خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_چهلوهفتم عصر همان روز از طرف سپاه مسئولین و معاونان گردانها
🌹🍃
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_چهلوهشتم
نزدیک صبح ابراهیم بر اثر اصابت
ترکش به پهلویش مجروح شد بچهها هم او را سریع به عقب منتقل کردند.
صبح میخواستند ابراهیم را با هواپیما به یکی از شهرها منتقل کنند اما به اصرار از هواپیما خارج شد با پانسمان و بخیه کردن زخم در بهداری دوباره به خط و جمع بچهها برگشت.
در حمله شب اول فرمانده و معاونین گردان ما هم مجروح شدند برای همین علی موحد به عنوان فرمانده گردان ما انتخاب شد
همان روز جلسهای با حضور چند تن از فرماندهان از جمله محسن وزوایی برگزار شد
طرح مرحله بعدی عملیات به اطلاع فرماندهان رسید کار مهم این مرحله تصرف توپخانه سنگین دشمن و عبور از پل رفائیه بود
بچههای اطلاعات سپاه مدتها بود که روی این طرح کار میکردند پیروزی در مراحل بعدی منوط به موفقیت این مرحله بود
شب بعد دوباره حرکت نیروها آغاز شد
گروه تخریب جلوتر از بقیه نیروها حرکت میکرد پشت سرشان علی موحد ابراهیم و بقیه نیروها قرار داشتند
هرچه رفتیم به خاکریز و مواضع توپخانه دشمن نرسیدیم!
پس از طی ۶ کیلومتر راه خسته و کوفته در یک منطقه در میان دشت توقف کردیم
علی موحد و ابراهیم به این طرف و آن طرف رفتند اما اثری از توپخانه دشمن نبود ما در دشت و در میان مواضع دشمن گم شده بودیم!
با این حال آرامش عجیبی بین بچهها موج میزد.
به طوری که تقریبا همه بچهها نیم ساعتی به خواب رفتند
ابراهیم بعدها در مصاحبه با مجله پیام انقلاب شماره فروردین ۱۳۶۱ میگوید: آن شب و در آن بیابان هرچه به اطراف میرفتیم چیزی جز دشت نمیدیدیم.
لذا در همان جا به سجده رفتیم و دقایقی در آن حالت بودیم.
خدا را به حق حضرت زهرا و ائمه معصومین قسم میدادیم.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd