.
این بار من خط می کشیدم دفترم را
باید چگونه شرح گویم باورم را !!؟؟
آتش، چنان شعله کشیده بین شعرم
سوزانده مصرع مصرعِ خشک و ترم را
آتش، همان عنصر، یکی از چهارگانه
چیزی که حالا گرمِ خود کرده سرم را
آتش، همان واژه که از کوچه شروعش
خون کرده قلبِ عاشق و در به درم را
آتش، همان شعله که مادر بین آن بود
حرفش به درد آورده جانِ مضطرم را
آتش، همان حُرمِ حرارت ها که زهرا(س)
میگفت: تو، در هم شکستی پیکرم را
آتش، همان در، دربِ چوبی کوهِ هیزم
دارد زبانه میکشد هی منظرم را
آتش، همان داغی، که داغش پیرکرده
بال و پر و، پهلویِ زهرا(س) مادرم را
آتش، همان جایی که حیدر(ع) داد میزد
بس کن، نزن با آن غلافت همسرم را ...
خط روی خط آمد ... ، قلم سوزاند من را
با دست او، آتش کشیدم دفترم را
#حضرت_زهرا_س_مرثیه
#آتش_همان_...
#ابراهیم_روشن_روش
@ghafeleyeh_montazeran