خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 19 ✔️بهترین پاسخِ یڪ انسان حلیم، در مقابلِ خشم دیگران؛ سُڪــوته! آدمِ صبور غضب را
#تمارین_صبر 20
💢نگاه افراد حلیم به غضبِ دیگران،
نگاهی طبیبانه است.
برخورد طبیبانه یعنی؛
از عَملِش ممڪنه خشمگین باشی؛
✔️اما
چون فطرتش از جنس خداست؛
دوستش دارے و ازش ڪینه نمیگیرے.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۱۹ مخالفتهاے دیگران با شما هدیـ🎁ـهاے ازطرف خداست! 👈قدرت خودتو باهاشون بسنج!
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲٠
فروخوردن خشم ڪار آسونی نیست❗️
👈 اما اگه بدونی:
بهترین راه براے مقابله با ڪسی ڪه؛
میخواد عصبانیت ڪنـه؛ همینـه...
❌راحت تر میتونی خودتو ڪنترل ڪنی.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد
🌷"بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهدایگمنام
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
📿
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🏴
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_یازدهم با رنگي پريده و با صدائــی ل
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دوازدهم
گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد وکنار من نشست.
حاج آقا داشت صحبت میڪرد. از مظلوميت امام حسين وڪارهاے يزيد مي گفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت
گوش میڪرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاے اينڪه اشك بريزه، مرتب فحش هاے ناجور به يزيد می داد!!
ابراهيم داشت با تعجب گوش مي ڪرد.
يڪ دفعه زد زير خنده.بعدهم گفت:عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نڪرده.
مطمئن باش با امام حسين ع ڪه رفيق بشه تغيير میڪنه.
ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبی ڪنيم هنر
ڪرديم. دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد ڪه همه ڪارهاے اشتباهش را ڪنار گذاشت.
او یڪی از بچه هايے خوب و رزشڪار شد.چند ماه بعد در یڪی از روزهاے عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يڪ جعبه شيريني خريد و پخش ڪرد.
بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم.
از خدا خيلی ممنونم.
من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان ڪجا بودم و... .
مــا هم بــا تعجب نگاهش میڪرديم. بــا بچه ها آمديم بيــرون،
توے راه به ڪارهاے ابراهيم دقت مي ڪردم. چقــدر زيبا يڪییڪی بچه ها را جــذب ورزش مي ڪرد،
بعد هم آن ها را به مسجد و هيئت میڪشاند و به قول خودش می انداخت تو دامن امام حسين ع.
ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين ع افتادم ڪه فرمودند:
«يا علي، اگر يڪ نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد بالاتر است».
از ديگــر ڪارهائی ڪه در مجموعه ورزش باســتاني انجام مي شــد اين بود ڪه
بچه ها به صورت گروهــی به زورخانه هاي ديگر مي رفتند و آنجا ورزش می ڪردند. يڪ شبِ ماه رمضان ما به زورخانه اے درڪرج رفتيم.
✍ادامه دارد...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
السلام علیڪ یا صاحبالزمان :)✨🌿💚
جهنــ🔥ــم همین جاست
همین جا ڪه تو هستی و چشمانمان توانِ دیدنت را ندارند.
ســ☝️ـؤال دارم؛
تا طلـــوع تو
چند شب بخیرِ دیـــــگر باقیست؟
✍اگر عباس پرورے، ڪار هر مادرے بود،
غربتی هزارساله،
گریبانِ آخرین حسینِ زمین را نمیگرفت!
👈ام البنین دیگرے میباید،
تا عباسش درلابلاے رقص شمشیرها
تمام اهل زمین را ، ادب بندگی بیاموزد.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#جملات_ناب ✍ضربه بزرگی ڪه میشود به ڪسی ڪه درحقمان بدے ڪرده ، بزنیم؛ آن است ڪه؛ 🔻ازجهنمی ڪه بپا
#جملات_ناب
✍حالِ قلب انسان ، به راحتی با دیدنیها و شنیدنیهاے گوناگون ، عوض میشود.
❌حتماً راه ورودےهایی ڪه قلبتان را به غم واضطراب مبتلا میڪند ، ببندید!
فیلمها، موسیقیها، گفتگوهاو...
#استادشجاعی
💠 #شعر_نگاشت | حسین جان!
🔸 روزے ڪ شود «اِذا السَّماءُ انْفَطَرَت»
وانگه ڪه شود «اِذا النُّجومُ انْکَدَرَت»
🔹 من دامن تو بگیرم اندر «سُئِلَت»
گویم: صنما! «بِأَیِّ ذنبٍ قُتِلَت»؟!
🔸 عشق تو مرا «أَلَستَ مِنکُم بِبَعید»
هجر تو مرا «اِنَّ عَذابی لَشَدید»
🔹 بر ڪنج لبت نوشته «یُحیی و یُمیت»
مَن مَات مِنَ العِشق، «فَقَد مَاتَ شَهید»
✍️ شاعر: #امام_خامنه_ای #مدّظلّهالعالی
📎📎 #محرم
📎🔶
#پرسش_و_پاسخ
از #آیتالله #بهجت (قدس سره)
❓سؤال:
براے درمان عصبانیت چه ڪنیم؟
📝 جواب :
با عقیده ڪامل، زیاد «صلوات» فرستادن.
📕به سوے محبوب ، ص ٧۰
💠🔹#آیتالله_جاودان
اگر گناه روے دل آدم بماند گرفتارے بار میآورد
نشانهاش این است ڪه
نیم ساعت در روضه مینشینیم ولی گریه نمیڪنیم
این نشان میدهد ڪه گرد و خاڪ بر دل ما نشسته
وگرنه ساختمان دل اینگونه است ڪه با روضه بسوزد
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دوازدهم گفتم: ديشــب اين پسر دنبال ش
💠 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💠
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_سیزدهم
آن شب را فراموش نمي ڪنم. ابراهيم شعر ميخواند. دعا می خواند و ورزش مي ڪرد.
مدتي طولاني بود که ابراهيم در ڪنارگود مشغول شناے زورخانه اے بود. چند سرے بچه هاے داخل گود عوض شدند، اما ابراهيم
همچنان مشغول شنا بود. اصاً به ڪسي توجه نمیڪرد. پيرمردے در
بالاے ســڪو نشســته بود و به ورزش بچه ها نگاه مي ڪرد. پيش من آمد.
ابراهيم را نشان داد و با ناراحتي گفت: آقا، اين جوان ڪیه؟!
با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: «من ڪه وارد شدم، ايشان داشت شنا می رفت. من با تســبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبيح رفته
يعني هفتصدتا شنا! تو رو خدا بيارش بالا الان حالش به هم می خوره.»
وقتی ورزش تمام شد ابراهيم اصاً احساس خستگي نمیڪرد.
انگار نه انگار ڪه چهار ساعت شنا رفته!
البته ابراهيم اين ڪارها را براے قوے شــدن انجام مي داد. هميشــه مي گفت: بــراے خدمت به خدا و بندگانش، بايد بدني قوے داشــته باشــيم.
مرتب دعا میڪرد ڪه:
خدايا بدنم را براے خدمت ڪردن به خودت قوي ڪن.
ابراهيم در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براے خودش تهيه ڪرد.
حسابي سرزبان ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر
جلوے بچه ها چنين ڪارهائي را انجام نداد!
مي گفت: اين ڪارها عامل غرور انسان می شه.
مي گفت: مردم به دنبال اين هســتند ڪه چه ڪســي قوے تر از بقيه است.
من اگر جلوے ديگران ورزشهاے سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم مي شوم.
در واقع خودم را مطرح ڪرده ام
و اين ڪار اشتباه است.
بعد از آن وقتي مياندار ورزش بود و مي ديد ڪه
شــخصي خسته شده و ڪم آورده،
سريع ورزش را عوض میڪرد.
اما
بدن قوے ابراهيم يڪبار قدرتش را نشــان داد و آن، زماني بود
ڪه ســيد حســين طحامی قهرمان ڪشــتی جهــان و يڪی از ارادتمندان حاج حســن به زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش میڪرد.
✍ادامه دارد...
•┈┈••••✾••••┈┈•
🔰
خودسازے و تࢪڪ گناھ
💠 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💠 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_سیزدهم آن شب را فراموش
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_چهاردهم
راوے: حسين الله کرم
سید حسين طحامی(ڪشتي گير قهرمان جهان) به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ورزش مي ڪرد. هر چند مدتي بود ڪه ســيد به مســابقات
قهرماني نمي رفت، اما هنوز بدنی بســيار ورزيده و قوے داشــت. بعد از پايان ورزش رو ڪرد به حاج حســن و گفت: حاجي، ڪسي هست با من
ڪشتي بگيره؟ حاج حســن نگاهي به بچه ها ڪرد و گفت: ابراهيم،
بعد هم اشاره ڴرد؛ برو وسط گود. معمولاً در ڪشتي پهلواني، حريفی ڪه زمين
بخورد، يا خاڪ شود میبازد. ڪشتي شــروع شد. همه ما تماشــا میڪرديم.
مدتي طولاني دو ڪشتي گير درگير بودند. اما هيچڪدام زمين نخوردند. فشار زيادے به هر دو نفرشان آمد، اما هيچڪدام نتوانست حريفش را مغلوب ڪند،
اين ڪشتي پيروز نداشت.
بعد از ڪشتي سيد حسين بلندبلند می گفت: بارڪ الله، بارڪ الله، چه جوان شجاعي،
ماشاءالله پهلوون! ورزش تمام شده بود.
حاج حسن خيره خيره به صورت ابراهيم نگاه میڪرد. ابراهيم آمد جلو و باتعجب گفت: چيزے شده حاجی!؟
✍ادامه دارد....
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#نماز_سکوی_پرواز ۴۴ امام صادق خبر داده؛ به والله قســم، ممڪنه ڪسی پنجاه سال نماز بخونه ویڪ رڪعتش ه
نماز.سکوی پرواز_45.mp3
4.56M
#نماز_سکوی_پرواز ۴۵
قد افلح المؤمنــــــون
الذین هم فی صلاتــــهم خاشـــــعون.
حتماً حتماً مومنان رستــــگارند؛
ڪسانی ڪه در نماز، اهل «خشـــوع»اند
راستی خشــوع در نماز یعنی چه؟!
#استاد_شجاعی 🎤
✨
هدایت شده از خودسازے و تࢪڪ گناھ
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#نماز_سکوی_پرواز ۴۵ قد افلح المؤمنــــــون الذین هم فی صلاتــــهم خاشـــــعون. حتماً حتماً مومنان
نماز.سکوی پرواز_46.mp3
4.41M
✨
#نماز_سکوی_پرواز ۴۶
اگه واقعــاً مراقب زمـان و ڪیفیت نمازهات باشی؛
براے شیطون، قابل دسترســی نیستی!
نمـــازت رو ضایع نڪـــن...
شیطون حتماً ضایعت میڪنهها.
#استاد_شجاعی 🎤
✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#تمارین_صبر 20 💢نگاه افراد حلیم به غضبِ دیگران، نگاهی طبیبانه است. برخورد طبیبانه یعنی؛ از عَملِش
✨ ✨ ✨
#تمارین_صبر 21
✴️تنها نگرانیِ آدم صبور
هنگامِ عصبانیتِ ڪسی؛ آتیشیه ڪه اون به پا ڪرده.
✔️او نه تنها بااین آتش نمیسوزه؛
بلڪه دنبال راهیه ڪه طبیبانه و آرام
آتش طرف مقابلو خاموش ڪنه.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲٠ فروخوردن خشم ڪار آسونی نیست❗️ 👈 اما اگه بدونی: بهترین راه براے مقابله
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲۱
❌تنها راه حل ڪنترل خشم، تمرین و تڪراره!
تمرینت رو از اینجا شروع ڪن! 👇
👈من تصمیم میگیرم بخاطر "دنیا، و مسائلش" عصبانی نشم!
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهاردهم راوے: حسين الله کرم سید حسي
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_پانزدهم
حاج حســن هم بعد از چند لحظه سڪوت گفت: تو قديم هاے اين تهرون، دو تا پهلوون بودند به نام هاے حاج سيد حسن رزّاز و حاج صادق بلور فروش،
اون ها خيلي با هم دوست و رفيق بودند. توے ڪشــتي هم هيچڪس حريفشــان نبــود.
اما مهمتر از همــه اين بود ڪه بنده هاے خالصي براے خدا بودند.
هميشه قبل از شروع ورزش ڪارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشــڪ آلود براے آقا اباعبدالله ع شروع ميڪردند. َ
نفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا مي داد.
بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اون ها!
ابراهيم هم لبخندے زد و گفت: نه حاجي، ما ڪجا و اون ها ڪجا.
بعضــي از بچه ها از اينڪه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف میڪرد،
ناراحت شدند.
فرداے آن روز پنج پهلوان از يڪي از زورخانههاے تهران به آنجا آمدند.
قرار شد بعد از ورزش با بچه هاے ما ڪشتي بگيرند.
همه قبول ڪردند ڪه حاج حسن داور شود. بعداز ورزش ڪشتي ها شروع شد.
چهار مسابقه برگزار شد، دو ڪشتي را بچه هاے ما بردند، دو تا هم آن ها.
اما در ڪشتي آخر ڪمي شلوغ ڪارے شد!
آن ها سر حاج حسن داد میزدند.
حاج حسن هم خيلی ناراحت شده بود. من دقت ڪردم و ديدم ڪشــتي بعدے بين ابراهيم و يڪی از بچه هاے مهمان اســت.
آن ها هم ڪه ابراهيم را خوب مي شناختند مطمئن بودند ڪه مي بازند.
براے همين شلوغ ڪارے ڪردند ڪه اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور!
همه عصباني بودند. چند لحظه اے نگذشــت ڪه ابراهيم داخل گود آمد.
با لبخندے ڪه بر لب داشــت با همه بچه هاے مهمان دست داد.
آرامش به جمع ما برگشت.
✍ادامه دارد....
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌷"بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـ
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
🌹 شهـــید مرتضی آوینی:
چه #جنگ باشد چه نباشد
راه من و تو از #کربلا می گذره
راه #جهاد_اصغر(جنگ) بسته شد
اما راه #جهاد_اکبر (مبارزه با نفس) ڪه بسته نیست.
🌷
سَلٰامْ بر آنانی ڪه اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدمرتضیآوینی
📿
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
📿
#السلام_علیک_یااباعبدالله
🏴
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پانزدهم حاج حســن هم بعد از چند لحظه
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_شانزدهم
بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟ كمي
مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرف ها
وكارها ارزش داره! بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان
کشتي ها را اعلام کرد. شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده
واقعي فقط ابراهيم بود. وقتي هم مي خواستيم لباس بپوشيم و برويم.
حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم
پهلوانه!؟ ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها،
پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ابراهيم امروز با َنفس خودش
کشتي گرفت و پيروز شد. ابراهيم به خاطر خدا با اون ها کشتي نگرفت و با
اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که
امروز ديديد. داستان پهلواني هاي ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي
پيروزي انقاب پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مســائل انقاب
شدند و حضورشان در ورزش باستاني خيلي کمتر شد. تا اينکه ابراهيم
پيشــنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد
ورزش کنيم و همه قبول کردند. بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه
جمع مي شديم. نماز صبح را به جماعت مي خوانديم و ورزش را شروع
مي کرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان مي رفتيم.
ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچه ها
تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت مي خواندند.
✍ادامه دارد...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🍃🌺 #خانمها_بخوانند
👱♀ اے ڪاش هر بانویی
روے آینه میز آرایش خود آیـ ۳۱ــه سوره نور را بنویسد :👇
« لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ »
•| زینت خود را آشڪار نڪنند مگر براے شوهرانشان ...!!
#زن_عفت_افتخار
#شهيد_هادی_ذوالفقاری
·
جملاتی ڪوتاه از #وصیتنامهشهید💌:
·
پشت ولایت فقیه باشید...
·
❌حجاب ها بوے حضرت زهرا [سلاماللهعلیها] نمیدهد؛ آنهارا زهرایی ڪنیم‼️...
·
امامزمان (عج) را تنها نگذارید😞...
·
دین خودتان را حفظ ڪنید📿.
چون اگر امام زمان (عج) بیاید، احتمال دارد روبه روے امام باشیم و با امام مخالفت ڪنیم.⚠️
#رفیق_شهیدم🕊
〰〰〰〰♥️〰〰
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شانزدهم بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم!
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
سلام بر ابراهیم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_هفدهم
هميشــه هم حديث پيامبر گرامي اســلام را مي خواند:« اگر نماز صبح را
به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر
است.» با شروع جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر
بچه ها در جبهه حضور داشتند. ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد.
يکبار هم که آمده بود، وســائل ورزش باســتاني خــودش را برد و در همان
مناطق جنگي بســاط ورزش باســتاني را راه اندازي کرد. زورخانه حاج
حســن تــوکل، در تربيت پهلوان هاي واقعــي زبانزد بود. از بچه هاي آنجا
به جز ابراهيم، جوان هاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند
پهلوانيشان اثبات شده بود! آن ها با خون خودشان ايمانشان را حفظ
کردند و پهلوان هاي واقعي همين ها هستند. دوران زيبا و معنوي زورخانه
حاج حسن در همان سال هاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن
شهابي(مرشــد زورخانه) شهيد
اصغررنجبران(فرمانده تيپ عمار) و
شــهيدان ســيدصالحي، محمدشــاهرودي، علي خرّمدل، حسن
زاهدي، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله
مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين
شهيد ديگر و همچنين جانبازي حاج علي نصرالله، مصطفي هرندي وعلي
مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد. مدتــی
بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پيوست.
✍ادامه دارد...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم