eitaa logo
قافله ی منتظران
22 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
670 ویدیو
0 فایل
خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شده ام ای که تعبیر تو پایان پریشانی ها...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ای حامیان مکتب هل من معین سلام جاماندگان قافله اربعین سلام قومی پیاده بر حرم یار می روند حسرت کشان قبر امام مبین سلام زینب چه کرده با دل مشتاق شیعیان گویند زائران همه، بانوی دین سلام زینب اگر نبود شکوهِ شرف نبود او را دهد فرشته ز عرش برین سلام زینب اگر نبود کنون کربلا نبود ازاو به ما رسیده شکوه آفرین سلام آداب اربعین و زیارت نوشته شد زینب به شه چو داد به صوت حزین سلام اسلام را سلام جهت دار زنده کرد لبیک بود معنی آن بهترین سلام زینب مرام باش که تا مکتبی شوی لبیک یاحسین بگو زینبی شوی ای عاشق ولا همه دم "یاحسین"بگو سرباز کربلا همه دم "یاحسین" بگو فریاد تو به خرمن وهّابی آتش است کن آتشی به پا همه دم "یاحسین" بگو ازعاشقان باشرف بیست میلیونی بشنو همین ندا همه دم "یاحسین" بگو هرماه ما محرم و هرشهر کربلاست کن دین خود ادا همه دم "یاحسین" بگو فریاد یاحسین شهیدان شنیدنی است با لشگر خدا همه دم "یاحسین" بگو آنانکه پیروان وفادار زینبند گویند ازوفا همه دم "یاحسین" بگو @ghafeleyeh_montazeran
🏴 دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی‌ست دوباره حال همه عاشقان تماشایی‌ست که فصل پر زدن از انزوای تنهایی‌ست سفر، حکایت یک اتفاق رؤیایی‌ست ببند بار سفر را که یار نزدیک است طلوع صبح شب انتظار نزدیک است ببین که قفل قفس را شکسته، می‌آیند کبوتران حرم دسته دسته می‌آیند چو موج از همه سو دلشکسته می‌آیند غریب، از نفس افتاده، خسته، می‌آیند که باز بعد چهل شب، کنار او باشند شبیه حضرت زینب کنار او باشند تمام پشت سر جابر بن عبدلله چه عاشقانه قدم می‌زنند در این راه از اشتیاق حرم راه می‌شود کوتاه هر آن‌که خواهد از این جام عشق، بسم الله که این پیاده‌روی برترین عزاداری‌ست قسم به نور، که این ابتدای بیداری‌ست دوباره حال من و شعر می‌شود مبهم دلی که دست خودم نیست می‌شود کم‌کم در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم «غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» @ghafeleyeh_montazeran
🏴 هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم دستان او "رحمان" و چشمانش "رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مهرم که مهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم نه مسجد و نه معبد و دیر و کنشت است از قیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند سینه زنان دست, سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم تحریر ملاباسم از غصه خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ ان لحظه های واپسین را دوست دارم شعر بدون روضه معنایی ندارد مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم یارب و یارب در ته گودال میگفت با صورتی خونین ،لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت: این نیزه های در کمین را دوست دارم طعنه به دام ان همه صیاد میزد کرب و بلا از صبر او فریاد میزد با حنجر در زیر چکمه داد میزد نذر تو این حال غمین را دوست دارم گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم @ghafeleyeh_montazeran
🏴 دارم غریب و آشنا را می شمارم این خیل مشغول عزا را می شمارم هی خواب می بینم پیاده در طریقش درجاده دارم تیرها را می شمارم دل تنگ مشهد می شوم هرگاه در راه سربندهای یا رضا را می شمارم اما خدا را شکر با انگشت هایم جامانده های کربلا را می شمارم پس سعی خود را می‌کنم موکب به موکب این مروه های با صفا را می شمارم با عقل نه، من با جنون بی شمارم این لشکر بی انتها را می شمارم تسبیح من این است در طیِّ طریقش هر صبح تاول های پا را می شمارم آن قدر نزدیکم به اوکه دانه دانه دارم نفس های خدا را می شمارم هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق دارم فقط سود دعا را می شمارم @ghafeleyeh_montazeran
🏴 چه اعجازیست در کویت که دارد بهترین ها را که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین ها را همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین ها را مسیحی ارمنی هندو میان زائران هستند تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین ها را زمین کربلا در آسمان هم مشتری دارد همان روز ازل برده دل عرش برین ها را مدال کربلا رفتن به روی سینۀ ما نیست رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین ها را تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر و پایین میزنم دیگر به گریه آستین ها را دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین ها را نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است خیالش مست کرده تا ابد روح الامین ها را به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی نگاهی از سر احسان کنی این دل غمین ها را... @ghafeleyeh_montazeran
🏴 شکسته باد دهانی که ازتو دم نزند بریده باد زبانی که حرف غم نزند شب زیارتی ات زار می شود حالم اگر دوباره هوای حرم سرم نزند مسلم است به هم میخورد همه کارش کسی که دیگ غذای تو را به هم نزند چه لذتی و عجب عشقی از کفش رفته کسیکه بوسه ای بر تیغه ی علم نزند تمام حاجتم این بود در شب احیاء خدا بدون تو سال مرا رقم نزند طبیعی است اگر مرده جان تازه گرفت بیار قلب کسی را که در حرم نزند ... قرار ماست مسیر نجف به کرببلا اگر خدای نکرده اجل به هم نزند @ghafeleyeh_montazeran
🏴 دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی‌ست دوباره حال همه عاشقان تماشایی‌ست که فصل پر زدن از انزوای تنهایی‌ست سفر، حکایت یک اتفاق رؤیایی‌ست ببند بار سفر را که یار نزدیک است طلوع صبح شب انتظار نزدیک است ببین که قفل قفس را شکسته، می‌آیند کبوتران حرم دسته دسته می‌آیند چو موج از همه سو دلشکسته می‌آیند غریب، از نفس افتاده، خسته، می‌آیند که باز بعد چهل شب، کنار او باشند شبیه حضرت زینب کنار او باشند تمام پشت سر جابر بن عبدلله چه عاشقانه قدم می‌زنند در این راه از اشتیاق حرم راه می‌شود کوتاه هر آن‌که خواهد از این جام عشق، بسم الله که این پیاده‌روی برترین عزاداری‌ست قسم به نور، که این ابتدای بیداری‌ست دوباره حال من و شعر می‌شود مبهم دلی که دست خودم نیست می‌شود کم‌کم در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم «غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» @ghafeleyeh_montazeran
🏴 دارم غریب و آشنا را می شمارم این خیل مشغول عزا را می شمارم هی خواب می بینم پیاده در طریقش درجاده دارم تیرها را می شمارم دل تنگ مشهد می شوم هرگاه در راه سربندهای یا رضا را می شمارم اما خدا را شکر با انگشت هایم جامانده های کربلا را می شمارم پس سعی خود را می‌کنم موکب به موکب این مروه های با صفا را می شمارم با عقل نه، من با جنون بی شمارم این لشکر بی انتها را می شمارم تسبیح من این است در طیِّ طریقش هر صبح تاول های پا را می شمارم آن قدر نزدیکم به اوکه دانه دانه دارم نفس های خدا را می شمارم هم کربلا هم نوکری هم اشک هم عشق دارم فقط سود دعا را می شمارم @ghafeleyeh_montazeran
🏴 چه اعجازیست در کویت که دارد بهترین ها را که خالی کرده از شوقش تمام سرزمین ها را همه از خانه ها بیرون زدند و عازم یارند دل باجمع بودن داده ای گوشه نشین ها را مسیحی ارمنی هندو میان زائران هستند تو یکجا جمع کردی زیر قبه کل دین ها را زمین کربلا در آسمان هم مشتری دارد همان روز ازل برده دل عرش برین ها را مدال کربلا رفتن به روی سینۀ ما نیست رکاب کج ندارد فیض دیدار نگین ها را تمام کارهایم جور بود اما نشد آخر و پایین میزنم دیگر به گریه آستین ها را دوباره آخرش من ماندم و یک بغض هرساله کنار عکس شش گوشه نشستم اربعین ها را نجف تا کربلا پای پیاده عین معراج است خیالش مست کرده تا ابد روح الامین ها را به روضه آمدم شاید که اسمم را تو بنویسی نگاهی از سر احسان کنی این دل غمین ها را... @ghafeleyeh_montazeran
🏴 شکسته باد دهانی که ازتو دم نزند بریده باد زبانی که حرف غم نزند شب زیارتی ات زار می شود حالم اگر دوباره هوای حرم سرم نزند مسلم است به هم میخورد همه کارش کسی که دیگ غذای تو را به هم نزند چه لذتی و عجب عشقی از کفش رفته کسیکه بوسه ای بر تیغه ی علم نزند تمام حاجتم این بود در شب احیاء خدا بدون تو سال مرا رقم نزند طبیعی است اگر مرده جان تازه گرفت بیار قلب کسی را که در حرم نزند ... قرار ماست مسیر نجف به کرببلا اگر خدای نکرده اجل به هم نزند @ghafeleyeh_montazeran
🏴 دلم هوای حرم کرده حضرت ارباب تو را به جان عزیزت بیا مرا دریاب دوباره شور پیاده روی به سر دارم شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب نه خرج راه و نه ویزا و نه گذرنامه سفر، رسیده! مهیا نمی شود اسباب دو چشم سرخ و دل آشوبه های بی پایان سزای این دل بی تاب و دیده ی بی خواب هوای سیل خروشان زائران دارم مرا ببر که نمانم اسیر این مرداب تمام آرزوی من جواب این حرف است سلام حضرت خورشید و ماه عالمتاب شهید راه ظهور و زیارتم گردان تورا به جان رقیه مرا بخر ارباب @ghafeleyeh_montazeran
🏴 هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم دستان او "رحمان" و چشمانش "رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مهرم که مهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم نه مسجد و نه معبد و دیر و کنشت است از قیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند سینه زنان دست, سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم تحریر ملاباسم از غصه خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ ان لحظه های واپسین را دوست دارم شعر بدون روضه معنایی ندارد مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم یارب و یارب در ته گودال میگفت با صورتی خونین ،لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت: این نیزه های در کمین را دوست دارم طعنه به دام ان همه صیاد میزد کرب و بلا از صبر او فریاد میزد با حنجر در زیر چکمه داد میزد نذر تو این حال غمین را دوست دارم گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم @ghafeleyeh_montazeran