eitaa logo
قافله ی منتظران
23 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
546 ویدیو
0 فایل
خواب دیدم که زلیخایم و عاشق شده ام ای که تعبیر تو پایان پریشانی ها...
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 وقایع روز : سال نود و پنجم كه آن سال را (سنة الفقهاء) ميگفتند از كثرت مردن فقهاء و علماء، حضرت على بن الحسين عليه السلام را به شهادت رساندند و قاتل آن حضرت را (وليد بن عبدالملك ) گفته اند. روايت شده كه در شب شهادتش خبر خود را داد و هم در آن شب مدهوش شد، چون بهوش آمد سوره (واقعه ) و (انا فتحنا) خواند و گفت : (( الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنه حيث نشآء فنعم اجر العاملين )) آن حضرت در وقت وفات حضرت باقر را بسينه چسبانيد و اين وصيت را كه پدر در وقت شهادت باو كرده بود، به پسر كرد كه زنهار، ستم مكنيد بر كسى كه ياورى بر تو بغير از خدا نداشته باشد. پس بروايت (راوندى ) اين كلمات را مكرر نمود، فرمود: (( اللهم ارحمنى فانك كريم اللهم ارحمنى فانك رحيم )) بعد از شهادت تمامى مردم بجز (سعيد بن المسيب ) بر جنازه آنجناب حاضر شدند و آن حضرت را به بقيع بردند و در نزد عمش (حضرت مجتبى ) عليه السلام دفن نمودند. روايت شده كه چون جسد مباركش را از براى غسل برهنه كردند و بر مغسل نهادند بر پشت مباركش از آن انبانهاى طعام و ساير چيزها كه بر دوش كشيده بود براى فقراء وارامل و ايتام ، اثرها ديدند كه مانند زانوى شتر پينه بسته بود و آن جناب را ناقه اى بود كه بيست و دو حج بر آن گذارده بود و يك تازيانه بر او نزده بود. بعد از دفن آن حضرت ، آن ناقه از خطيره خود بيرون آمد و به نزديك قبر آن جناب رفت بى آنكه آن قبر را ديده باشد و سينه خود را بر آن قبر گذاشت و فريا و ناله كرد و آب از ديدگان خود ريخت . خبر به حضرت باقر(ع ) دادند. تشريف آورد و بناقه فرمود: ساكت شو و بر گرد، خدا بركت دهد براى تو. ناقه بجاى خود برگشت و بعد از اندك زمانى به نزد قبر آمد و باز شروع بناله و اضطراب كرد و تا سه روز، چنين بود تا مرد . و 🏴روایت محرم الحرام ۱۴۴۵ @ghafeleyeh_montazeran
🏴 وقایع روز : سال نود و پنجم كه آن سال را (سنة الفقهاء) ميگفتند از كثرت مردن فقهاء و علماء، حضرت على بن الحسين عليه السلام را به شهادت رساندند و قاتل آن حضرت را (وليد بن عبدالملك ) گفته اند. روايت شده كه در شب شهادتش خبر خود را داد و هم در آن شب مدهوش شد، چون بهوش آمد سوره (واقعه ) و (انا فتحنا) خواند و گفت : (( الحمدلله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنه حيث نشآء فنعم اجر العاملين )) آن حضرت در وقت وفات حضرت باقر را بسينه چسبانيد و اين وصيت را كه پدر در وقت شهادت باو كرده بود، به پسر كرد كه زنهار، ستم مكنيد بر كسى كه ياورى بر تو بغير از خدا نداشته باشد. پس بروايت (راوندى ) اين كلمات را مكرر نمود، فرمود: (( اللهم ارحمنى فانك كريم اللهم ارحمنى فانك رحيم )) بعد از شهادت تمامى مردم بجز (سعيد بن المسيب ) بر جنازه آنجناب حاضر شدند و آن حضرت را به بقيع بردند و در نزد عمش (حضرت مجتبى ) عليه السلام دفن نمودند. روايت شده كه چون جسد مباركش را از براى غسل برهنه كردند و بر مغسل نهادند بر پشت مباركش از آن انبانهاى طعام و ساير چيزها كه بر دوش كشيده بود براى فقراء وارامل و ايتام ، اثرها ديدند كه مانند زانوى شتر پينه بسته بود و آن جناب را ناقه اى بود كه بيست و دو حج بر آن گذارده بود و يك تازيانه بر او نزده بود. بعد از دفن آن حضرت ، آن ناقه از خطيره خود بيرون آمد و به نزديك قبر آن جناب رفت بى آنكه آن قبر را ديده باشد و سينه خود را بر آن قبر گذاشت و فريا و ناله كرد و آب از ديدگان خود ريخت . خبر به حضرت باقر(ع ) دادند. تشريف آورد و بناقه فرمود: ساكت شو و بر گرد، خدا بركت دهد براى تو. ناقه بجاى خود برگشت و بعد از اندك زمانى به نزد قبر آمد و باز شروع بناله و اضطراب كرد و تا سه روز، چنين بود تا مرد . و 🏴روایت محرم الحرام 1446 @ghafeleyeh_montazeran