eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشورایی به قامتِ ۱۱۸۵ سال 🥀 براے توست . . . آقاجانم امشب مداح و سینه زن و سخنران همه می روند و تو می‌مانی و عاشورایی به قامتِ ۱۱۸۵ سال آوارگی... ۱۱۸۵ سال اسارت... ۱۱۸۵ سال تنهایی... 🥀اما افسوس ڪه ما نفهمیدیم؛ خدا دانه دانه محبوب‌هایش را براے تو به میدانگاه آورد.... 🔸واَسَفا ڪه مداح می‌گفت: امشب دیگر روضه تمام است...!! 🥀آرے عاشورای سالِ ۶۱ تمام شد، اما عاشورایِ‌ تو ۱۱۸۵ سال است ڪه ادامه دارد و هرلحظه‌ات روضه‌ے مڪشوف است...😭 ما سینه زدیم بی تو گریه ڪردیم بی تو روضه خواندیم بی تو وگرنه ؛ اینهمه اسارتت طول نمی‌ڪشید... ما هنوز به خدا ثابت نڪرده ایم ڪه می‌توانیم امانتدارِ آخرین حسین، باشیم... ✍🏻
💠 آزاده باش... قیمتی خواهی شد... آنقدر قیمتی ڪه خداوند خریدارت شود آن هم به بالاترین قیمت؛ یعنی «ولایت» 🍃 سلمانش را با «مِنّا اهلَ البِیت» خرید حُرَّش را با «حَلَّت بفِنائِک» و یقین بدان تو را با «انتظار» خواهد خرید ❤️و چه مقامیست این انتظار ...
عاشورایی به قامتِ ۱۱۸۵ سال 🥀 براے توست . . . آقاجانم امشب مداح و سینه زن و سخنران همه می روند و تو می‌مانی و عاشورایی به قامتِ ۱۱۸۵ سال آوارگی... ۱۱۸۵ سال اسارت... ۱۱۸۵ سال تنهایی... 🥀اما افسوس ڪه ما نفهمیدیم؛ خدا دانه دانه محبوب‌هایش را براے تو به میدانگاه آورد.... 🔸واَسَفا ڪه مداح می‌گفت: امشب دیگر روضه تمام است...!! 🥀آرے عاشورای سالِ ۶۱ تمام شد، اما عاشورایِ‌ تو ۱۱۸۵ سال است ڪه ادامه دارد و هرلحظه‌ات روضه‌ے مڪشوف است...😭 ما سینه زدیم بی تو گریه ڪردیم بی تو روضه خواندیم بی تو وگرنه ؛ اینهمه اسارتت طول نمی‌ڪشید... ما هنوز به خدا ثابت نڪرده ایم ڪه می‌توانیم امانتدارِ آخرین حسین، باشیم... ✍🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ قالیچه سوخته چقدر بها دارد؟🤔🤔 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله 🏴 👈مردے ﺑﺪﻫڪﺎﺭ ﺷده بود، يك ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توے خونه ﺩﺍﺷﺖ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. مجبور بود، همون رو برداشت برد بازار براے فروش. ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺍے ڪه ﻣﯿﺮﻓﺖ، ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ڪﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ١٠٠ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمی‌خریم. ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨڪﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت. داخل ﯾڪﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﻫﺎ، حاج جواد فرش‌چی‌ﻣﻐﺎﺯﻩ‌ﺩﺍﺭ، از منصف هاے بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ: قالی خوبیه، چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧڪﺮﺩﯾﺪ؟😭 ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭے ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.😭 حاج جواد یڪ تڪونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟ گفت: بله.😭 گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽ‌ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ڪﻪ ﺑﺮﺍے اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرم.🤍😭 قالیچه رو خرید و روے میزش پهن ڪرد و تا آخر عمرش روے قسمت سوخته قالیچه ڪه به اندازه ڪف دست بود گل محمدے پرپر می‌ڪرد و دوستان صمیمی و همڪارانش همه به نیت تبرڪ یڪ پر از گل را برداشته تو چایی‌شون می‌ریختند. ✳️ اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت، ڪاش دلمون تو روضه‌ها بسوزه. اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) دل سوخته رو چند میخرے ؟! ❣️التماس دعا ╰━⊰▪️▪️🥀▪️▪️ ⊱━ اَلَّلهُم‌ عجِّل‌‌ لِوَلیِڪَ‌‌ الفرَج ❤️🌹 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيامبر صلی الله عليه و آله: مَنْ كَفَّ غَضَبَهُ كَفَّ اللّه ُ عَنْهُ عَذابَهُ هر ڪس خشم خود را نگه دارد خداوند عذابش را از او باز مى‌دارد بحارالأنوار، جلد۷۳، صفحه۲۶۳
‍ ‍ هفت مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد علیه السلام در روایت آمده، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر ڪربلا ڪجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام ! طبق روایت دیگر امام سجاد علیه السلام به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند ڪه از آغاز اسیرے تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهاے برهنه و استوار ڪردن نیزه‌ها احاطه ڪردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند . 2. سرهاے شهداء را در میان هودج‌هاے زن‌هاے ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(ع) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(ع) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اڪبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سڪینه(س) و فاطمه(س) می‌آوردند و با سرها بازے می‌ڪردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. 3. زن‌هاے شامی از بالاے بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می‌ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش ڪنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 4. از طلوع خورشید تا نزدیڪ غروب در ڪوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشاے مردم در ڪوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «اے مردم! بکُشید این‌ها را ڪه در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» 5. ما را به یڪ ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصارے عبور دادند و به آن‌ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادے هستند ڪه پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) ڪشتند و خانه‌هاے آن‌ها را ویران ڪردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. 6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جاے غلام و ڪنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را براے آن ها مقدور نساخت. 7. ما را در مڪانی جاے دادند ڪه سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف ڪشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم. ✍برگرفته از:‌‌ تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني اعظم الله اجورنا بمصابنا بالحسین (ع)
♨️ خواب عجیب علامه امینی درباره عذاب «شمر» 🌙 شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مڪانی خوش آب و هوا، روے صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در ڪنار ایشان دو ڪوزه بود، فرمود: 💧این ڪوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود ڪه بسیار باصفا و با طراوت بود، استخرے پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود ڪه صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. 🏺 ڪوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت ڪردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور ڪسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیڪتر می‌شد هوا گرمتر می شد 🔥 گویی همه این حرارت از آتش اوست در خواب به من الهام شد ڪه او شمر قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است ، وقتی به من رسید دیدم هوا به قدرے گرم و سوزان شده است ڪه دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاڪت نزدیڪ شده بود، رو به من نمود ڪه از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاڪ هم شوم نمی‌گذارم از این آب قطره‌اے بنوشی. ⚔️ حمله شدیدے به من ڪرد و من ممانعت می‌نمودم، دیدم اڪنون ڪوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم ڪوبیدم، ڪوزه‌ها شڪسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب ڪوزه‌ها بخار شد ڪه گویی قطره آبی در آنها نبوده است،او ڪه از من ناامید شد رو به استخر نهاد من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم ڪه مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان ڪه گویی سالهاست یڪ قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه ڪه آمده بود بازگشت. 🌱 هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. 🕊 به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یڪ قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهرے تلخ‌تر و هرعذابی براے او دردناڪ‌تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم. ❌لعن الله قاتلیڪ یا اباعبدالله 🔰 اَلَّلهُم‌ عجِّل‌‌ لِوَلیِڪَ‌‌ الفرَج 🌹 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
•~🌼🍃🌼~• نمازهایت‌ را عاشقانه‌‌ بخوان‌ حتی‌ اگر، خسته‌اے یا حوصله‌‌ ندارے تڪرارِ هیچ‌ چیز، جز نماز در این‌ دنیا قشنگ‌ نیست ..! شهید‌مصطفی‌چمران🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌿💚 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 12 ✅صبر، نخ تسبیحِ شخصیت مومنه! اگه مومن صبور نباشه؛ همه ڪارهاے خیرش نابود میشه❗️ 💢ا
13 💢میزان صبرت به نوع نگاهت به خودت برمی‌گرده! اگه به خودت،جاودانه نگاه ڪنی نه تنها درمشڪلات،بی‌تاب نمیشی؛ بلڪه مصائب رو درهاله‌اے از نعمت،می‌بینی وشیرین صبورے می‌ڪنی❗️