🗞 امید به همراهی
🔹 همان گونه که انتظار فرج، نقش برجسته و به سزایی در پویایی و نشاط جامعه ایفا میکند؛ باور به رجعت و بازگشت به دنیا در عصر ظهور نیز میتواند نقش مهم و به سزایی در نشاط دینی و امید به حضور در حکومت جهانی حضرت مهدی ایفا کند.
🔸 چرا که انسان با دیدن افرادی که همه عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی سپری کرده اند و آنگاه بدون درک ظهور از دنیا میروند، دچار سرخوردگی شده و حتی در جایگاه انتظار نیز دچار ناامیدی خواهد شد.
🔺 اما دانستن این امر، که در هنگام ظهور (در صورت دارا بودن شرایط) امکان بازگشت به دنیا و حضور در محضر آخرین امام وجود دارد، در امیدواری منتظران نقش بسیاری خواهد داشت.
منبع: درسنامه مهدویت، ج ۴، ص ١٩۵
#رجعت ١۵
@ghafeleyeh_montazeran
23.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با حسین -علیه السلام- حرف بزن
#مصطفی_صابر_خراسانی
#فایل_درخواستی
https://eitaa.com/ghafeleyeh_montazeran
🏴
#بیستم_ماه_محرم_الحرام :
دفن بدن جون در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود وسپس او را دفن کردند.
جون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد وبرای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست .حضرت فرمودند:در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی ! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.
جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفت: ای پسر رسول خدا ، هنگامی که شما در راحتی وآسایش بودید من کاسه لیس شما بودم ،حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد :من کجا و این خاندان کجا؟! لذا عرضه داشت:آقای من ،بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است.یا ابا عبدالله ،لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم.نه آقای من ،از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.جون می گفت و گریه می کرد به حدی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود،ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد،که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد.او جنگ نمایانی کرد،تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد ،امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود:"الهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السلام. بارالها رویش را سپید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلام. محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود.
پی نوشت ہا :
منتخب التواریخ :ص311.
وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام :
ص115
#رندان_بلاکش
#روزشمار_وقایع_کربلا و #کوفه و #شام
🏴روایت محرم الحرام 1446
@ghafeleyeh_montazeran
.
بی غمِ عشقِ تو صد حیف ز عمری که گذشت!
بیش از این کاش گرفتارِ غمت میبودم...
#روز_شمار_اربعین
٣۰روزتا #اربعین
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
#یکی_سیاه_ولی_روسپید_چون_تو_گرفتی
#مهدی_جهاندار
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
پس می توان ز دست غلام سیاه تو
در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت
الهى اللهم عجل لوليك الفرج..🙏🏻
#التماس_دعا #شب_بخير
@ghafeleyeh_montazeran
حديثِ روز:
امام على عليه السلام :
أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه أَكثَرُهُم لَهُ مَسأَلَةً؛
خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.
منبع: تصنیف غررالحکم و درر الکلم ،ص192 ،ح 3734
@ghafeleyeh_montazeran
〽️ فراگير شدن ستم
🔹 فراگير شدن ستم پيش از ظهور امام مهدى، يكى از امور مشهورى است كه كمتر میتوان حديثی مربوط به امام مهدی را یافت كه اين موضوع، به گونه اى در آن منعكس نشده باشد. نكته قابل توجه در اين احاديث، بکارگیری واژه «مُلِئت» مى باشد؛ از اين واژه چنين به دست مى آيد كه سرتاسر جامعه بشرى، مملو از ظلم و ستم مى شود و نمى توان جايى را سراغ گرفت كه به اين درد مبتلا نشده باشد.
🔸 ابى داوود از رسول خدا چنين نقل كرده است: «اگر از عمر دنيا جز يک روز باقى نمانده باشد، خداوند يكى از اهل بيت مرا خواهد فرستاد تا آن را پُر از عدالت نمايد؛ آنگونه كه از ستم پُر شده...»
منبع: ابى داوود، سنن، ح ۴٢٨٢
#مهدویت_در_نگاه_اهل_سنت ١٧
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
مرحوم میرزا اسماعیل اربابی(ره) نقل می فرمودند:
در ایام محرم صبح ها برنامه داشتیم. یک روز صبح دو جوان وارد تکیه شدند خیلی شاد ، و در مجلس خنده میکردند و حالشان مناسب مجلس نبود. من خودم را خوردم و به احترام اباعبدالله (ع) هیچ نگفتم. گذشت...
فردا صبح دیدم آن دو جوان با سر و وضع محزون وارد تکیه شدند! و تا آخر اشک ریختند. مجلس که تمام شد سراغشان رفتم و پرسیدم: دیروزتان را دیدم و امروزتان را هم دیدم!! داستان چه بود؟ دو جوان گفتند: دیروز ما گرسنه مان بود و برای نذری در مجلس شرکت کردیم،وقتی فهمیدیم نذری روز آخر میدهند بلند شدیم که برویم،در راه پله استکانی بود که ممکن بود به پای مردم بخورد و بشکند،برداشتیم و به آبدارخانه دادیم، پس از مجلس رفتیم دانشگاه و سپس خانه. شب که خوابیدیم هر دو این خواب را دیدیم که حضرت حسین (ع) دارند اسامی نوکران دستگاهشان را می فرمایند و آقایی هم یادداشت می نمایند.به ما که رسیدند فرمودند اسم این دو را هم بنویس. آقایی که یادداشت می کردند گفتند اینان که کاری نکردند.حضرت فرمودند: چرا! وقتی داشتند بیرون می رفتند هر کدامشان یک استکان از جلوی پای مردم برداشتند. پس اسم این دو را هم بنویس.
#صلي_الله_عليك_يا_ابا_عبدالله
@ghafeleyeh_montazeran
.
ز دستِ ما اگر پا بوسِ خوبان بر نمی آید
همین دولت که خاکِ پای ایشانیم بس ما را
#روز_شمار_اربعین
۲۹روزتا #اربعین
@ghafeleyeh_montazeran
🔆 #پندانه
✍ در دنیا دنبال چیزی باش که در آخرت بهدردت بخورد
🔸مرد زاهدی کنار چشمهای نشست تا آبی بنوشد وخستگی در کند. درون چشمه سنگ زیبایی دید. آن را برداشت و در خورجینش گذاشت و به راهش ادامه داد.
🔹در راه به مسافری برخورد که از شدت گرسنگی به حالت ضعف افتاده بود.
🔸کنار او نشست و از داخل خورجینش نان بیرون آورد و به او داد.
🔹مرد گرسنه هنگام خوردن نان چشمش به سنگ گرانبهای درون خورجین افتاد.
🔸نگاهی به زاهد کرد و گفت:
آیا آن سنگ را به من میدهی؟
🔹زاهد بیدرنگ سنگ را درآورد و به او داد.
🔸مسافر از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید. او میدانست این سنگ آنقدر قیمتی است که با فروش آن میتواند تا آخر عمر در رفاه زندگی کند. بنابراین سنگ را برداشت و با عجله به طرف شهر حرکت کرد.
🔹چند روز بعد همان مسافر نزد زاهد آمد و گفت:
من خیلی فکر کردم، تو با اینکه میدانستی این سنگ چقدر ارزش دارد، خیلی راحت آن را به من هدیه کردی.
🔸بعد دست در جیبش برد و سنگ را درآورد و گفت:
من این سنگ را به تو برمیگردانم، در عوض چیز گرانبهاتری از تو میخواهم.
🔹به من یاد بده چگونه میتوانم مثل تو باشم و بهراحتی از دنیا و متعلقاتش بگذرم.
@ghafeleyeh_montazeran
🏴
قامتت را چو قضا بهر شهادت آراست
با قضا گفت مَشيَت که قيامت برخاست
راستي شور قيامت، ز قيامت خبري است
بنگرد زاهد کج بين، اگر از ديده ي راست
خلق در ظلِ خودي محو و تو در نور خدا
ماسوا در چه مقيم اند و مقامِ تو کجاست؟
زنده در قبر دل ما، بدن کشته ي توست
جان مايي و تو را قبر حقيقت، دلِ ماست
دشمنت کشت ولي نور تو خاموش نشد
آري آن جلوه که فاني نشود نورِ خداست
بيرق سلطنت افتاد کيان را ز کيان
سلطنت، سلطنت توست که پاينده لواست
نه بقا کرد ستمگر، نه به جا ماند ستم
ظالم از دست شد و پايه ي مظلوم به جاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پي اوست
بَل که زنده ست شهيدي که حياتش ز قفاست
دولت آن يافت که در پاي تو سر داد ولي...
اين قبا، راست نه بر قامتِ هر بي سر و پاست
تو در اول سر و جان باختي اندر ره عشق
تا بدانند خلايق که فنا شرط بقاست
تا ندا کرد ولاي تو در اقليم اَلَست
بهر لبيک ندايت دو جهان پر ز صداست
رفت بر عرشه ي ني تا سرت، اي عرش خدا
کرسي و لوح و قلم، بهر عزاي تو به پاست
پايمالي ز عبوديت و من در عجبم
که بدين حال، هنوزت سر تسليم و رضاست
#دشمنت_کشت_ولي_نور_تو_خاموش_نشد
#فواد_کرمانی
@ghafeleyeh_montazeran