول رحمت خویش قرار دهد.
🔹هواپرستی؛ سرآغاز رویش فتنهها
[ با رسیدن به کوفه خطبهای ایراد کردم و در بخشی از آن به مردم گفتم: ]
🔻همانا آغاز پیدایش فتنهها، هواپرستی و پیروی از خواستهای نفسانی و بدعتگذاری در احکام الهی است.این بدعتها بر خلاف کتاب خداست و به وسیلهٔ آنها گروهی بر گروه دیگر سلطه مییابند و برای ترویج آن بدعتها، یکدیگر را یاری میدهند.
🔻پس اگر باطل با حق نمیآمیخت، بر جویندگان حق پنهان نمیماند و اگر حق از باطل متمایز میگشت، زبان معاندان قطع میشد؛ ولی همواره پارهای از حق و پارهای از باطل را میگیرند و درهم میآمیزند و آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره میشود و تنها کسانی نجات مییابند که الطاف الهی شامل حالشان شده باشد.
📚منابع:
۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۷۰
۲. نهجالبلاغه، کلام۵۰، ص۸۸
۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۱
۴. کافی، ج۱، ص۵۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
هدایت شده از •|گنج پدرے|•
فضیلت15 القطره ج1ص330.mp3
2.37M
#قطرهاےازدریــا 🌊
#دربابفضایـلمولا ✨
💠 بدبخت تر از شیطان !
🌿 دیدن دشمنان امیرالمؤمنین و رسول خدا علیهالسلام که در جهنم آویزان بودند و شرح مختصر روایت در همین فایل صوتے
📚 منبع :کتاب القطرة ج1ص 330
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
🌹 شرح #حکمت181
🔷 ارزش دوراندیشى و پرهیز از کوتاهى
🔰 درود خدا بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:حاصل كوته فکری پشيمانی، و حاصل دورانديشی سلامت است.
🔻بارها به مناسبتهای مختلف عرض شد که اگر بخواهیم برای نهج البلاغه یک عنوانی بگذاریم که اشاره کند به محتوای نهج البلاغه میتوانیم عنوان کتاب را "عقل و جهل" بگذاریم. آنقدر که مولا علی(علیه السلام) از ابعاد مختلف عقلانیت و جهالت را هم توصیف فرمود ه اند، هم تحلیل فرمودند که میتوان اسم این کتاب نورانی را "کتاب عقل و جهل" گذاشت.
🔻در حکمت ۱۸۱ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) یکی از نشانه های عقل و جهل را بیان میکنند و میفرمایند:«ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ».نتیجه و میوه تفریط پشیمانی است و ثمره و میوه دور اندیشی سالم ماندن است».
🔻چرا بنده این را ربط به جهالت و عقلانیت دادم؟ چون مولا علی(علیه السلام) در نهج البلاغه معتقدند که افراط و تفریط کار جاهل است. در حکمت ۷۰ میخوانیم:«لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً». جاهل را نمیبینی مگر اینکه یا در حال افراط و زیاده روی یا در حال تفریط و کند روی است.
🔻 با این نگاه حتی کسی بواسطه امیرالمومنین (علیه السلام ) و محبت ایشان اگر دچار افراط بشود یعنی از حد و مرز عقلانیت خارج بشود، قطعا هلاک خواهد شد.
هم در حکمت ۴۶۹ میخوانیم:« يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ». دو گروه به خاطر من هلاک میشوند یکی محب افراطی که به خاطر جهالتش من علی را بالاتر از خودم میبرد و نعوذ باالله از پیامبر برتر و حتی گاهی خدا میداند. و دیگری تهمت زننده به من، کسی که از روی بغض و کینه به من دروغ میبندد، هر دو هلاک میشوند. در خطبه ۱۲۷ بند ۲ حضرت فرمود:«وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَيْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ ». در آینده دو گروه به واسطه من هلاک خواهند ، اولی دوست افراطی است و دیگری دشمن افراطی.
🔻 حتی حضرت در ادامه همین بند دوم در ادامه خطبه ۱۲۷، کسانی را که بواسطه محبت علی(علیه السلام) در بین امت اسلامی تفرقه افکنی میکنند را مستوجب قتل میدانند. و میفرمایند:آگاه باشید هر کس شما را حتی به بهانه محبت من به شعار تفرقه دعوت کرد، او را بکشید حتی اگر زیر عمامه علی پنهان شده باشد. بنابراین جهالت ریشه افراط است همچنان که جهالت ریشه تفریط است. حالا عاقل که در مقابل جاهل است نه افراط دارد، نه تفریط. چون تفریط ندارد کوتاهی نمیکند آینده ها را فکر میکند و چون آینده را میخواهد، و میخواهد به سلامت از دنیا عبور کند، رنج، زحمت و سختیهای امروز را تحمل میکند. سعی میکند، تلاش میکند، و کوتاهی و تفریط نمیکند.
🔻 لذا; «ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ». قیامت معلوم میشود اکثر ما به پشیمانی مبتلا هستیم چون کوتاهی کردیم. «ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ». اما بعضی ها هم هستند که در آخرت خیلی خوشحال هستند و مثل برق از صراط رد میشوند چون اینها همه اهل حزم بودند یعنی آینده و عاقبت را اندیشیده بودند و میدانستند که بهشت را به بها دهند نه به بهانه!
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
شرح حکمت ۱۸۱ نهج البلاغه.mp3
3.18M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت181
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
#خطابهء_غدیر
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🔰فراز 《۱۶》
◽️…مَعاشِرَ النّاسِ ، لاتَضِلّوا عَنهُ و لاتَنفِروا مِنهُ و لاتَستَنكِفوا عَن وِلايَتِهِ ، فهو الّذي يَهدي إلي الحقِّ و يَعمَلُ به و يُزهِقُ الباطِلُ و يَنهي عَنه و لاتأخُذُهُ في اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ . أوَّلُ مَن آمَنَ بِاللّهِ و رَسولِهِ لَم يَسبِقهُ إلي الايمانِ بي أحَدٌ و الّذي فَدي رَسولَ اللّهِ بِنَفسِهِ و الّذي كانَ مَعَ رَسولِ اللّهِ و لا أحَدَ يَعبُدُ اللّهَ مَعَ رَسولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيرُهُ ، أوَّلُ النّاسِ صَلاةً و أوَّلُ مَن عَبَدَ اللّهَ مَعي ، أمَرتُهُ عَنِ اللّهِ أن يَنامَ في مَضجَعي ففَعَلَ فادياً لي بِنَفسِهِ .…
🔹… هان مردمان !
او را فراموش نکنید و از امامتش رو برنتابید و از سرپرستے اش نگریزید ؛
چرا که شما را به درستے و راستے خوانده و خود نیز بدان عمل مےکند .
او باطل را نابود کرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نکوهش نکوهشگران او را از کار خدا باز ندارد ؛
او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسے در ایمان به من از او سبقت نجسته ؛
و همو جان خود را فداے رسول خدا کرده ، با او همراه بوده است ؛
تنها او همراه رسول خدا عبادت مےکرد و جز او از مردان کسے چنین نبود ؛
علے اولین نمازگزار و پرستش کننده همراه من است .
از جانب خدا به او دستور دادم تا (در شب هجرت) در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده ، پذیرفت که جان خود را فداے من کند .…
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
📢 مبلغ غدیر باشیم……
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨|@ganj_pedari
بسمـِ ربِّــ امــام زَمانــَمــ🍃♥️
کاش اینبار
عرفه آخر هجران باشد
کن دعا بهر فرج
که مستجاب است امروز✨
#علےاززبانعلے
📃 قسمت صد و پنجاه و چهارم
🔹 نباید کسی را با آل محمد صلیاللهعلیهوآله مقایسه کرد
[خطبهٔ دیگری در کوفه ایراد کردم:]
[ خطبه را با ذکر نعمتهای الهی و سپاس از خداوند و طلب یاری از او آغاز کردم و به یکتایی او شهادت دادم، همچنین شهادت بر اینکه محمد صلیاللهعلیهوآله، بنده و فرستاده خداست.
سپس به فلسفه بعثت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پرداختم: ]
🔻خداوند پیامبر را فرستاده با دینی همچون آفتاب تابنده وپرآوازه، دانشی برتر و کتابی نوشته شده، فروغی تابان، پرتوی درخشان و فرمانی قاطع، تا تردیدها را از دلها بزداید و با دلایل روشن و حجتها استدلال کند و با ذکر آیات الهی، مردم را بیم دهد و با یادآوری کیفرهایی که بر امتهای پیشین رفتهاست، مردم را بترساند.
[ آنگاه زمان بعثت پیامبر را برایشان ترسیم کردم: ]
🔻خدا رسولش را زمانی فرستاد که مردم در فتنهها گرفتار بودند و رشتههای دین گسسته، ستونهای ایمان و یقین لرزان شده، هر کس به چیزی که اصل میپنداشت تمسک کرده بود، کارهای مردم پراکنده، راه رهایی دشوار و باریک، چراغ هدایت بینور، کوری و بیخبری شایع بود و پناهگاهی وجود نداشت...
🔻فتنهها بر سر پا ایستاده بود و مردم را لگدمال و در زیر پاها نابود میکرد و مردم، سرگردان و نادان و فریبخورده، در کنار بهترین خانهها، کعبه، و بدترین همسایگان زندگی میکردند. شبها خواب به چشمانشان نمیآمد و سرمهْ چشم آنها اشک بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایشان لگام میزدند و نادانشان را عزت میبخشیدند.
🔻اما اهلبیت و عترت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، جایگاه اسرار خداوندی، پناهگاه فرمان الهی، معدن علم خدا، مرجع حکمت الهی، نگهبان کتابهای آسمانی و کوههای همیشه استوار دین خدایند. خداوند به وسیلهٔ پایمردی آنها، قامت خمیدهٔ دین را راست کرد و لرزش و اضطراب آن را به آرامش مبدل ساخت.
🔻در این امت، کسی را با آل محمد صلیاللهعلیهوآله مقایسه نتوانکرد. کسانی را که پروردهٔ نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، با آنان برابر نتوان شمرد.
آری، آلمحمد صلیاللهعلیهوآله اساس دین و ستونهای استوار یقیناند. پیشی گرفتگان باید به آنان بازگردند و واپسماندگان باید به آنان بپیوندد؛ زیرا ویژگیهای امامت به آنها اختصاص دارد و وصیت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دربارهٔ خلافت مسلمانان و میراث رسالت، ویژهٔ آنان است. چنانکه هماکنون، حق به اهل آن بازگشته و خلافت به جایگاهی که از آن دور مانده بود، بازگردانده شده است.
🔹گفت و شنودی با خوارج
[ جمعی از خوارج به دیدارم آمدند و پرسیدند: با چه مبنایی در جنگ جمل میجنگیدیم؟ گفتم: بر مبنای حق. گفتند: چرا با مردم بصره نبرد کردیم؟ گفتم: ]
🔻با مردم بصره به دلیل پیمانشکنی جنگیدیم و نیز بهدلیل ستمی که روا داشتند.
[ آنها سوال کردند: چرا با مردم شام جنگیدیم؟ گفتم: ]
🔻مردم شام و مردم بصره در پیمانشکنی و ستمکردن یکسان بودند.
[ پرسیدند: پس دلیل موافقت تو با درخواست معاویه برای آتشبس و تعطیلی جنگ چه بود؟ گفتم: ]
🔻شما با تصمیم من برای ادامهٔ جنگ مخالفت کردید و من از بروز فتنه نگرانشدم و بهناچار پذیرفتم.
[ آنان گفتند: پس اکنون که ما دست از مخالفت برداشتهایم، تو نیز به تصمیم قبلی خود برگرد! پاسخ دادم: ]
🔻من با آنان برای مدت معیّنی پیمان بستهام و در چنین وضعی، جنگ با آنان جایز نیست؛ مگر آنکه مدت بهسر آید. از داوران نیز تعهد گرفتهایم که مطابق کتاب خدا داوری کنند، که اگر چنین کنند من در میان همهٔ مردم سزاوارترین فرد به خلافتم.
[ آنان جوابدادند: ادعای معاویه نیز همانند ادعای توست! ]
📚منابع:
۱. نهج البلاغه، خطبهٔ۲، ص۴۶
۲. وقعةصفین، ص۵۵۱
۳. أنسابالاشراف، ج۲، ص۳۵۶، رقم۴۲۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
فضیلت 9.mp3
1.42M
#قطرهاےازدریــا 🌊
#دربابفضایـلمولا ✨
🔹سجده امیرالمومنین و رؤیت پیامبر
🌿 وعده حتمے خدا در مورد اهل بیت (علیهمالسلام) و شیعیان ایشان و اطاعت فرشته قبض روح از شیعیان، شرح مختصر روایت در فایل صوتے
📚 منبع :کتاب القطرة ج1ص275
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
🌹 شرح #حکمت182
🔷 شناخت جایگاه سخن و سکوت (۱)
🔰 درود خدا بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: آنجا كه بايد سخن درست گفت در خاموشی خيری نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيری نخواهد بود. ( اين حكمت با شماره كلمه قصار ۴۷۱ در صفحه ۲۲۸ نيز آمده است)
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۱۸۲ نهج البلاغه سخنی پیرامون سکوت و حرف زدن دارند که عیناً بدون هیچ تفاوتی در حکمت ۴۷۱ تکرار شده است لذا ما با بیان و توضیح حکمت ۱۸۲ از شرح و توضیح حکمت ۴۷۱ هم بی نیاز خواهیم شد.
🔻مسأله در حکمت ۱۸۲ و ۴۷۱ این است که حضرت می فرمایند: آنجا كه بايد سخن درست گفت در خاموشی و سکوت خيری نيست، همچنانکه در سخن جاهلانه نيز خيری نخواهد بود.
🔻بارها عرض شده است که نهج البلاغه را می توان کتاب عقل و جهل نامید، یعنی تمام آنچه که یک عاقل دارد و تمام آنچه که یک جاهل دارد به زیبایی در نهج البلاغه ترسیم شده است.
🔻در حکمت ۷۰ نهج البلاغه خواندیم که: جاهل را نمیبینی مگر اینکه یا در حال افراط است یا در حال تفریط.
حکمت ۱۸۲ یکی از مصادیق افراط و تفریط را بیان می کند. انسان جاهل چون به موضع حرف زدن و به موضع حرف نزدن اشراف و آگاهی ندارد، یک جایی سکوت می کند که اتفاقاً باید سخن می گفته و گاهی در در جایی حرف میزند که نباید حرف میزده ، لذا صفت جهل اوست که در رفتارش نمایان می شود.
🔻 بر این اساس، ما در نهج البلاغه شریف از نگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از صفات بسیار برجسته اولیای دین اعم از پیامبر عزیز و ائمه اطهار (علیهم السلام) و به تبعش متّقین و مؤمنین خالص را همین می بینیم که آنها سکوتشان هم از روی حکمت است.
مثلا درباره پیامبر عزیز در خطبه ۹۶ نهج البلاغه مولا علی(علیه السلام) اینگونه می فرمایند: سخن پیامبر روشنگر بود و سکوتش زبان داشت. یعنی خود سکوت او هم حکمت داشت و اثر داشت. یا درباره اهل بیت (علیهم السلام) در نهج البلاغه پیرامون سمت و سکوتشان بیانات جالبی است.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
شرح حکمت ۱۸۲ بخش اول.m4a
3.18M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت182 قسمت اول
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
#خطابهء_غدیر
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🔰فراز《۱۷》
◽️… مَعاشِرَ النّاسِ فَضِّلوهُ فقد فَضَّلَهُ اللّهُ ، و اقبَلوهُ فقد نَصَبَهُ اللّهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ إنَّهُ إمامٌ مِنَ اللّهِ و لَن يَتوبَ اللّهُ عَلي أحَدٍ أنكَرَ وِلايَتَهُ و لَن يَغفِرَ لَهُ ، حَتماً عَلَي اللّهِ أن يَفعَلَ ذلكَ بِمَن خالَفَ أمرَهُ و أن يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكراً أبَدَ الآبادِ و دَهرَ الدُّهورِ ؛ فَاحذَروا أن تُخالِفوهُ فتَصلوا ناراً وَقودُها النّاسُ و الحِجارَةُ اُعِدَّت لِلكافِرينَ .…
🔹…هان مردمان !
او را برتر بدانید که خداوند او را برترے داده ؛
و پیشوایی او را پذیرا باشید که خداوند او را به (امامت) نصب کرده است ؛
هان مردمان !
او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبه منکر او را نپذیرد و چنین کسے را نیامرزد ؛
این است روش قطعے خداوند دربارهء ناسازگار با امامت علے و حتما او را به عذاب دردناک جاودانه کیفر خواهد کرد ؛ پس ، از مخالفت او بهراسید ؛
وگر نه در آتشے درخواهید شد که آتش گیرهء آن مردمانند و سنگ ، که برای حق ستیزان آماده شده است ….
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
📢 مبلغ غدیر باشیم……
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨|@ganj_pedari
#علےاززبانعلے
❇️ دوران جنگ نهروان
✳️ مدارا و نرم خویی با خوارج
🔹مدارا تا پایان مدت معاهده
[ پس از ورود به کوفه، موضوع خوارج به مشکل بزرگی تبدیل شد. شش ماه تا پایان معاهدهٔ حٓکمیت باقی مانده بود و در تمام این مدت با آنان گفتوگو و بحث میکردیم. آنان بعضی آیات قرآن را بر ضد من تأویل میکردند، از جمله این آیه را: «خداوند به حق داوری میکند و معبودهایی که غیر از او میخوانند، هیچگونه داوری ندارند.» برای آنان پیام فرستادم: ]
🔻ما تا پایان مدت معاهده با شما مدارا میکنیم و در این مدت کتاب خدا را مطالعه کرده و با هم بحث و گفتوگو خواهیمکرد. امیدواریم با هم به صلح و صفا برسیم.
[ و از آنان خواستم: ]
🔻دوازده نفر از بزرگان خویش را مشخص کنید، ما نیز دوازده تن از افراد خود را انتخاب میکنیم و همگی در یک مکان گرد هم میآییم تا سخنگویان ما استدلالهای خویش را بیان کنند و سخنگویان شما نیز دلایل شما را تبیین سازند.
[ پس از گفتوگوهای طولانی بین آنان، خودم در جمعشان حاضر شدم و مطالبی را به آنان گفتم: ]
🔻اما بعد، من شما را برای پذیرش حٓکمیت تشویق نکردم و شما بودید که به دلیل خستگی و ضعف در جنگ، از اطراف من پراکنده شُدید. اهل شام مرا به حکم قرآن دعوت کردند. نگرانی من این بود که اگر از پذیرش دعوت آنان خودداری کنم، شما این آیات را بر من تطبیق کنید:
{ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ }
( آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب داشتند، بهسوی کتاب الهی دعوت شدند تا [این کتاب] در میان آنها داوری کند، سپس گروهی از آنان روی میگردانند، در حالی که از قبول حق اعتراض دارند؟ )
همچنین آیه ۹۵ سوره مائده و آیه ۳۵ سوره انسان را قرائت کردم.
[ آنها در پاسخ من گفتند: تو ما را به کتاب خدا و عمل به آن دعوت کردی و ما پذیرفتیم و با تو بیعت کردیم. مردان ما در جنگ جمل و صفین به سبب اطاعت از تو کشته شدند؛ اما تو در امر الهی تردید کردی و به حٓکمیت دشمن خویش تن دادی! ما بر سر همان پیمان اول خویش باقی هستیم و امروز تو هستی که بر سر پیمان نیستی و تغییر کردهای! ما نمیتوانیم با تو همراهی کنیم؛ مگر اینکه توبه کرده و اعتراف کنی که گمراه شدی! به آنان گفتم: ]
🔻اما به خدا پناه میبرم از اینکه اعتراف کنم گمراه شدهام. من از روزی که اسلام آوردهام تا به امروز، لحظهای دچار تردید نشدهام و از هنگامی که راه هدایت را یافتم، هیچگاه گمراه نگشتهام؛ بلکه خداوند به واسطهٖٔ ما، شما را هدایت کرد و از گمراهی و کفر نجاتتان داد و از نادانی رهایی بخشید.
🔻من حٓکمیت داوران را مطابق کتاب خدا و سنت جامع و کامل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پذیرفتم. اگر آنان مطابق کتاب خدا داوری کنند، تردیدی نیست که باید به حقانیت من حکم صادر کنند و مرا شایستهٔ خلافت بدانند و اگر به غیر کتاب خدا داوری کنند، حکم آنان دربارهٔ من و شما هیچ ارزشی ندارد.
🔹به کوفه برگردید
[ همانطور که یاد شد، جمعی از خوارج در بیرون شهر کوفه مانده بودند و حاضر نبودند به شهر وارد شوند و به منازلشان بروند. به آنان گفتم: ]
🔻 آیا شما مرا جاهل و نادان میدانید؟
[ گفتند: نه. پرسیدم: ]
🔻بنابراین، اگر احکامی صادر کنم، آنها را پذیرفتنی میدانید؟
[ گفتند: آری. گفتم: ]
🔻پس به شهر خویش، کوفه، برگردید تا با هم بحث و مناظره کنیم.
[ آنان پذیرفتند که وارد شهر شوند. ولی همه جا شعار «لاحکم الا لله» سر میدادند. ]
🔹مانع از حضور آنها در مساجد نمیشویم
[ جمع دیگری از خوارج در منطقه «حروراء» اردو زده بودند. به میان آنان رفتم و در ضمن گفتوگو با آنان، دلایل خویش را برای پذیرش حٓکمیت بیان کردم. در نهایت، آنان نیز قبول کردند که به شهر کوفه برگردند؛ اما در کوفه نیز به مخالفتشان ادامه دادند. به یارانم گفتم: ]
🔻رفتار ما با آنان تا زمانی که خونی ریخته نشده و مرتکب حرامی نشدهاند، چنین خواهدبود: آنان را از حقوق بیتالمال محروم نمیکنیم، و مانع از حضور آنها در مساجد نمیشویم و تحریک به جنگ و تهییج به شورش هم نمیکنیم.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سورهٔغافر، آیهٔ۲۰
۲. قرآنکریم، سوره آلعمران، آیهٔ ۲۳
۳. أنسابالاشراف، ج۲، ص۳۵۳، رقم۴۲۴
۴. تاریخیعقوبی، ج۲، ص۱۹۱
۵. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۳ و ۵۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
فضیلت16 القطره ج1ص348.mp3
677.3K
#قطرهاےازدریــا 🌊
#دربابفضایـلمولا ✨
💠 بخشش شمشیر
در حین مبارزه با کافر
📚 منبع : کتاب القطرة ج1ص 348
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
چنان #عیدغدیرش دلربا افتاده در عالم
که یڪ هفتـه جلـوتـر،
میروم از خـود ب #قـربانـش((((:
+بـابـاعلے
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
🌹 شرح #حکمت182
🔷 شناخت جایگاه سخن و سکوت(۲)
🔰 درود خدا بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: آنجا كه بايد سخن درست گفت در خاموشی خيری نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيری نخواهد بود. ( اين حكمت با شماره كلمه قصار ۴۷۱ در صفحه ۲۲۸ نيز آمده است)
🔻درباره اهل بیت (علیهم السلام) در نهج البلاغه پیرامون سمت و سکوتشان بیانات جالبی است.
🔸یکی از در خطبه ۱۵۴ است: اهل بیت اگر سخن بگویند راست می گویند، اگر سکوت کنند کسی بر آنها پیشی نخواهد گرفت.
🔸یا در خطبه۱۴۷ می فرمایند: اهل بیت (علیهم السلام) همان کسانی هستند که حلم آنها از علم آنها خبر می دهد و سکوتشان از منطقشان و ظاهرشان از باطنشان .
🔸همین مطلب را با کمی تغییر حضرت در خطبه ۲۳۹ اینگونه در مورد اهل بیت می فرمایند: «وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِكَمِ مَنْطِقِهِمْ »؛ سکوت اهل بیت حکایت می کند از حکمتی که در نطق و سخن گفتنشان نهفته است.
🔸 یا درباره برخی از انسانهای وارسته خودساخته مطالبی دارند درباره سکوت و سخن نگفتن آنها. در خطبه متّقین یعنی خطبه ۱۹۳ پیرامون پرهیزکاران می فرمایند:«إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُه» ؛ متّقی اگر سکوت بکند از این سکوت خودش غمگین و ناراحت و پشیمان نخواهد شد.
🔸حضرت در حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه از مردی الهی سخن می گویند که می فرمایند من در گذشته ها برادری خدایی داشتم و بعد در توصیف خوبیهای آن مرد یکی از نکاتی که بیان می کنند صمت و سکوت اوست.
🔸در حکمت ۲۸۹ میخوانیم :«كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً»؛ آن برادر خدایی من در بسیاری از روزگار عمر خودش سکوت میکرد.
🔸 همچنین در همین حکمت۲۸۹ می فرمایند: «وَ كَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْكَلَامِ لَمْ يُغْلَبْ عَلَى السُّكُوتِ» ؛ آن برادر دینی الهی من اگر کسی می توانست در سخن گفتن بر او غلبه کند هرگز کسی نمی توانست در سکوت کردن بر او غلبه کند. چون او صاحب حکمت بود و انسان حکیم جز به جا و به موقع سخن نمی گوید.
🔸 یا در نهج البلاغه در خطبه ۸۷ حضرت پیرامون بندگانی که خداوند آنها را در جهاد با نفسشان کمک کرده ، می فرمایند: « يَسْكُتُ فَيَسْلَمُ» ؛ به موقع سکوت می کند و به خاطر این سکوتش از خطا و اشتباه سالم می ماند.
🔸پیرامون مؤمن به صورت عام ، مولا علی(علیه السلام) در حکمت ۳۳۳ می فرمایند: «كَثِيرٌ صَمْتُهُ»؛ مؤمن اینگونه است، سخن نگفتن از روی حکمتش خیلی زیاد است.
🔻 در نهایت این را باید عرض کنم که بین حرف زدن و حرف نزدن آنجا که حکمت دارد، هرکدام که لازم است باید انجام بشود. یعنی اگر یک جایی سخن گفتن بر منطق و مبنای حکمت است باید سخن گفت. آنجایی که سخن نگفتن حکیمانه است، باید سکوت کرد.
🔻حالا یک سوال باقی میماند ؛ اگر تردید داشتیم که اینجا حرف بزنیم به صلاح است یا نزنیم؟ مولا علی(علیه السلام) در نهج البلاغه به ما می آموزند که به هر تقدیر در چنین موارد تردید و شکی سکوت کردن بهتر از حرف زدن است. چرا؟ زیرا در نامه ۳۱ خطاب به فرزند عزیزشان حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرمایند: اگر یک وقتی تو سکوت بکنی و بعد متوجه بشوی که می شد اینجا صحبت کنی، تلافی کردن سکوت راحت تر است تا جبران کردن سخنی که به اشتباه بگویی و بعد متوجه بشوی که خطا بوده است.
پس در مواردی شک و تردید بین اینکه آیا الان سخن گفتن به جا و لازم است یا سکوت کردن بهتر است که سکوت کنی.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
شرح حکمت ۱۸۲ بخش دوم.m4a
5.64M
🌹سلسله جلسات #درسهای_نهج_البلاغه
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت182 قسمت دوم
🎙حجت الاسلام #مهدوی_ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
#خطابهء_غدیر
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
🔰فراز《۱۸》
◽️…مَعاشِرَ النّاسِ ، بي - وَ اللّهِ - بَشَّرَ الأوَّلونَ مِنَ النَّبِيّينَ و المُرسَلينَ و أنا و اللّهِ خاتَمُ الأنبياءِ و المُرسَلينَ و الحُجَّةُ عَلي جَميعِ المَخلوقينَ مِن أهلِ السَّماواتِ و الأرَضينَ ، فَمَن شَكَّ في ذلكَ فقد كَفَرَ كُفرَ الجاهِلِيَّةِ الاولي و مَن شَكَّ في شَيءٍ مِن قَولي هذا فقد شَكَّ في كُلِّ ما اُنزِلَ إلَيَّ و مَن شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الأئمَّةِ فقد شَكَّ في الكُلِّ مِنهم و الشّاكُ فينا في النّارِ …
🔹…هان مردمان !
به خدا ، که پیامبران پیشین به ظهورم بشارت داده اند ؛
و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم .
آن کس که راستے و درستے مرا باور نکند به کفر جاهلےِ گذشته در آمده ؛
و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامے محتواے رسالت من است ؛
و ناباورے در امامت یکے از امامان ،
به سان ناباورے در تمامے آنان است و جایگاه ناباورانِ امامت ما ، آتش دوزخ خواهد بود .…
┄┄┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┅┄
📢 مبلغ غدیر باشیم……
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨|@ganj_pedari
#علےاززبانعلے
📃 قسمت صد و پنجاه و ششم
❇️ مدارا و نرمخویی با خوارج
🔹رعایت سه حق
[ در حال ایراد خطبه بودم که یکی از خوارج برخاست و شعار «لا حکم الا لله» سرداد. من سکوت کردم. فرد دیگری برخاست و همان شعار را تکرار کرد. پس از او نیز چندین نفر دیگر برخاستند و این شعار را سردادند. در پاسخ آنان گفتم: ]
🔻این شعاری که سر میدهید، مطلب حق و درستیاست؛ ولی نتیجهگیری شما از آن باطل و نادرست است. ما دربارهٔ شما سه حق را رعایت میکنیم: مانع از نمازخواندن شما در مساجد نمیشویم و تا زمانی که با ما هستید، از حقوق بیتالمال محرومتان نمیکنیم و با شما جنگ نخواهیم کرد؛ مگر اینکه شما شروعکنندهٔ جنگ باشید.
🔹علی از حاکمیت خدا نگران نیست و نخواهدبود
[ در مسجد نشسته بودم و مردم در اطرافم حلقه زدهبودند. یکی از خوارج وارد شد و فریاد زد: لاحکم الا لله، گرچه مشرکان را خوش نیاید! مردمی که در اطرافم بودند، متوجه او شدند. او دوباره شعار داد: لا حکم الا لله، گرچه همهٔ این مردم نیز آن را نپذیرند! سپس ادامه داد و گفت: لا حکم الا لله، گرچه ابوالحسنعلی نیز آن را نپذیرد! پاسخ دادم: ]
🔻هرگز ابوالحسن از اینکه حکم مختص خدا باشد، ناراحت نمیشود و از پذیرش حکم خدا سرباز نمیزند.
و اکنون نیز منتظر حکم خداوند دربارهٔ شما هستم!
[ مردمی که در اطرافم بودند. پرسیدند: ای امیرالمؤمنین، چرا متعرض آنان نمیشوی و آنان را از روی زمین ریشهکن نمیکنی؟ پاسخ دادم: ]
🔻آنها ریشهکن نمیشوند و تا روز قیامت در صُلب مردان و رحم زنان خواهند بود!
🔹اکنون وارد شهر خود شوید، خدا شما را رحمت کند
[ بار دیگر بین خوارج حاضر شدم و پس از به جا آوردن دو رکعت نماز، دوباره در رابطه با حٓکمیت و حکم قرآن، همچنین در مورد عدم رضایتم از پذیرش حٓکمیت و عدم همراهی آنان با من، صحبتکردم. آنها از من پرسیدند: چرا در عهدنامه اسم خود را نوشتی، ولی عبارت امیرالمؤمنین را پاک کردی؟ آیا در حقانیت خویش تردید داشتی؟ در پاسخ آنان گفتم: ]
🔻هنگامی که عهدنامه بین مسلمانان و قریش نوشته میشد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به من فرمودند: « بنویس این عهدنامه بین محمّد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و سهیلبنعمرو نوشته میشود.» مردم مکه اعتراض کردند که اگر ما قبول داشتیم تو رسول خدا هستی، هرگز با تو نمیجنگیدیم! لذا آن حضرت به جای کلمهٔ رسولخدا نوشت: «محمد فرزند عبدالله».
[ آنها گفتند: تو سخنانت را گفتی؛ ولی ما که به حٓکمیت تمایلی پیدا کرده بودیم، به درگاه خداوند توبه کردیم و آمادهٔ جنگ با دشمنان هستیم. اگر تو نیز توبه کنی، با تو همراهی خواهیم کرد و در غیر این صورت، از تو جدا خواهیم شد.
در یک کلام کلی و برای ملاطفت با آنان گفتم: ]
🔻من به درگاه الهی توبه میکنم و از هر گناهی طلب مغفرت دارم. اکنون وارد شهر خود شوید. خدا شما را رحمت کند.
[ شش هزار تن از آنان به شهر بازگشتند؛ ولی شروع به تبلیغ کردند که علی از حٓکمیت عدول کرده است و آن را گمراهی میداند، و گفتند: امیرالمؤمنین منتظر فربهشدن اسبها و جمعآوری اموال است تا در اولین فرصت ما را بهسوی شام اعزام کند.
من در ضمن خطبهای با صراحت اعلام کردم: ]
🔻هرکس گمان کند که من از حٓکمیت عدول کردهام، دروغ میگوید و هرکس پذیرش حٓکمیت را گمراهی بداند، خود گمراه شده است!
[ خوارج با شنیدن سخن من از مسجد خارج شدند و شعار «لا حکم الا لله» را سر دادند.]
🔹قبل از ارتکاب جرم، مجازات نمیکنم
[ یکی از یارانم به نام کثیرالحضرمی وارد مسجد کوفه شد. با پنج تن از خوارج روبرو شد که در حال اهانت به من بودند. یکی از آنان گفته بود با خداوند عهد میبندم که علی را بکُشم. کثیر با آنها درگیر شده و فردی را که درصدد کشتن من بود، دستگیر کرده بود. او را نزد من آورد و گفت: من خودم شنیدم که او با خدا عهد میبست که شما را بکُشد به او گفتم: ]
🔻او را آزاد کن.
[ کثیر گفت: آزادش کنم؟! او با خداوند پیمان بسته است که شما را بکُشد! گفتم: ]
🔻میخواهی او را بکُشم، وقتی مرا نکشته است؟!
[ گفت: او به شما اهانت میکرد! گفتم: ]
🔻تو هم اگر میخواهی، پاسخ او را بده و به او اهانت کن یا از او بگذر.
📚منابع:
۱. شرح نهجالبلاغه، ج۲, ص۳۱۱
۲. أنسابالاشراف، ج۲، ص۳۴۹، رقم۴۲۲
۳. تاریخطبری، ج۴، ص۴۷
۴. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۹
۵. کنزالعمال، ج۱۱، ص۳۰۰
۶. المبسوط، ج۱، ص۱۲۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
فضیلت17 القطره ج1ص359.mp3
1.78M
#قطرهاےازدریــا 🌊
#دربابفضایـلمولا ✨
💠 اگر علے علیهالسلام نبود.....
🌿 قضاوت بین دو زن که بین دو بچه، پسر را به از آن خود میدانستند، که همه را حیـران کرده بود اما امیرالمؤمنین علے علیه السلام......
📚 منبع :کتاب القطرة ج1ص359
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari
🌹 شرح #حکمت183
🔷 باطل گرایی و اختلاف
🔰 درود خدا بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: دو دعوت به اختلاف نرسد جز اينکه يكی باطل باشد!
🔻در هر مسأله و موضوع و سؤالی اگر دو نفر، یا دو نگاه همزمان نظر بدهند ، این دو نظر و دو نگاه و دو پاسخ از سه حالت خارج نیستند:
🔸1. هر دوتا درست هستند.
🔸2. هر دو تا غلط هستند.
🔸3 . یکی درست است و یکی غلط
🔻آنجایی که هر دوتا درست هستند، معلوم می شود اصلاً دوتا نیستند، چون در هر مسأله یک حق بیشتر نیست. اگر هر دو درست هستند یعنی هر دو دارند یک حقیقت را فقط تکرار می کنند. پس آنجا اصلاً اختلاف نیست.
🔻 اگر اختلاف هست، یا هر دو دارند اشتباه می کنند و حرف حق و جواب درست اصلاً چیز دیگری است، یا حداقل یکی دارد اشتباه می کند. باز هم به این جهت که امکان ندارد در یک مسأله یا موضوعی حق دوتا باشد و باهم اختلاف داشته باشند.
🔻بر این اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۱۸۳ نهج البلاغه می فرمایند: دو دعوت و ادّعا به اختلاف نمی رسند مگر آنکه یکی از آنها حداقل باطل است.
🔻در زندگی مولا علی(علیه السلام) در زندگی انبیاء (علیهم السلام)، در زندگی علما، صلحا و حتی در زندگی انسانهای عادی این حقیقت خودش را خیلی نشان می دهد. وقتی بنده با همسرم، کسی با برادرش، یکی با دوستش، او با همکارش، کسی با رئیسش، رئیس با نیرویش... به اختلاف می خورند، دو تا راننده سر چهار راه یا سر پیچ به هم می خورند، اختلافشان می شود که من مقصّر بودم یا تو؟ امکان ندارد هر دوتایشان درست بگویند. اختلاف اگر شد ، در حق اختلاف هیچ وقت نیست. یعنی امکان ندارد دو نفر حق بگویند و اختلاف کنند. هر جا اختلاف هست که ریشه کینه ها و فتنه ها ها و قتل و غارتها و... است، حتماً و لابد یکی از دو طرف اشتباه می کنند و باطل هستند.
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخنی می گویند، عدّه ای با ایشان مخالفت می کنند. از آنجایی که حق با امیرالمؤمنین است و حق همیشه با امیرالمؤمنین است، ادعای مقابل امیرالمؤمنین قطعاً باطل است.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
┄┅═══✼🌱🌸🌱✼═══┅┄
✨|@ganj_pedari